#اعتراف مامانم میگه :بچه بودیم رفتیم باغ پدر بزرگم، همه ی بچه ها با هم تو کوچه باغ بازی می کردیم یهو دیدیم حسین(پسر عمش) غیبش زده! حسین از بچگی عاشق چیزای ترش و ناردونه و... بود. دیدیم وایساده یه گوشه داره یچیزی میخوره گفتیم حسین چی میخوری؟🤔گفت ناردونه!!! گفتیم کو به ما هم بده !حالا افتاده بود رو زمین چمبره زده بود روی ناردونه ها هر کاری هم می کردیم بلند نمیشد میگفت مال خودمه.😡میگه به زور بلندش کردیم دیدیم یه نفر انار خورده بود😶 خوب هضم نشده بوده و همونجا ریده بود😨😣خشک شده این فکر کرده ناردونه ست...نصفشم خورده بوده... جونم واستون بگه ایشون الآن یکی از مجرب ترین متخصص های مغز و اعصاب شیراز هستن🤣 و هنوز که هنوزه بعد ازون همه سال بش میگن حسین ناردونه😐😅

#اعتراف اعتراف میکنم ع کارت بابام پول برمیداشتم میزدم کارت خودم بعد پاک میکردم پیامشو چنبار فک کرد هک کردن حسابشو میخواس بره بانک خودمو زدم مریضی😂 -حرفی ندارم 🤣

#اعتراف سلام ادمین ک عشقی😁❤️ اعتراف میکنم وقتی خواهرم 5،6 ساله بود هروقت میخواست نوشابه یا ایستک بخوره اول منو داداشم می‌گفتیم خواهر گلم بزار اول ما امتحان کنیم اگه سمی نبود بعد میدیم بهت بخوری و اینطوری بود که هر سری نصف بطری رو خالی میکردیم و بعدش می‌دادیم به بچه 😅امتحان کنید 99 درصد جوابه در برابر بچه های شرور😎

#اعتراف سلام با خواهرم رفتیم توی فروشگاه به مناسبت ولنتایین برای شوهرش تیشرت هدیه بخره وارد که شدیم با یه اعتماد به نفس خاصی گفت : ببخشید آقا شی ترت مردونه دارید ؟😐 یارو یه لبخندی زد گفت بله تیشرت هم داریم 😊خلاصه که به بهونه ای که سایزش نیست زدیم بیرون😂😂

#اعتراف #آموزش😐😂 سلام به ادمین عزیز❤️ آشنایی با زبان امروزیا : ‏هودی : سوئیشرت جلو بسته میکاپ آرتیست : صغرا بند انداز کارما : حوالت به حضرت عباس نچرال : طبیعی و خدادادی کراش : چشمم گرفته پافر : جلیقه اکسسوری : زلم زیمبو رل زده :مخشو زده اسپویل نکن : نرین تو فیلم سینگل : عزب هولی شت : اِوا خدا مرگم بده کیوت : گوگولی

#اعتراف اقا ما چند روز پیش خونه خالم ،داشتیم میوه میخوردیم ،یهو چن تا پرتقال چپوندم تو دهنم، تخم پرتقال چسبید تو گلوم داشتم خفه میشدم،خالمم داد و بیداد که وااای چی خوردی،من خاک تو سرم میخواستم بگم تخم پرتقال خوردم و رضا برو آب بیار، گفتم تخم رضا(پسرخالم) رو خوردم🥴😂هیچی دیگه خندم گرف یه خنده از گلو کردم اومد بالا ،خفه نشدم خداروشکر،ولی به قیمت آبروم😐❤️

#اعتراف اقا من یبار خواستم برم برای سوهان برقی(مخصوص ناخونکارا) سرسوهان بخرم، با کلی اعتماد به نفس رفتم مغازه،یه پوزی هم اومدم که نگو بعد گفتم سلام وقت بخیر سرمَته دارید برای سوهان برقی😐اخههه مگه دریله پدرصگ😐 وقتی لبخند ملیح زدو گفت سر سوهان منظورتونه؟ دیگه داشت نصف صورتم فلج میشد از سکته😐🤦🏻‍♀ یبارم به همون اقا گفتم سوزن یه سر دارید؟ گفت منظورتون تک سره😐؟ فهمیدم اون مغازه طلسمه دیگه نرفتم😐

سلام روز مادر و زن رو ب همتون تبریک میگم🤍🤍 اسم S خب اومدم اینو بگم من امروز رفتم برای مامانم گل بخرم ۵۰ تومن هم بیشتر نبرده بودم🤦‍♀(چون اون گلی ک میخواستم ۴۰ تومن بود) رفتم اونجا اما دلم ی گل دیگه خاست اما چون پولم کم بود هیچی نگفتم تو گل فروشی ی هم شلوغ بود گل نرگس خریدم ۵ تا شاخه رو میداد ۵۰ منم نمیدونستم ۵ تا شاخص همینجوری رفتم تو مغازه ی ساعت منتظر بودم بیاد گل رو بده آخرش هم با مهربونی گفت خودت بردار(سرش شلوغ بود)دیگه برداشتم حالا ی ساعتم صداش کردم پول رو بگیره😂گرفت پول رو و منم چون عجله داشتم گفتم شاید خیلی دور شده اصلا حواسم نبود ب هیچی فقط صدا هارو می‌شنیدم بقیه پول رو پس داد و منم پول رو گرفتم و سریع زدم بیرون از مغازه انقدر عجله داشتم ک حتی کوچه رو اشتباهی رفتم بعد تو راه هی داشتم تمرین میکردم گل رو چجوری بدم ب مامانم یا بهش تبریک بگم اما هیچوقت غرورم اجازه نمیداد تبریک بگم مگه اینکه بعضی وقتا از دهنم پریده باشه و تبریک گفته باشم اما معمولا تبریک نمیگم مگه اینکه ب سختی، خلاصه رسیدم خونه مامانم در رو باز کرد گل رو دادم بهش و با ی لحن مهربونی(ک نمیدونم از کجا پیداش شد)گفتم بفرمائید اما اونجور ک میخواستم پیش بره پیش نرفت🤦‍♀مامانم ی تشکر کرد و گفت خودت گلی!همین!منتظر بودم حداقل ی لبخندی چیزی بزنه اما من ندیدم بخنده یا خوشحال بشه ضد حال خوردم بد. نمیدونم شاید تو دلش خوشحال شده باشه ولی فکرش رو نمی‌کردم اینجوری باشه منم بهش تبریک نگفتم اصلا،هی ب خودم میگم شاید خوشحال شده شاید از این کارت اما بعدش میگم من خوشحالیش رو ندیدم مامانا اگه میبینین یکی برای خوشحال تون حتی ی قدم کوچیک برداشته بهش امید بدین حداقل بغلش کنین ضد حال نزنین من توقع بغل کردن نداشتم ولی توقع اینکه اینجوری هم بشه رو نداشتم

#اعتراف #پسرونه سلام، پسرم 33 ساله. اگه به هرکس بگی تو شهر کویری با آب و هوای خشک و گرم، وسط تابستون تو اون گرما بارون میاد، بهت میخندن،مسخرت میکنن و میگن دیوونه شدی. امسال وسطای مرداد ماه تو هوای بسیار گرم،برف پاک کن ماشینم خراب بود یروز صبح آفتابی و گرم رفتم مکانیکی تا درست کنه.خلاصه بازشون کرد و گفت فردا بیا ببر. ظهر رفتم خونه، دقیقااااا عصر همون روز کار داشتم خواستم برم بیرون دیدم داره بارون میاد چه بارونی!😂😂😂 تو ماشین نشستم و حرکت کردم هر دو دقیقه یه بارم با دستمال ازپنجره شیشه جلو ماشینو پاک میکردم تا جلومو ببینم 😂 @eteraf_dokhtaroneh

بچه ها اینجا کفشهای خوشگل داره😍