گل بی خار فقط خدا نیست!
میگن «گل بی خار خداست» برای اینکه بگن هر موجودی در این دنیا نقص داره و هیچکس کامل و بیعیب نیست، حتی گل که زیباست، خار داره. اما حدیثی دیدم از آقا امام محمد باقر علیهالسلام که میفرماید:
«خیر محض باش و برگ بی خار. خار بی برگ و شر بی خیر مباش»
معلوم میشه که انسان میتونه از نظر اخلاقی، به درجه ای برسه که سرتا پا خیر باشه و به کسی آسیب نرسونه. اگر این درجه قابل دستیابی نبود، به ما توصیه نمیکردند.
«خیر محض باش و برگ بیخار»، یعنی کاملا خوب باش مثل یه برگ درخت که اصلاً خار نداره و به کسی آسیبی نمیرسونه، سعی کن هیچوقت باعث اذیت بقیه نشی.
«خار بی برگ و شر بی خیر مباش» هم داره میگه که مثل یه خار خشک نباش که فقط زخم میزنه و هیچ فایدهای نداره. دیدید بعضیا یکپارچه دردسر و بدی اند فقط!. هیچ یعنی هیچ خوبی و فایدهای ندارند.
پینوشت: كُنْ خَيْراً لَا شَرَّ مَعَهُ كُنْ وَرَقاً لَا شَوْكَ مَعَهُ وَ لَا تَكُنْ شَوْكاً لَا وَرَقَ مَعَهُ وَ شَرّاً لَا خَيْرَ مَعَهُ (بحارالانوار، ج75، ص345)
___________________
▪️به کافه اخلاق بپیوندید ☕
@ethicscafe
✔️ رهبری خوب؛ آزادی به جای وابستگی
هر کشوری برای رسیدن به اهداف بزرگ خود و ساختن آیندهای بهتر، نیاز به راهنمایی و رهبری خردمند و خوب دارد. اما یک سوال اساسی اینجاست: آیا مردم باید برای پیشرفت، به رهبرشان وابسته باشند؟ یعنی آیا اگر رهبری نباشد، حرکت جامعه متوقف میشود؟
دو سبک رهبری کاملاً متفاوت وجود دارد:
▪️۱. رهبری توانمندساز و الهام بخش
این رهبر به جای وابسته کردن مردم، آنها را مستقل و مسئول بار میآورد. او فقط تصمیمگیرنده نیست، بلکه همراه، معلم و الهامبخش است. هدفش ساختن زیرساختهای فکری و عملی است تا مردم خودشان فکر کنند، تصمیم بگیرند و در پیشرفت کشور نقش داشته باشند. در این مدل، مردم به رهبر نیاز دارند، اما به او وابسته نیستند. رهبر مثل یک معلم خوب است: راه را نشان میدهد، اما اجازه میدهد مردم خودشان راه بروند، پای مردم را محکم میکند تا خودشان راه بروند. تصمیم درست را نشان می دهد ولی خودش تنها تصمیم نمیگیرد، بلکه به مردم یاد میدهد چگونه خودشان تصمیم بگیرند.
▪️۲. رهبری خودمحور و اقتدارگرا
در این مدل، همه چیز حول رهبر میچرخد. تصمیمات فقط به دست اوست و نهادها قدرت واقعی ندارند. مردم منفعل میشوند و همیشه منتظر دستور میمانند. شاید در کوتاهمدت نظم به نظر برسد، اما در بلندمدت، جامعه از تصمیمگیری و مسئولیتپذیری بازمیماند. در این مدل، مردم کاملاً به رهبر و فرامین او وابسته میشوند. پیشرفت فقط با حضور رهبر معنا دارد و بدون او، جامعه حتی نمیتواند قدمی به جلو بردارد. به اصطلاح، مملکت شخص محور می شود.
پینوشت: مدل رهبری امام خمینی و امام خامنهای، مدل اول است. هر چند طبیعی است کسانی که مدل دوم را دوست دارند، به مدل آنها انتقاد کنند.
#رهبری_اخلاقی
#رهبری_خوب
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
امروز، روز مخصوص دعاست 🤲🏻
لینک دو مطلب درباره «دعا» رو میذارم از فرسته های کانال👇🏻
ملاحظه بفرمایید :
https://eitaa.com/ethicscafe/172
https://eitaa.com/ethicscafe/173
و منو هم دعا کنید
▪️ملت قربانی؛ اسیر فاجعه
حرف اصلی را همین اول بگویم؛ ایران تا زمانی که مردمش خود را فقط «قربانی» میبینند، هرگز تغییر نمیکند. همانطور که در سطح فردی نیز چنین است که اگر شخص، ذهنیت قربانی دارد، تغییر نمی کند. رشد نمی کند.
➖چرا ذهنیت «قربانی»، رشد را میکُشد؟ واضح است؛ چون انرژی صرف ناله و شکایت میشود، نه اقدام و کنش. قربانی بودن، مثل مخدری است که به ما احساس حقارت میدهد و ما را کرخت می کند، بهانهای می شود برای نشستن و تقصیر را به گردن «دیگران» انداختن: سرنوشت مقصر است، نظام مقصر است، دشمن خارجی مقصر است، اقتصاد خراب است، اصلا چرا من در ایران به دنیا آمدم جغرافیا مقصر است، خانواده مقصر است، فرهنگ جامعه ایراد دارد، همه چیز زیر سر ناخودآگاه است، جنس مقابل مقصر است، اصلا خدا مقصر است...
اگر انرژی یک ملت، صرف نق زدن جمعی و انتقاد شود، دیگر نایی برای ساختن باقی نمیماند. منتظر می ماند یک دستی، یک کشوری، یک معجزه ای، بیاید و همه چیز را درست کند.
بعضی هم آنقدر در این ذهنیت غرق شده اند که آب پاکی را روی دست خود ریخته اند و می گویند ایران درست بشو نیست.
➖ذهنیت «قربانی» یعنی فرار از مسئولیت. اگر فرار نکنیم، باید به جای «چه کسی مقصر است؟» بپرسیم «چه کار میتوانم بکنم؟ یا چه کار از دست من بر می آید؟» ملتِ قربانی بلافاصله جواب میدهد هیچ کار! کار دست بالابالاهاست. اما ملتِ مسئول سهم خود را میبیند و خود را آرام آرام تغییر میدهد. تاریخ ثابت کرده تغییر، از درون افراد شروع میشود، نه از بیرون.
آدمی و ملتی که خود را قربانی میبیند، همیشه محق است، اما همیشه شکست خورده و عقب مانده است. پیروزی و پیشرفت، از روزی آغاز میشود که بگوییم: دیگر بس است. من قربانی نیستم. ما قربانی نیستیم. ما می توانیم پیشرفت کنیم.
مثلا وقتی حکومت ناکارآمد است، مردم میتوانند حلقههای کوچک خودشان را بسازند (کسبوکارهای محلی، مدارس مردمی، رسانههای مستقل). چنانچه گوشه و کنار، نمونه های خوبی را می بینیم الحمدلله
کافه اخلاق | عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
کافهـ اخـــلاق ◾
▪️ملت قربانی؛ اسیر فاجعه حرف اصلی را همین اول بگویم؛ ایران تا زمانی که مردمش خود را فقط «قربانی» م
نسل جدید ما مثل قدیم، فرهنگ تقدیس رنج ندارد که هر گونه سختی کشیدن و رنج کشیدن را فضیلت بداند و دندان روی جگر بگذارد و صبر کند! اصلا توی کتش نمی رود که هر چه بیشتر زجر بکشی، مقامت بالاتر است. بلکه برعکس، مایل است راحت باشد و مجهز به امکانات. مایل است به جای کنار آمدن با مشکل، آن را حل کند. با این نگرش، واقعا می توانند کولاک کنند و تغییرات اساسی در کشور بیافرینند. می توانند هر جا که قرار بگیرند، شرایط را به نفع خودشان تغییر دهند. ولی افسوس. افسوس که غالبا تخدیر شده اند.😑
🐕درباره ممنوعیت سگگردانی
دستوری مبنی بر ممنوعیت سگ گردانی در معابر عمومی، از سوی دادستان صادر شده. کار نداریم به اینکه در وضعیتی که هنوز از نظر قانونی، سگ داشتن جرم نیست، چطور و با چه ساز و کاری میشه باهاش برخورد کرد و این دستور رو اجرا کرد. کاری نداریم به اینکه خصلت سگ اینه که باید چند روز یه بار بیاد بیرون و صاحبش یجورایی ناچاره. اما نکته شایان توجه اینکه:
تمام اندیشمندان بر این نظرند که قانون به تنهایی نمی تونه ضامن اجرای عدالت و رفتار درست باشه. باید پشتوانه فرهنگی و اخلاقی داشته باشه. اخلاق روح قانونه. اگر یک قانون در نظام ارزشهای جامعه جایی نداشته باشه، در اجرا به مشکل برمیخوره. مثل قانون ماهواره یا حجاب. پس وضع هر حکم قانونی، باید با توجه به باورها، ارزشها و حساسیتهای اخلاقی جامعه باشه.
در این موضوع، طبق تجربه من، عمده شهروندان به چهار دسته تقسیم میشن:
1- شهروندانی که سگ رو بخاطر نجاست با دید منفی نگاه میکنن
2- شهروندانی که از سگ می ترسن یا خوششون نمیاد
3- شهروندانی از دیدن سگ های گوگولی کیفور میشن
4- شهروندانی که احساس یا رفتار خاصی ندارند و به انتخاب آزاد صاحبان سگ احترام میذارن.
کنار اینها ممکنه افراد دیگری هم باشن که بخاطر دلایل دیگری غیر از نجاست سگ، دید خوبی بهش نداشته باشن. ولی غالبا نگرش منفی، مختص دسته اوله؛ یعنی کسانی که نجاست سگ واسشون بولده و مهمه.
اگه ما نتونیم نگرش منفی رو غالب کنیم و تبدیل کنیم به افکار عمومی، نخواهیم تونست جلوی گسترش این پدیده رو بگیریم. بنابراین باید عقلانیت و فضیلت اجتناب از سگ به عنوان عضو خانه، باید به صورت گفتمان عمومی دربیاد.
مثلا در دستور دادستان اومده به خاطر حفظ نظم عمومی، تضمین ایمنی و آرامش و آسایش عمومی. آیا واقعا قابل قبول و توضیحه نسبت سگگردانی با این مفاهیم؟
وظیفه متفکران جامعس که این موضوع رو باز کنند که جدای از بحث نجاست، «آیا سگ داشتن کار بدیه؟»
انشالله در یادداشت بعد، به این بحث خواهیم پرداخت.
#داوری_اخلاقی
_____________
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe