💙جمعبندی مهربانی و محبت با مرزبندی در برابر فسق و فتنه
▪️مسلمانان همواره به رحمت، مهربانی و اتحاد میان خود سفارش شدهاند، چنانکه پیامبر اکرم فرمودند: «مَثَلُ المُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الحُمَّى» مَثَل مؤمنان در مهربانی و همدردی با یکدیگر، مانند یک پیکر است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اعضا با بیخوابی و تب به یاری آن میشتابند.
بنابراین اصل اولیه اخلاقی آن است که تمام مسلمانان با هم برادرند و اقتضای برادری، محبت و لطف و همبستگی است.
▪️اما در کنار این مهربانی، اسلام با مفهوم «نهی از منکر»، مرزبندی روشنی با فسق و گناه آشکار قائل شده است. در روایات متعددی تأکید شده که مؤمن نباید با اهل فسق و فتنه همراهی کند، چرا که همنشینی با آنان میتواند بر قلب و ایمان او تأثیر منفی بگذارد. قطع معاشرت و مصاحبت با آنها - در عین برادری و عدم خصومت- در این راستا قابل توجه است.
به بیان دیگر، مسلمان نباید در مواجهه با کسانی که به صورت سازمانیافته به ترویج فساد، تفرقه یا ظلم میپردازند، سکوت یا همراهی کند. این مرزبندی به معنای خشونت یا بیاحترامی نیست، بلکه به معنای عدم همکاری و اعلام موضع واضح در برابر باطل است.
پیامبر ﷺ با منکران و گناهکاران با خوشاخلاقی رفتار میکرد، اما هرگز در برابر ظلم و فساد سکوت نمیکرد.
اگر هم مسلمان با فاسق دیدار میکند، به نیت اصلاح و هدایت اوست نه خوش و بش کردن و عکس گرفتن. برخورد حکیمانه و برادرانه، همراه است با نصیحت و شفقت. امروزه که رسانهها به دنبال شکار سوژهاند، گاهی این نصیحت بهتر است در خلوت انجام شود تا از آن دیدار، بهرهبرداری سیاسی نشود.
➖از استاد بزرگ و مهربانی همچون استاد انصاریان به عنوان استاد اخلاق، در این موقعیت انتظار داریم همچون طبیبی دلسوز باشد که به درمان بیماران میپردازد، اما از سرایت بیماری به خود و جامعه جلوگیری میکند. او با عطوفت و سعه صدر و نفوذ و اعتباری که دارد، این ظرفیت را دارد که سطح رواداری و همبستگی بین جامعه را بالا ببرد و در عین حال، مرز حق و باطل را روشن کند. رسالت ایشان به عنوان استاد اخلاق، آن است که اگر حقی در مهمانان هست به جامعه بگوید و اگر باطلی در آنها هست به خود آنها بگوید. تا جامعه اسلامی از فساد یا تفرقه در امان بماند. تساهل و سکوت، خلاف اخلاق است.
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
گفتگوی خوبی داشتم با خبرگزاری مهر در باب «بی تفاوتی اجتماعی». دیروز منتشر شد. اگر وقت کردید بخونید نظرتون رو بگید- چه تو سایت چه اینجا- خوشحال میشم. اینم لینکش: 🔻
mehrnews.com/x37Nsm
گل بی خار فقط خدا نیست!
میگن «گل بی خار خداست» برای اینکه بگن هر موجودی در این دنیا نقص داره و هیچکس کامل و بیعیب نیست، حتی گل که زیباست، خار داره. اما حدیثی دیدم از آقا امام محمد باقر علیهالسلام که میفرماید:
«خیر محض باش و برگ بی خار. خار بی برگ و شر بی خیر مباش»
معلوم میشه که انسان میتونه از نظر اخلاقی، به درجه ای برسه که سرتا پا خیر باشه و به کسی آسیب نرسونه. اگر این درجه قابل دستیابی نبود، به ما توصیه نمیکردند.
«خیر محض باش و برگ بیخار»، یعنی کاملا خوب باش مثل یه برگ درخت که اصلاً خار نداره و به کسی آسیبی نمیرسونه، سعی کن هیچوقت باعث اذیت بقیه نشی.
«خار بی برگ و شر بی خیر مباش» هم داره میگه که مثل یه خار خشک نباش که فقط زخم میزنه و هیچ فایدهای نداره. دیدید بعضیا یکپارچه دردسر و بدی اند فقط!. هیچ یعنی هیچ خوبی و فایدهای ندارند.
پینوشت: كُنْ خَيْراً لَا شَرَّ مَعَهُ كُنْ وَرَقاً لَا شَوْكَ مَعَهُ وَ لَا تَكُنْ شَوْكاً لَا وَرَقَ مَعَهُ وَ شَرّاً لَا خَيْرَ مَعَهُ (بحارالانوار، ج75، ص345)
___________________
▪️به کافه اخلاق بپیوندید ☕
@ethicscafe
✔️ رهبری خوب؛ آزادی به جای وابستگی
هر کشوری برای رسیدن به اهداف بزرگ خود و ساختن آیندهای بهتر، نیاز به راهنمایی و رهبری خردمند و خوب دارد. اما یک سوال اساسی اینجاست: آیا مردم باید برای پیشرفت، به رهبرشان وابسته باشند؟ یعنی آیا اگر رهبری نباشد، حرکت جامعه متوقف میشود؟
دو سبک رهبری کاملاً متفاوت وجود دارد:
▪️۱. رهبری توانمندساز و الهام بخش
این رهبر به جای وابسته کردن مردم، آنها را مستقل و مسئول بار میآورد. او فقط تصمیمگیرنده نیست، بلکه همراه، معلم و الهامبخش است. هدفش ساختن زیرساختهای فکری و عملی است تا مردم خودشان فکر کنند، تصمیم بگیرند و در پیشرفت کشور نقش داشته باشند. در این مدل، مردم به رهبر نیاز دارند، اما به او وابسته نیستند. رهبر مثل یک معلم خوب است: راه را نشان میدهد، اما اجازه میدهد مردم خودشان راه بروند، پای مردم را محکم میکند تا خودشان راه بروند. تصمیم درست را نشان می دهد ولی خودش تنها تصمیم نمیگیرد، بلکه به مردم یاد میدهد چگونه خودشان تصمیم بگیرند.
▪️۲. رهبری خودمحور و اقتدارگرا
در این مدل، همه چیز حول رهبر میچرخد. تصمیمات فقط به دست اوست و نهادها قدرت واقعی ندارند. مردم منفعل میشوند و همیشه منتظر دستور میمانند. شاید در کوتاهمدت نظم به نظر برسد، اما در بلندمدت، جامعه از تصمیمگیری و مسئولیتپذیری بازمیماند. در این مدل، مردم کاملاً به رهبر و فرامین او وابسته میشوند. پیشرفت فقط با حضور رهبر معنا دارد و بدون او، جامعه حتی نمیتواند قدمی به جلو بردارد. به اصطلاح، مملکت شخص محور می شود.
پینوشت: مدل رهبری امام خمینی و امام خامنهای، مدل اول است. هر چند طبیعی است کسانی که مدل دوم را دوست دارند، به مدل آنها انتقاد کنند.
#رهبری_اخلاقی
#رهبری_خوب
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
امروز، روز مخصوص دعاست 🤲🏻
لینک دو مطلب درباره «دعا» رو میذارم از فرسته های کانال👇🏻
ملاحظه بفرمایید :
https://eitaa.com/ethicscafe/172
https://eitaa.com/ethicscafe/173
و منو هم دعا کنید
▪️ملت قربانی؛ اسیر فاجعه
حرف اصلی را همین اول بگویم؛ ایران تا زمانی که مردمش خود را فقط «قربانی» میبینند، هرگز تغییر نمیکند. همانطور که در سطح فردی نیز چنین است که اگر شخص، ذهنیت قربانی دارد، تغییر نمی کند. رشد نمی کند.
➖چرا ذهنیت «قربانی»، رشد را میکُشد؟ واضح است؛ چون انرژی صرف ناله و شکایت میشود، نه اقدام و کنش. قربانی بودن، مثل مخدری است که به ما احساس حقارت میدهد و ما را کرخت می کند، بهانهای می شود برای نشستن و تقصیر را به گردن «دیگران» انداختن: سرنوشت مقصر است، نظام مقصر است، دشمن خارجی مقصر است، اقتصاد خراب است، اصلا چرا من در ایران به دنیا آمدم جغرافیا مقصر است، خانواده مقصر است، فرهنگ جامعه ایراد دارد، همه چیز زیر سر ناخودآگاه است، جنس مقابل مقصر است، اصلا خدا مقصر است...
اگر انرژی یک ملت، صرف نق زدن جمعی و انتقاد شود، دیگر نایی برای ساختن باقی نمیماند. منتظر می ماند یک دستی، یک کشوری، یک معجزه ای، بیاید و همه چیز را درست کند.
بعضی هم آنقدر در این ذهنیت غرق شده اند که آب پاکی را روی دست خود ریخته اند و می گویند ایران درست بشو نیست.
➖ذهنیت «قربانی» یعنی فرار از مسئولیت. اگر فرار نکنیم، باید به جای «چه کسی مقصر است؟» بپرسیم «چه کار میتوانم بکنم؟ یا چه کار از دست من بر می آید؟» ملتِ قربانی بلافاصله جواب میدهد هیچ کار! کار دست بالابالاهاست. اما ملتِ مسئول سهم خود را میبیند و خود را آرام آرام تغییر میدهد. تاریخ ثابت کرده تغییر، از درون افراد شروع میشود، نه از بیرون.
آدمی و ملتی که خود را قربانی میبیند، همیشه محق است، اما همیشه شکست خورده و عقب مانده است. پیروزی و پیشرفت، از روزی آغاز میشود که بگوییم: دیگر بس است. من قربانی نیستم. ما قربانی نیستیم. ما می توانیم پیشرفت کنیم.
مثلا وقتی حکومت ناکارآمد است، مردم میتوانند حلقههای کوچک خودشان را بسازند (کسبوکارهای محلی، مدارس مردمی، رسانههای مستقل). چنانچه گوشه و کنار، نمونه های خوبی را می بینیم الحمدلله
کافه اخلاق | عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
کافهـ اخـــلاق ◾
▪️ملت قربانی؛ اسیر فاجعه حرف اصلی را همین اول بگویم؛ ایران تا زمانی که مردمش خود را فقط «قربانی» م
نسل جدید ما مثل قدیم، فرهنگ تقدیس رنج ندارد که هر گونه سختی کشیدن و رنج کشیدن را فضیلت بداند و دندان روی جگر بگذارد و صبر کند! اصلا توی کتش نمی رود که هر چه بیشتر زجر بکشی، مقامت بالاتر است. بلکه برعکس، مایل است راحت باشد و مجهز به امکانات. مایل است به جای کنار آمدن با مشکل، آن را حل کند. با این نگرش، واقعا می توانند کولاک کنند و تغییرات اساسی در کشور بیافرینند. می توانند هر جا که قرار بگیرند، شرایط را به نفع خودشان تغییر دهند. ولی افسوس. افسوس که غالبا تخدیر شده اند.😑