eitaa logo
کافهـ اخـــلاق ◾
252 دنبال‌کننده
186 عکس
26 ویدیو
11 فایل
🌟 به کافه اخلاق خوش آمدید! 🌟 زمینه کاری: اخلاق عملی و اخلاق کاربردی کافه‌دار: دکتر عبدالله عمادی؛ پژوهشگر اخلاق ارتباط با ادمین: @aemadii برنامه‌های کافه اخلاق: #داستان_اخلاق #فیلم_اخلاق #کافه_گفتگو #میز_کتاب #صدای_فکر #راه_و_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز فیلم سینمایی «پدران و دختران» رو دیدم؛ یه درام با تم روانشناسی_تربیتی و رویکرد روایی مستند اسم فیلم در واقع برگرفته از یک رمان به همین نامه که شخصیت اصلی فیلم می‌نویسه. شخصیت اصلی فیلم، یک نویسنده مشهور به اسم جِیک دیویسه که بعد از یک حادثه تلخ، دچار مشکلات روحی میشه ولی تمام تلاششو می‌کنه که تنها دخترش کیتی رو به خوبی بزرگ کنه. تقریبا در همه سکانس‌ها، احساس مهربانی و شرمندگی و ناکامی رو در چهره پدر میشه دید. چیزی که داستان رو جالب می‌کنه، چالشی است که بین جیک و باجناقش ویلیام پیش میاد؛ شخصیت ویلیام در واقع، نمادی از جامعه‌ای است که ارزش‌های مادی رو بر ارزش‌های انسانی ترجیح میده. مقاومت جیک در برابر اون و رابطه صمیمانه پدردختری و تلاش دختر در بزرگسالی برای تجربه عشق با آن سکانس پایانی، در واقع این پیام رو به من منتقل کرد که که «محبت و صمیمیت خانوادگی از هر ثروتی با ارزش‌تر است.» به بیان دیگر: «آنچه که ما را انسان می‌سازد، روابط و احساسات ماست، نه ثروت و رفاه.» یکی از نکات جالب فیلم، مشابهت ناخودآگاه رفتارهای کیتی در بزرگسالی با پدرشه. این بخاطر پیوند عاطفی با پدر در دوران کودکی اتفاق میفته که نشون‌دهنده تأثیر عمیق و ناخودآگاه حالات روحی پدر بر اوست. آگاهی از تأثیرات ناخودآگاه می‌تواند به فرد کمک کند تا مسیر زندگی خود را با آگاهی و اراده انتخاب کند. بفرمایید کافه اخلاق | لینک ورود 👇🏻 https://eitaa.com/ethicscafe
🎞️ چند جمله از فیلم : 🔻گفتگوی پزشک و جیک: _باید چند روز شاید هم چند ماه در بیمارستان اعصاب و روان باشی _نمیتونم چون باید دخترمو بزرگ کنم _ دقیقا به همین خاطره که باید خوب بشی چون باید دخترتو بزرگ کنی 🔻گفتگوی جیک و دخترش: _باید روبراه بشم باید قوی‌تر بشم که بتونم ازت مراقبت کنم _ (با گریه) تو قوی هستی _نه اون جور که در خور دخترم باشه 🔻ویلیام: _ به دخترت میگی عاشقشی ولی نمی‌تونی بهترین‌ها رو براش فراهم کنی و این بدترین نوع ریاکاریه https://eitaa.com/ethicscafe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧸 دختر خیابان شجاعت باران، بی‌رحمانه بر پنجره می‌کوبید و سمفونی غمگینی را می‌نواخت. هوای سرد، همه صفا و طراوت خیابان شجاعت را خشکانده بود. رقیه، دخترک لاغر اندام با چشمانی درشت و مشکی، گوشه‌ای کز کرده بود و هر از گاهی لرزش بدنش را با کشیدن پتو روی سرش پنهان می‌کرد. رقیه، استعداد عجیبی در نقاشی داشت، در نویسندگی هم داشت، در گویندگی هم داشت، در عکاسی و هنرپیشگی و پیمودن راههای زیادی که حتی برای خودش هم نامعلوم بود. اما ترس، مثل ماری خوش خط و خال، دور زندگی‌اش پیچیده بود و او را از به پرواز درآوردن رویاهایش باز می‌داشت. یک روز که همراه با مادرش قدم می زد، مردی با چشمانی مهربان و لبخندی گرم که جعبه‌ای چوبی بر دوش می‌کشید جلوی آنها را گرفت. جعبه‌اش پر از رنگ‌های قشنگ و قلم‌موهایی بود که می‌توانستند رویاها را بر بوم زندگی نقاشی کنند. مرد، مقابل رقیه زانو زد و جعبه‌اش را گشود. رنگ‌ها، مثل انعکاسی از رنگین کمان، چشمان رقیه را خیره کردند. مرد، قلم‌مویی به دست رقیه داد و گفت: تو استعداد عجیبی داری دخترم. این ترس لعنتی را از خودت دور کن و اجازه بده رویاهات پرواز کنند. رقیه، با دستان لرزان، قلم‌مو را گرفت. شعله ای از امید دلش را گرم کرد اما ترس، مثل شبحی شوم در کنارش ایستاده بود و او را به عقب می‌کشید. ناگهان، صدای فریاد مهیب مرد خالکوبی به گوش رسید. همان مردی با ریش‌های نامنظم و خالکوبی اژدها بر بازو که هر شب با فریاد و مستی، آرامش کوچه را می‌ربود. صداها هر لحظه نزدیکتر و وحشتناکتر می شد.. قلب رقیه در سینه فرو ریخت. قلم‌مو از دستانش رها شد و لکه‌ای ناموزون بر روی پیراهنش ایجاد کرد. با چشمانی ترسیده به مرد چشم دوخت: من.... من نمی توانم... صدایش به سختی شنیده می شد. مرد، آهی کشید و جعبه اش را بست: حیف... حیف از این همه استعداد که اسیر ترس است. رقیه پا به فرار گذاشت و دوباره با قلب پرتپشی که نزدیک بود از جا کنده شود، خزید زیر پتویی که برایش خانه امن محدودی درست می کرد تا هیچ صدایی شنیده نشود. چند لحظه بعد، ترسش که کاملا ریخت، قلبش آرام شد، خیالش راحت، ... چشمانش خاموش... خوابش برد.... خود را در جای دیگری دید و خیابان دیگری... او دیگر دختر خیابان شجاعت نبود. 🖊️ عبدالله عمادی (معین) | ۱۶ آبان ۴۰۳ بفرمایید کافه اخلاق | لینک ورود 👇🏻 https://eitaa.com/ethicscafe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎥 فیلم کوتاه «پریا»، ساخته شاهین صمدپور، ۱۴۰۳ @ethicscafe
کافهـ اخـــلاق ◾
🎥 #فیلم_اخلاق #فیلم_خانواده فیلم کوتاه «پریا»، ساخته شاهین صمدپور، ۱۴۰۳ @ethicscafe
فیلم پریا، به مسائل روانی و تاثیرات تجربیات کودکی پرداخته؛ مرد جوانی که در کودکی توسط پدربزرگش مورد تعرض قرار گرفته، دچار مشکلات روانی شده که باعث شده خودش هم به دخترخوانده‌اش تعرض کنه. این داستان از نظر اخلاقی خیلی پیچیده و حساسه و بنظرم فیلم، با نما و ادبیات نجیب و خوبی بیانش کرد.
در هر فیلمی هر کسی ممکنه از زاویه‌ای خاص به داستان نگاه کنه. به نظر من میاد که فیلم بیشتر روی تاثیرات روانی و عاطفی تجربیات کودکی تمرکز داره و نشون میده که چطور این تجربیات می‌تونن رفتارهای آینده رو شکل بدهند. نه اینکه بخواد صرفا یک آسیب اخلاقی و اجتماعی رو طرح و برجسته کنه. البته طبیعیه بخاطر حساسیت موضوع آزار کودکان توسط نزدیکان، ممکنه این جنبه از فیلم بیشتر دیده بشه!🧐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مرد به دخترخوانده‌اش میگه که هنوز توی هفت سالگی خودش گیر کرده، نشون‌دهنده اینه که اون نتونسته از اون تجربه تلخ عبور کنه و همچنان درگیرش هست. این موضوع خیلی مهمه چون نشون میده که چطور تجربیات تلخ می‌تونن رشد روانی و عاطفی آدم‌ها رو متوقف کنند.
تعرض به کودکان یکی از بزرگ‌ترین و غیرقابل قبول‌ترین جرایم اخلاقی و انسانی هست. لذا غالبا بیننده به حال پریا ترحم می‌ورزد اما اینکه مرد جوان خودش در کودکی قربانی بوده و سالها در رنج و عذاب زندگی کرده و به طور ناخودآگاه رفته به این سمت، آیا مسئولیت داره در قبال رفتارش؟ آیا حالا که خودش معترفه و در پی درمان و جبرانه، شایسته ترحم و همدلی نیست؟ جواب: مرد و پریا، هر دو رنج و عذاب مشترکی داشتند با این تفاوت که مرد دو عذاب داشت و پریا یک عذاب. مرد، هم از قربانی بودن رنج می‌کشید هم از آزار دادن. از این رو، اگر بیشتر از پریا شایسته ترحم و همدلی نباشه، کمتر نیست. اما این موضوع به هیچ وجه توجیهی برای رفتار نادرستش نیست. هر فردی مسئول اعمال خودش هست و باید تلاش کنه تا آسیب‌هایی که دیده رو به دیگران منتقل نکنه. درسته ما مقهور و محکوم به ناخودآگاهیم اما همیشه انتخاب داریم که چطور با خودمون برخورد کنیم. رفتن مرد پیش روان‌درمانگر، یه نکته مثبت توی داستانه که نشون میده حتی با وجود مشکلات بزرگ، همیشه راهی برای درمان و بهبود وجود داره. راهی که به آدم‌ها کمک کنه تا با گذشته‌شون کنار بیان و درست رفتار کنند. پس رفتار نادرست، مسئولیت و ملامت اخلاقی به دنبال داره، اما در اکثر مواقع، نیازمند حمایت روانی است نه تنبیه و مجازات. چنانچه برخورد ملایم پریا و پایان‌بندی داستان و سکانس بیمارستان می‌تونه پیام حمایت و همدلی و امید به بهبود روابط خانوادگی رو برسونه. ممنون که توجه کردید 🙏 اگه نظری نکته‌ای داشتید بفرمایید بفرمایید کافه اخلاق | لینک ورود 👇🏻 https://eitaa.com/ethicscafe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تازگی جلسه‌ای برگزار شد در تجلیل از استاد اخلاق باصفا و دوست داشتنی؛ استاد انصاریان خبر خوشحال کننده‌ای بود بزرگ داشته شدن کسی که در ترویج خیر و خوبی در جامعه نقش‌آفرین بوده. آن هم نه توسط مجامع علمی و دینی بلکه توسط دولت. از مجلس شورا و خبرگان بودند و رئیس جمهور با وزیر ارشاد و علومش. استاد انصاریان با نگاهی مهربانانه ولی مستحکم، به هر یک از شاگردان و مستمعانش نشان داده که اخلاق واقعی نه تنها در کلام، بلکه در عمل و رفتار نمود پیدا می‌کند. البته اخلاق، در اکثر کتابها و مقالات ایشان برجسته است و به طور ویژه کتاب «زیبایی‌های اخلاق» ، «راهی به سوی اخلاق» ، «فرهنگ مهرورزی» ، «اخلاق خوبان» ، «عناصر شخصیت انسان» ، «عقل؛ کلید گنج سعادت» و کتاب «عدل و ظلم»، از آثار اخلاقی این استاد عزیز و باسواد خواندنیست. مباحث اخلاق نظری هم فراوان در لابلای کتابها می‌توان یافت علاوه بر اخلاق عملی. نگاه ایشان به اخلاق، نگاه اسلامی است و روش فقاهتی ولی در عین حال ساده و شیوا. بفرمایید کافه اخلاق | لینک ورود 👇🏻 https://eitaa.com/ethicscafe