#استاد_امینی_نژاد
برشی از درس نهایه الحکمه، مرحله هشتم، جلسه 223
✅ تفاوت بحثهای زبانی در حوزه فلسفه اسلامی با بحث های تحلیل زبانی در غرب
در #فلسفه_اسلامی گفته می شود چون ریشه تفکر فلسفی در عقل بوده و عقل نیز در نهاد همه بشر وجود دارد لذا همه بشر تا حدودی از تفکر فلسفی برخوردار هستند و حتی اگر بشر از مفاهیم عام برخوردار نبوده و تفکر فلسفی نداشته باشد نمی تواند زندگی کند.
از طرف دیگر زبان نیز امری بشری بوده و تفکرات بشری و از جمله آنها تفکرات فلسفی در امر زبانی ظهور دارد لذا از مطالعات زبان شناسانه نیز می توان به افکار فلسفی پی برد ولی باید دقت نمود هم خود بشر و هم زبان بشری فقط جولانگاه تفکرات فلسفی نیست و بسیاری از امور دیگر نیز همراه با اندیشه های فلسفی می شوند در حالیکه فیلسوف درصدد این است که حوزه تفکری اش جولانگاه عقل فلسفی اش باشد یعنی عقل فلسفی آنگاه خالص می شود که سایر امور آمیخته و حاضر در صحنه عرف، حذف شوند همانگونه که اصولی نیز به دنبال دست یابی به یک فهم خالص عرفی یا عقلایی از یک متن هست چون امور مختلفی در اندیشه عرفی همانند تسامح، مسائل سیاسی و اجتماعی و نیازها دخیل بوده و در زبان و فرهنگ نیز رسوخ داشته و خود را نشان می دهد پس نتیجه می گیریم که تنها تفکر فلسفی در فرهنگ و زبان عرفی ظهور و بروز ندارد.
فیلسوف اسلامی با توجه به چنین وضعیتی چنین می گوید که در مطالعات فلسفی هم باید گوشه چشمی به زبان داشته باشیم و هم باید گوشه چشمی به واقعیت و تفکر عقلی محض؛ در بسیاری از موارد مباحث زبانی و عرفی با اندیشه های فلسفی همراهی کرده و جریان اندیشه فلسفی پیش می رود تا اینکه کار به جایی می رسد که با تسامح و سایر امور زیبایی شناختی و اجتماعی و اخلاقی مواجه می شود به گونه ای که عقل فلسفی به لحاظ دریافت واقع نمی تواند آن امور را بپذیرد لذا عقل فلسفی باید چنین اموری را به عنوان پیرایه های نادرست (از منظر فلسفی) از جریان اندیشه حذف نماید تا به حقیقت فلسفی دست پیدا کند.
در حالیکه در تحلیل زبان شناختی در مغرب زمین، عقیده بر این است که واقعیتی ورای امر زبانی و فرهنگی در کار نیست تا مورد مطالعه قرار گیرد لذا در چنین فضایی فیلسوف دائماً در حال درگیری با زبان و لغت بوده و در پی آن است که فلسفه را براساس تحلیل زبان سامان دهد.
#فلسفه_اسلامی
#فلسفه_غرب
#زبان
#تحلیل_زبانی
@esra_rasane