eitaa logo
مکتب خانه
327 دنبال‌کننده
839 عکس
354 ویدیو
275 فایل
نشر آثار صوتي و تصويري و مکتوب @roshd_harakat
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 به این عکس‌ها خیره‌شو، خیره‌شو... 🇮🇷گلچینی از تصاویر شهدای مدافع امنیت اغتشاشات ۱۴۰۱ ✍چقدر در رسانه ضعیف هستیم که نتوانستیم مظلومیت این شهدا و خباثت زامبی‌های مقابل‌شان را به‌درستی تبیین کنیم... اما در نقطه‌ی مقابل ببینید که چگونه رسانه‌های معاند می‌توانند روی اعدام یک محارب، پروپاگاندا به راه بیاندازند و به‌راحتی جای و را عوض کنند 🆔 Eitaa.com/uut_nahad
❓مشکل جامعه ما چیست؟! 🔴‏ طرف نوشته بود آمریکا مریخ رو فتح کرده، ما هنوز در فکر این هستیم که با پای چپ بریم دستشویی یا راست! 🔹در جواب گفتم شهید شهریاری دانشمند هسته ای کشورمان که به دست اسرائیل ترور شد، با پای چپ دستشویی می‌رفت، انگشتر عقیق هم در دستش داشت و نماز شب هم میخوند، مشکل بسیار مهمی مانند غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم رو هم یک تنه حل کرد! 🔸مشکل از پای چپ و راست نیست رفیق، مشکل از مغزهای پوسیده عاشقان غرب هست، یعنی آنهایی که هیچ خدمتی برای کشور نداشتند جز خود تحقیری و...! 🌐 Uut.nahad.ir 🆔 Eitaa.com/uut_nahad
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استندآپ کُمِدی شخصی به نام کشاورز در لباس روحانیت در برنامه مُعلّی که در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود آخوند را آورده اند جلوی چند مداح، استندآپ اجرا کند... این چیزی است که....... از روحانیت انتظار دارد!!!!! حالا اگر این آخوند، میخواست بر ضد یک بدعت و گناه، آیه و روایت بخواند و عالمانه با بدعت ها مبارزه کند، میشد موی دماغ و باید یک طوری شرّش را می خواباندند... حتی به احتمال زیاد دادگاهی اش می‌کردند... شکایت ما، به خداوند متعال و دستگاه اهلبیت علیهم السلام است... اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا، صلواتک علیه و اله، و غیبه ولینا، و کثره عدونا، و قله عددنا و شده الفتن بنا، و تظاهر الزمان علینا، فصل علی محمد و اله و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره، و رحمه منک تجللناها و عافیه منک تلبسناها، برحمتک یا ارحم الراحمین 🌺 به نقل از پایگاه تبیین همسری
✍روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیر مرد گفت : ازکجا معلوم فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت مردم گفتند: چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت: از کجا معلوم. پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیرمرد گفت از کجا معلوم! فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت : از کجا معلوم!