#راه_و_روایت
- پولداره؟ مهم نیست.
- پول نداره؟ مهم نیست.
ـ ماشینش خارجیه؟ مهم نیست
ـ ماشین نداره؟ مهم نیست
ـ سه تا خونه داره؟ مهم نیست
ـ مستأجره؟ مهم نیست
ـ مارک میپوشه؟ مهم نیست
ـ جل می پوشه؟ مهم نیست
ـ شونزده کشور خارجی رفته؟ مهم نیست
ـ روستاییه؟ مهم نیست....
▪️فقطِ فقط ببینیم آدمِ خوبیه یا نه. همین
خیلی پیچیده ست؟!
وقتی همه مون میدونیم که پول متر آدمیت نیست، چرا میذاریم دنیا ما رو شرطی کنه که ثروت= ارزش؟! چرا انقدر تو ظاهر گیر میکنیم و چشممون رو پر میکنیم از مال و منال که یادمون میره آدمها دل دارن. یه آدمِ فقیر میتونه از یه میلیاردر مهربونتر باشه...
➖پیشوایمان امام رضا در کتاب عیون اخبارالرضا، ج ۲ فرمود:
هر كس مسلمان فقيرى را ديدار كند و بر خلاف سلامى كه به ثروتمندان مى كند، به او سلام كند ، روز قيامت در حالى به ديدار خدا مى رود كه بر او خشگمين است.
به کافه اخلاق بپیوندید ☕
@ethicscafe
📝 اگر نمیخواهید چیزی دیده شود، آنرا مستقیما نقد نکنید.
وقتی برنامه غیراخلاقی یا باطلی ساخته میشود، اندیشمندان دغدغه مند را وا میدارد که آن را نقد کنند تا به وظیفه روشنگری خود عمل کرده باشند. ظاهرا کار خوبی کردهاند خداقوت. اما ماجرا به همین سادگی نیست!
▪️در تبلیغات و بازاریابی، مدلی هست به اسم بازاریابی بحثبرانگیز (Controversial Marketing). در این مدل، برخی برندها، افراد مشهور یا تولیدکنندگان محتوا عمداً جنبههایی از یک برنامه، محصول یا کمپین را به گونهای طراحی میکنند که باعث ایجاد بحث، نقد و حتی جنجال شود. هدف اصلی این است که نهایتا توجه بیشتری جلب شود. چرا که نقد و جنجالها معمولاً باعث افزایش دیده شدن و گفتگو در فضای عمومی میشوند. این بر یک اصل مبتنی است که « مردم جذب چیزی میشوند که دربارهاش حرفهای زیادی زده میشود.» کار به جایی می رسد که به اصطلاح می گویند محتوا، ویروسی شده است؛ یعنی سریع دستبهدست میشود و همه جا را میگیرد.
➖حالا استاد منتقد نازنین ما در چه جایگاهی می ایستد؟ بلانسبت جمع، در جایگاه یک «ویروس». یعنی با نقد کردن، ناخواسته به دیده شدن و تبلیغ آن کمک میکند. این پدیده در روانشناسی رسانه به عنوان «تبلیغات غیرمستقیم از طریق بحث و نقد» نیز شناخته میشود. اینطور نیست که وقتی منتقد نقد کند، بیننده این نتیجه را بگیرد که خب پس جیزه! حواسم باشد که آن را نبینم. بلکه کنجکاو می شود ببیند آیا واقعاً همانطور که گفته میشود، بحثبرانگیز است یا خیر. به ویژه در وضعیتی که مواضع مختلفی شکل می گیرد؛ بعضی ها می گویند برنامه خوب بوده بعضی می گویند خوب نبوده. خب در این وضعیت می گوید خوبست بروم ببینم کدام گروه راست می گویند.
➖اینجاست که باید به اساتید گفت دستی دستی باعث بیشتر دیده شدن برنامه خراب نشوید. دور از شأن شماست که مبلغ آنها شوید.
ممکن است بگویند ما مبلغ اخلاقیم نه مبلغ آنها. پس وظیفه و رسالت من چه می شود؟ آیا در برابر آنها سکوت کنم؟ فکر می کنید اگر من سکوت کنم، جامعه آنها را نمی بیند؟!
پاسخ اینجاست که باید نقد کرد اما از روشی دیگر.
چه روشی؟ در این مطلب توضیح داده ام.
_________
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
لینک مقاله در سایت روزنامه آگاه👇🏻
https://agaah.ir/x383YZ
https://agaah.ir/x383YZ
____________________
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
#فیلم_اخلاق سریال آبان، ساخته رضا دادویی، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ #فیلم_خانواده
آبان، قصهای پرماجرا و خاص بود که گزاف نیست آنرا یک «تراژدی اخلاقی» بنامیم؛ ماجراهای مختلفی که در کنار ماجرای اصلی یعنی آبان و فریبرز، نمایش داده شد، در مجموع، تمیز و قابل تأمل بود. واقعی بود. درس آموز بود.
ادامه👇🏻
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم، با یک خانواده شروع میشود، در کش و قوس قصه، آن خانواده از هم میپاشد و مجددا در پایان، بازگشت به خانواده
البته اگر آبان آسیبدیده مسئول، شهامت بازسازی خودِ و خانواده را نیز داشته باشد.
در این عصر پرسرعت و شلوغ، که آدمها به فکر اهداف فردی خودشان میافتند، لزوم بازگشت به خانواده بیش از پیش احساس میشود. هر کسی_مثل آبان_از خانواده دور شد، گرفتار فشارهای دنیا شد و فهمید که خانه، پناهگاه امن است در برابر سختیها و فشارهای دنیای امروزی.
در پیش گرفتن راه پیشرفت و رسیدن به اهداف فردی، باید یک حرکت صعودی در چارچوب خانواده باشد نه یک حرکت سقوطی در تضاد با خانواده
@ethicscafe
«فریبرز ثابت»، مردی میانسال پولدار ذی نفوذ که از تجربه عشق محروم بوده. یک تایپ نسبتا فراگیر در جامعه ما
خلأ عاطفی و روانی درون فریبرز، او را وادار میکند به تصاحب آبان. شاید آبان را به عنوان نماینده چیزی میدید که همیشه آرزویش را داشته: زیبایی، شکوه، اقتدار، جسارت و هوشی که او را تدبیر کند و ادامه دهد. آبان را- از روش غیراخلاقی- با سوءاستفاده از قدرت و پول بدست آورد اما مشکل اینجاست که عشق و ارتباط انسانی را نمیتوان با ابزارهای بیرونی خرید.
فریبرز، نماینده مردسالاری نوین است که هر چه پیشرفته باشد باز هم عشق و عاشقی را بلد نیست و درکش از عشق، عبارت است از تملک و تصاحب و خرج کردن.
استمرار خمودگی و افسرده خویی فریبرز حتی پس از آبان نشان می دهد چیزی که او به عنوان عشق تصور میکرد، فقط یک سایه از آرزوهای ناتمامش بوده است. و زمانی که با مشکلات و ناهمخوانیهای واقعی رابطه روبهرو میشود، امید و انگیزه خود را از دست میدهد. زندگی اش تمام می شود اما مظهر زندگی ناتمام و نیمه خورده است. این که در پایان همه اموالش را به نام آبان میکند و از او میخواهد که «ادامه من باش»، انگار این پیام را می رساند که از طریق آن زن، زندگی ناتمامش را ادامه دهد.
فریبرز، به خوبی این معنا را به ما نشان داد که اگر نیاز عاطفی به شیوهای سالم و متعادل پاسخ داده نشود، چطور ممکن است به رفتارهای مخرب و سرانجام به ناکامی ختم شود.
او با روحیه خیرخواهانهای که داشت میتوانست- مثل بسیاری از همسالان خودش که نیاز عاطفی خود را به کارهای بشردوستانه هدایت کردهاند- عشق را به گونهای سالمتر و معنادارتر تجربه کند. اگر نگاهش به عشق به جای تملک، بر ارتباط و رشد مشترک بنا شده بود.
عشق، آنجا که از نیاز فرد سرچشمه می گیرد و یک روش میشود برای پر کردن خلأهای زندگی گذشته، به جای شکوفا شدن میمیرد. عشق زمانی میتواند شکوفا شود که از تمایل به شکوفایی و کمال سرچشمه بگیرد. عشق، نردبان تعادل به تعالی است. کسانی که تعادل ندارند کلاسشان به آنجا نرسیده که عاشق شوند.
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe