#داستان_اعتکاف
#قسمت_اول
روز اول اعتکاف است... بچه ها که سحر را با حال خوشی سپری کرده اند، صبح با صدای مولودی که در فضای مسجد طنین انداز می شود، بیدار می شوند. برنامه رادیو اعتکاف توسط آقای مظفری و حاج آقا رشیدی شروع می شود. گفتگو گرم و صمیمانه آنها توجه بچه ها را به خود جلب می کند...حاج آقا از خاطرات اولین اعتکاف خود می گوید و حال و هوای شیرین و ناب مهمان خدا شدن برای اولین بار را برای بچه ها به تصویر می کشد. آقای مظفری می پرسد که چگونه می توان این لحظات ناب را به بهترین شکل خود سپری کرد و حاج آقا با لحن و بیان شیرین و خودمانی خود توصیه هایی به بچه ها می کند. فضای معنوی و نوجوانانه ای بر فضای خانه خدا حاکم است... سپس نوبت محفل انس با کتاب سراسر نور خدا یعنی قرآن کریم می شود. دو نفر از قاریان محترم و اهل معرفت قرآن این محفل نورانی را میزبانی می کنند. ابتدا با بیان گرمشان قرائت صحیح سوره حمد را با بچه ها کار می کنند. سپس با مسابقه و سوال و جواب از اوصاف امام علی (ع) و هدف خلقت آدم و نکات قرآنی زیبای دیگر برای بچه ها می گویند. بچه ها هم مشتاقانه دست می گیرند و در بحث مشارکت می کنند. سپس برخی بچه ها با کمک قاری محترم بخش هایی از قرآن را تلاوت می کنند و بقیه هم گوش جان به آیات نور می سپارند. ما بین تلاوت قرآن اشعار زیبایی هم در مدح حضرت علی با صوت بسیار دلنشینی خوانده می شود و فضا با یاد علی علیه السلام عطرآگین می گردد.
و این چنین جلسه شیرین انس با قرآن برای نوجوانان معتکف و خدایی به پایان می رسد...
الان وقت نماز ظهر و عصر می شود. صفوف نماز مرتب می شود و نماز جماعت منظم و زیبایی برگزار می شود.
بعد از نماز نوبت حلقه های معرفتی می شود. مجری که آقای مظفری هستند، داستان سه دانش آموز مختلف را برای بچه ها مطرح می کنند. بچه هایی که هر کدام با مشکلاتی دسته و پنجه نرم می کنند. و شاید داستان های آشنایی برای بچه ها باشند...مربی ها بحث را در گروه ها مطرح می کنند و بچه ها به چالش کشیده می شوند. هر یک از بچه ها نظرات خود را در گروه مطرح می کنند و به یک نفر به نمایندگی کل گروه، کاربرگ گروه را پر می کند. مجری تمام کاربرگ ها جمع می کند و از بعضی بچه ها می خواهد که کاربرگ گروه شان را برای بچه ها بخوانند. صحبت از نا امیدی و تنبلی و سردرگمی در مسیر رو به رشد نوجوانی هست و راهکار ها و راه حل هایی توسط بچه ها برایش ارائه می شود. در این حین یکی از مربی ها بلند می شود و حرف دل بچه ها را می زند...آقا! این حرفای کلیشه ای چیه؟! ناامید نشیم؟! دلار فلان قیمت...! گوشت کیلو یک میلیون! همه جا پر پارتی بازی!
اینجا شور بچه ها برانگیخته می شود... مجری برنامه فضا را آرام می کند و از نمونه های موفق داخلی و خارجی برایشان می گوید که چگونه با تلاش و پشتکار و انگیزه به موفقیت رسیدند و نا امید نشدند. و نهایتا پناهگاه معرفت به پایان می رسد...
بعد از این نوبت به اجرای برنامه غرفه ها می رسد. استقبال خوبی از غرفه ها می شود...در یک غرفه از تاریخ استعمار سخن گفته می شود، در یک غرفه از ویژگی های دوزخ و برزخ و در دیگری مشاوره های تحصیلی به بچه ها داده می شود.
سپس نوبت اجرای برنامه ای توسط آقای مظفری می شود که برایشان از رسانه و ویژگی های آن می گوید. نکات کاربردی که شاید ضروری است در این زمانه هر نوجوانی بداند.
بعد هم نوبت نماز جماعت مغرب و عشا و افطار می شود. نهایتا هم مسابقات جذاب و هیجان انگیزی به مناسبت جشن میلاد امام علی علیهالسلام برگزار می شود و بچه ها حسابی کیف می کنند و البته غرفه پخش فیلم و غرفه بازی های گروهی باحال.
و اینگونه اولین روز اعتکاف سپری می شود...
اعتکاف دانش آموزے پناه✨️
#داستان_اعتکاف
#قسمت_دوم
ساعت حوالی ۱۰ صبح است که صدای آهنگ صبحگاهی در سالن طنین انداز می شود. بچه ها شب را با بازی و بعد هم با دعا و نیایش خداوند سپری کردند و سحر را هم دریافتند، امروز هم آماده یک بهره مندی معنوی می شوند. صبح امروز را با رادیو اعتکاف سپری می کنند و سپس محفل قرآن آغاز می شود. امروز نوبت این است که بچه ها با راهکار هایی قرآنی آشنا شوند. به راستی خداوند در قرآن چه راهکاریی در مورد ناامیدی یا تنبلی و یا سردرگمی به ما می دهد؟ در محفل قرآنی امروز آیاتی برای بچه ها قرائت می شود که این راهکار ها را توضیح می دهد. سپس توسط خود بچه ها بخشی از سوره قصص تلاوت می شود و همگان گوش جان به آیات نور قرآن می سپارند. و اما وقت آن می رسد تا مهمانان روزه دار خداوند، نماز ظهر و عصر خود را به اذان موذن آغاز و اقامه کنند.
بعد از اقامه نماز، بچه ها مدتی سرگرم خود می شوند. یک حلقه ای هم توسط آقای سبحانی،مداح اهل بیت تشکیل می شود تا به بچه های علاقه مند آموزش مداحی بدهد. سپس نوبت به حلقه های معرفتی امروز می رسد. در حلقه بچه ها داستان حضرت موسی را با سبکی متفاوت می شنوند پیرامونش گفتگو می کنند. سپس در مورد آیاتی که صبح هم شنیده بودند به بحث می پردازند. به راستی به چه باید امیدوار بود؟ چه کسی به ما وعده یاری داده است؟ به چه کسی باید دلگرم بود؟
بعد از حلقه ها، نوبت به فعالیت غرفه ها می شود.برای بچه ها نکاتی تحصیلی و همچنین پیرامون برزخ و قیامت صحبت می شود. و اما بعد نوبت به برنامه شهدا می شود. یکی از بچه ها با دکلمه های زیبایش در مورد شهدا فضا را به عطری معنوی مزین می کند که حتی اشک هایی هم جاری می سازد. کلیپی پخش می شود و از شهدا گفته می شود. در این لحظات که نزدیک اذان هم حس و حال عجیبی بر فضا حاکم می شود. حقیقتا که ما کجا و شهدا کجا....!
و اما هنگام اذان و اقامه نماز مغرب و عشا می رسد. صفوف نماز مرتب می شود و نماز اقامه می شود. سپس همگی آماده صرف وعده افطاری می شوند و چه فرخنده لحظاتی است لحظات افطار...لحظه اجابت دعا...
اعتکاف دانش آموزے پناه✨️
#داستان_اعتکاف
#قسمت_سوم
ساعت حوالی ۱۰ و ربع صبح است... و این سومین روزی است که سحرگاه ها با دعا و نماز شب ها سپری شده است تا دل و جان های روزه دار در روز، آماده بهره مندی معنوی بیشتری در خانه خدا باشند... دلهایی که شیطنت ها و بازی های نوجوانانه اش او را از یاد و مناجات با خدا غافل نکرده است... صبح طبق روال روز های پیش با برنامه ی رادیو اعتکاف آغاز می شود... بعد از اجرای زیبای آقای مظفری نوبت به برنامه حلقه ها می شود. این آخرین روزی هست که بچه ها لحظات شیرین اعتکاف خود را با مربیان خود سپری می کنند. لحظات نابی هست... مربیان جمع بندی مطالب این سه روز را برآب بچه ها بیان می کنند. از حال و هوای آنها در این سه روز می پرسند و برایشان در کلاسوری که به بچه ها داده شده یادگاری می نویسند...فضای گرم و صمیمی در فضا حاکم است. همچنین عکس های یادگاری که بچه ها با مربیان شان گرفته اند برایشان چاپ شده و به آنها به بهانه یادگیری ار روز های اعتکاف داده می شود.
و اما هنگام اذان ظهر می شود تا نوگولان میهمان خدا، طعم آخرین لحظات دیدار های عاشقانه را در خانه خدا بچشند...
بعد از نماز اما نوبت به سخنرانی جذاب و معنوی حاج آقا عموچی میرسد. حرف هایی که شوخی و خنده را با عرفان و معنویات درآمیخته تا به مزاج نوجوان سراسر شور و احساسات سرشار، شیرین تر بیاید. و اما بعد از سخنرانی جذاب موقع آن می شود تا ابتدا سکوتی سنگین در فضا حاکم شود و جان های آماده، دلی سبک کنند و دلهایشان را به عطر خدایی بیارایند. نجوا و مناجات با خداوند، سوز دلی در این دلهای مشتاق می آفریند و جان ها را آتش می زند.
و اما الان چه فرخنده زمانی است برای نوشتن میثاقی با خداوند...! در این حال و هوا نورانی، برگه هایی بین بچه ها پخش می شود تا در آن عهدنامه خویش را با خدای خود بنویسند. بعضی از بچه ها با چشم هایی خیس از اشک هایی که بوی نور و ایمان و صفا می دهد، پیمان های خود را با خدا خود می بندند. و چه زیبا لحظاتی است لحظات هم پیمان شدن با خدا...
و اما حالا زمان مناسبی است تا با یک حال خوش معنوی بعد از چند روز روزه داری، اعمالی عبادی معروف به اعمال ام داوود به جا آورده شود. بچه ها تسبیح و قرآن به دست مشغول انجام اعمال شخصی ام داوود می شوند. بعد از مدتی که نجوا های عاشقانه خاتمه یافت، رحل های قرآن را می آورند تا با تلاوت چندین سوره از اعمال ام داوود، قلب ها به نور کتاب خدا منور شود.
و اما حالا به آخرین لحظات معنوی میهمان خدا بودن می رسیم. چه لحظاتی...چه لحظاتی...! بچه ها جمع شوند و مناجات های عاشقانه خود را به کمک کلام دلنشین آقای مظفری با خدا خویش می کنند. دلها قرار ندارد... و مگر کنده شدن از منبع نور برای عاشقان نور آسان است...؟
و اما به هر صورتی که بود و گذشت، دیگر هنگام بدرود گفتن است... چرا که صدا اذان می رسد... و این آخرین نماز عاشقانه ی دلهای مشتاق با خداست که در این قرار اقامه می شود... و اما بعد هم لحظه افطار...
حالا وقت آن است که بعد از سه روز میهمان خدا شدن، بچه ها به بدرقه ی مربیان خود و استقبال خانواده های خود به آغوش گرم خانواده های خود برگردند تا زندگانی را با حال جدیدی از سر گیرند. از سوی همه ی کادر اعتکاف و میزبان این نوگولان دوست داشتنی، امید است که بهترین بهره های معنوی را در کنار دوستان خود برده باشند و این روز های را از شیرین ترین خاطرات خود در دفتر عمر خود به ثبت و یادگار بسپارند...
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست....
اعتکاف دانش آموزے پناه✨️