✅خداوند فقير نمايی را دوست نمیدارد.
✍امام علی(ع): آنکه (به دروغ) به فقر تظاهر کند (و خود را فقیر نشان دهد)، فقیر شود.
📚 غررالحکم، ح ۷۹۳۶
نبی اکرم(ص): خداوند دوست دارد چون به بندهای نعمتی ارزانی داشت، اثر آن نعمت را در او ببيند و فقير نمايی را دوست نمیدارد.
📚 تحف العقول، ۲:۵۶
@eslam20
#سبک_زندگی_به_شیوه_آیت_الله_بهجت
🌻زمان را با ذکر شکار میکرد،
با ذکر نفس میکشید.
🌻در خانه بیشتر ذکر «یا هادی» و «یا الله» را میگفت.
گاهی با چشمان بسته، ذکر «یا ستّار» بر لب داشت.
🌻میخواست به جایی برود،
هنگامی که از منزل خارج میشد،
زمانی که برای دیدن کسی به اتاق بیرونی میرفت، ذکر «یا ستّار» را میگفت.
همیشه ذکر میگفت.
🌻میرفت کتاب بردارد، در همین زمان کوتاه ذکر میگفت.
بعد از ذکرِ رکوع و سجود نمازش، «یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمٖینَ» را زمزمه میکرد.
(این بهشت، آن بهشت، ص٢۶؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت)
@eslam20
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
📝روایت است که انسان به ســـجده برود و مدتی در سجده باشد،
"شــــکراً لله و الهی العفو" بگوید،
مخصوصا در نمـــاز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حسّ میکند وقتی که به سجده می رود، سبکـــ میشود🕊
🦋 آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است.
🌿همانطور که #بـــاد در فصل پاییز برگ درختان را میریزد #سجده هم گـــناهان را می ریزد.
#آیتاللهمجتهدیتهرانیره
@eslam20
⚜آیت الله العظمی جوادی آملی:
«وقتی انسان در نماز قلب را مهار میکند
که چشم و گوش را در بیرون مهار کرده باشد، اگر در بیرون نماز، چشم و گوشش را حفظ کرد، در نماز دشمن درونی هجوم نمی آورد.
مهم آن است که انسان در بیرون نماز خود را حفظ کند.»
کتاب حکمت عبادات صفحه ۱۱۶
#جوادی_آملی
@eslam20
#ابراهیم_هادی
#ازدواج
عصر یکی از روزها ابراهیم از سرکار به خانه می آمد . وقتی وارد کوچه شد نگاهش به پسر همسایه افتاد . پسر با دخترجوانی مشغول صحبت بود . پسر ، تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحاقظی کرد و رفت .
می خواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفتد .
چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد . دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل پسر قرار گرفت .
ابراهیم با لبخند همیشگی با پسرترسیده دست داد و گفت : ببین در کوچه و محله ی ما این چیزها سابقه نداشته ، من تو و خانواده ات را کامل میشناسم ، تو اکه واقعا این دختر رو می خواهی من با پدرت صحبت می کنم که ...
جوان پرید وسط حرف ابراهیم و گفت: توروخدا به بابام چیزی نگو ، من اشتباه کردم ، غلط کردم و ...
ابراهیم گفت : نه منظورم رو نفهمیدی، ببین پدرت خونه بزرگی داره و تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستی ، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم . ان شاءالله بتونی با این دختر ازدواج کنی ، دیگه چی میخوای؟
جوان با سرپایین و خیلی خجالت زده گفت : بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه .
ابراهیم جواب داد : پدرت با من ، حاجی رو میشناسم . آدم منطقی و خوبیه .
جوان هم گفت : نمی دونم چی بگم . هرچی شما بگی . بعد هم خداحافظی کرد و رفت .
شب بعد از نماز ، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد . اول از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج داشته باشدو همسرمناسبی پیداکند باید ازدواج کند . در غیراینصورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد . ابراهیم ادامه داد : حاجی اگه پسرت بخواد خودش حفظ کنه و تو گناه نیفته ، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟
حجی ک از شنیدن ازدواج پسرش اخم هایش در هم بود گفت : نه !
فردا نیز مادر ابراهیم با مادر جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد ...
بعد یک ماه آخر کوچه چراغانی بود و لبخند رضایت بر لبان ابراهیم .
پ ن ؛ این ازدواج هنوز هم باپرجاست !
@eslam20
✍حاج اسماعیل دولابی(ره)
✅هر وقت کسی شما را اذیت کرد
و ناراحت شدید به کسی نگویید
فقط (استغفار)کنید؛ هم برای خودتان
و هم برای کسی که شما را
اذیت کرده است
بگو: بیچاره کار بدی کرده است.
اگر فهم داشت نمی کرد.
وقتی استغفار می کنی خداوند
دوست دارد. قلبت باز می شود.
این قلب یک جوری است که
اگر کسی به او خوبی کند،
از او تشکر نکند ناراحت می شود.
اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می شود.
در این جا باید استغفار کرد تا قلب
انسان باز شود. آن وقت می بینی
که چقدر بزرگ شده ای.
گر دو مرتبه این کار را کردی
دیگر غم نمی تواند شما را بگیرد.
چون راهش را بلد هستی
@eslam20
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍️ روزی با خودرو با یکی از دوستان به اطراف شهر رفتیم. در راه برگشت دو نفر را هم که در راه مانده بودند سوار کردیم.
با دوستم در مورد توکل به خدا آرام حرف میزدیم و میگفتم که اگر به خدا توکل کنیم هیچ مشکلی در زندگی نداریم و تمام بدبیاریهای ما از گناهانمان است و...
مطمئن بودم آن دو نفر هم حرفهای ما را هرچند آرام حرف میزدیم ولی میشنیدند و شاید به خیال خودشان که از درون ما خبر نداشتند، گمان میکردند ما انسانهای پاکی هستیم.
بر خلاف انتظار دیدم در مسیر، افسر راهنمایی ایستاده است و ما را که دید کفگیرش بالا رفت. کنار زدم به ناگاه متوجه شدم هیچ یک از مدارکم همراه من نیست. وحشتناک ناراحت شدم و در دلم گفتم: خدایا! تو مرا خوب میشناسی که چه گنهکاری هستم ولی این دو نفر نمیشناسند، ما هم در راه از فضل تو گفتیم، این دو نفر ببینند من جریمه شدم، به صدق حرفهای من شک خواهند کرد، و مطمئنم به کلام حق تو بدبین خواهند شد، مرا اینجا مؤاخذه نکن تا در ایمان این دو نفر شک بخاطر ضعف من ایجاد شود.
در این زمان بود که افسر گفت: مدارک؟ تا خواستم بگویم... در آن کنار تصادف عجیبی شد و افسر گفت: برو مسیر را باز کن.... نفس سردی کشیدم و داستان را به مسافران گفتم تا ایمانشان به خدا قویتر شود.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@eslam20
سلامتی راننده های پایه سنگین که این روزها دارند مرام و معرفت رو آموزش میدن...🌹🍃
#برای_ایران
@eslam20
📚#حکایتی_آموزنده_از_بهلول_دانا
به بهلول گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ. گفتند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟
ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ.
تا اﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﺍﻻ خدا
@eslam20
🌼حکایت
✍ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺳﯿﺎبی ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ، لحظه ای ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﻨﮓﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎب ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ، ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽﺷﻨﻮﯾﺪ؟ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ؟»
ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻧﻤﯽﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻪ، ﻣﺎ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽﺷﻨﻮﯾﻢ.» ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺷﺖ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﻢ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﺩﻫﻢ.»
درشت می ستاند و نرم باز می دهد، یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسی شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب.
📚 اسرارالتوحید، محمد بن منور
@eslam20
#انگیزشی
جا نزن !
جسور باش ...
این قانونِ ارتفاعه ؛
هرچی بیشتر اوج می گیری ؛ باد و باران ، بی رحم تر میشه ،
و نفس کشیدنت سخت تر !😓
تو اما محکم باش !💪🏻
نه به زمزمه یِ پرنده هایِ پایین دست ، توجهی کن ،
نه هیاهویِ لاشخورهایِ حسود !
[عقاب باش !]
ارتفاعاتِ بالا ، جایِ پرنده هایِ ضعیف نیست !🤔🤗✌️🏻
@eslam20
🔯 علما و دوری از گناه
🖇 جلوگیری از بدگویی
مرحوم آیت اللّه کوهستانی میفرمود:
در دوران طلبگی، چند سال با یک طلبه اردبیلی هم حجره بودیم. ابتدا که میخواستیم با هم در حجره درس بخوانیم و زندگی کنیم، تعهد کردیم که جز حرفهای واجب و مستحب، حرفی دیگر نزنیم. در طول این چند سال کوشیدیم به این تعهد عمل کنیم و عمل هم کردیم.
#آیت_الله_کوهستانی
@eslam20
💠خراب کردن خانه #شیخ_حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
@eslam20
🔴مولوی کشی رسم این جماعت تروریسته،
🔹یک بار دهه ۶۰ مولوی حسین بر رو بخاطر حمایت از امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی،یک بار دهه ۹۰ مولوی مصطفی جنگی زهی رو بخاطر حمایت از رهبر انقلاب و نظام و حالا هم مولوی مظلوم عبدالواحد ریگی رو به دلیل حمایت از رهبر انقلاب و همراهی نکردن با آشوبگران...
@eslam20
💠 #حدیث روز 💠
💎 توصیه سیاسی امام رضا(علیهالسلام):
🔻امام رضا عليهالسلام:
حـُبُّ اَوْلِياءِ اللّه ِ واجِبٌ وَ كَذلِكَ بُغْضُ اَعْدائِهِمْ وَ الْبَرائَةُ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَئِمَّتِهِمْ
✳️ دوستى با دوستان خدا واجب است، همچنين دشمن داشتن و بيزارى جستن از دشمنان دوستان خدا و سران آنان واجب است.
📚 وسائل الشيعه، ج۱۱، ص۴۳۳
•┈┈••✾••┈┈•
@eslam20
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
حب دنیا.MP3
15.39M
حجتالاسلام والمسلمین علی صالح غفاری
موضوع دوستی دنیا
جلسه 608
https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
🌼کم کردن وحشت قبر
✍ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ع)
ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﻴﺦ ﻣﺮﺗﻀﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻳﺰﺩﻱ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺑﻮﺩ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺫﺧﻴﺮﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺫﺧﻴﺮﺓ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺍﺳﺖ. ﺣﺪﻭﺩ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﻧﺠﻔﻲ ﻗﺮﺍﺭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﺪ.
ﺁﻗﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﻣﻲﭘﺮﺳﺪ: ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﺁﻗﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻲ ﻣُﺮﺩﻡ، ﺩﻭ ﻣﻠﻚ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺆﺍﻝ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺧﻴﻠﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻧﺘﺮﺱ ﻧﺘﺮﺱ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺻﺪﺍ ﺧﻮﻑ ﻣﻦ ﻛﻢ ﺷﺪ. ﺑﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺻﺪﺍ، ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﻠﻚ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻛﻠﻲ ﺯﺍﺋﻞ ﺷﺪ.
ﺻﺎﺣﺐ ﺻﺪﺍ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﻮﺭﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﺮﺳﻴﺪﻱ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻧﺘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺘﻴﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﺷﺼﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﻣﻲﺁﻳﻢ. ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﺯﺥ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻟﻢ ﺷﺪ.
منبع:از احتضار تا عالم قبر ، حجت الاسلام عالی
@eslam20
🔰 ظرفیت، برای حرکت
👥 گاهی اوقات، انسان، فکر بزرگ دارد، ولی خودش از فکرش بزرگتر است. در نتیجه، فکرهای بزرگ، او را خُرد نمی کند.
👥 گاهی حتی احساس عقب ماندگی، باعث پیشرفت است. انسان می داند عقب افتاده است ولی این عقب ماندگی باعث حرکتش می شود.
👥 انگار وسیله و مرکبی با قدرت حرکت بالا زیر پایش است که هرچه گاز دهد، سرعتش بیشتر می شود. در نتیجه هرچه بیشتر خودش را عقب افتاده بداند، بیشتر گاز می دهد و بیشتر پیش می رود.
👥 یک موقع هیچ مرکبی ندارد؛ در چاله هم افتاده و رفیقان هم همه رفته اند؛ احساس عقب افتادگی چه نتیجه ای برایش دارد؟
👥 مگر اینکه او بزرگتر از این احساس باشد و بتواند این احساس را به یک عمل تبدیل کند و با آن، مرکبی بسازد تا به هدف برسد.
👥 دور هم جمع شدن و فقط مطلب شنیدن، ما را به جایی نمی رساند. ما تا حرکت نکنیم، به جایی نمی رسیم.
👥 یکی از مشکلات ما این است که مطالبی را می دانیم، ولی نمی توانیم به آنها عمل کنیم. دلیلش این است که عشق به بردن بار هست، ولی بار را نمی توانیم تحمل کنیم و بیش از ظرفیت ماست.
👥 این است که هرچه هم دور هم جمع شویم، مطالب هم روشن شود، بارها هم دسته بندی شود، بدانیم که این بارها را باید برداشت، عشق به برداشتن هم داشته باشیم، ولی تا تحصیل قدرت نکرده باشیم، بی فایده است.
❛❛ عینصاد
📚 #جمع_ها_و_حاصل_جمع_ها | ص ۱۱۶
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
╭✤ @eslam20 ✤╮