eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
21.6هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
110 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi مدیریت👇 @khadeem110 #هشتک کانال حذف نشود❌ لینک گروه👇 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد امشب خدا شمس ولایت را قمر داد قرص قمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بر زاده ی خیر البشر خیر البشر داد جان ها فدایش باد کو جان حسین است این بهترین نجل امیرالمؤمنین است این افتخار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است این سیّد سجّاد زین العابدین است این بر فراز دست، قرآن حسین است آیینه ی حسن رسول اکرم است این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شهربانو شهریار عالم است این ماه تو و خورشید تابان حسین است تکبیر می بوسد دهان وقت نمازش چشم دعا در ره به هنگام نیازش آید زشش سو استجابت پیشبازش قرآن بود دلداده یصوت حجازش توحید جوشد از صدای دلنوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است باید دوباره در جهان پیغمبر آید از بیت حقّ بنت اسد با حیدر آید وز بهر حیدر همچو زهرا همسر آید همچون حسین از دامن آن مادر آید شاید که زین العابدین دیگر آید کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجده های او عبادت یافت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بزرگیّ و سیادت یافت زینت با صبح میلادش ولادت یافت زینت وز خطبه ی گرمش شهادت یافت زینت این خطبه فریادِ خروشان حسین است وجه خدا ماه جمال نازنینش نقش گُل روی محمّد (ص) در جبینش دست امیرالمؤمنین در آستنیش خورشید پیشانی گذارد بر زمینش علم تمام انبیا نقش نگینش در سینه اش دریای عرفان حسین است این است کز سوی خداوند مبینش آمد ندای انت زین العابدینش گوید به صورت آفرین نقش آفرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الیقینش از آستین ریزد دو صد روح الامینش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنجیرها وقت دعا هم صحبت او شمشیرها روز غزا در خدمت او بعد شهیدان شد اسارت نهضت او دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او یادآور احزاب و خیبر قدرت او حتّی حقّ مشتاق یارب یارب تو ای قدسیان محو مناجات شب تو ای عرشیان را بال، فرش مکتب تو ای انبیا را شعله ی تاب و تب تو ای ذکرها لب تشنه ی لعل لب تو هر ذکر تو یک دُرّ غلطان حسین است تو کیستی پرورده ی خون خدایی سر تا قدم خورشید حسن ابتدایی الحق که ارباب دعا را مقتدایی با احمد و زهرا و حیدر هم صدایی تو مطلع الانوار مصباح الهدایی روی تو خورشید درخشان حسین است صدها کلیم الله هزاران پور مریم باید وضو گیرند زآب چاه زمزم تا از تو گویند ای ولی الله اعظم این کار ناید از هزاران همچو «میثم» گر می زنم یک عمر از مدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
رباعی امام سجاد علیه السلام تقدیم به حضرت شهربانو مادر مکرم امام سجاد علیه السلام خورشید میان خواب تو بود حسین آرامش و انقلاب تو بود حسین زهرا که به انتخاب خود ایمان داشت میدید که انتخاب تو بود حسین 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 رباعی ولادت امام سجاد علیه السلام سجاده و تسبیح فرستد صلوات آیینه به تلمیح فرستد صلوات میلاد صحیفه های سجادیه است قرآن و مفاتیح فرستد صلوات @ewwmajmamolodi
رباعی امام سجاد علیه السلام تقدیم به حضرت شهربانو مادر مکرم امام سجاد علیه السلام خورشید میان خواب تو بود حسین آرامش و انقلاب تو بود حسین زهرا که به انتخاب خود ایمان داشت میدید که انتخاب تو بود حسین 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 رباعی ولادت امام سجاد علیه السلام سجاده و تسبیح فرستد صلوات آیینه به تلمیح فرستد صلوات میلاد صحیفه های سجادیه است قرآن و مفاتیح فرستد صلوات 💫💐💫💐💫💐💫💐💫
(سرود۵۶) پنجم شعبان شد و باز شب میلاد آمده در جهان از لطف حق حضرت سجاد آمده چهارمین امام ما شده امشب جلوه‌گر بر حسین بن علی داده حق نور بصر یا امام ساجدین مولا امام ساجدین آمده در این جهان مولا علی ابن الحسین آنکه باشد شهربانو مادرش را نور عین از قدوم این پسر جشن شادی شد به پا آمده دوم علی پور شاه کربلا یا امام ساجدین مولا امام ساجدین آمده چهارم امام ما ز الطاف الاه نوربخش عالم هستی رسید امشب ز راه چارمین شمس ولا در مدینه آمده آنکه باشد در جهان بی‌قرینه آمده یا امام ساجدین مولا امام ساجدین امشب از لطف خدا مولا حسین گشته پدر مادر او شهربانو شاد گشته زین پسر از قدوم این پسر شهر یثرب گلشن است دیده ی مولا حسین از قدومش روشن است یا امام ساجدین مولا امام ساجدین نور حق جلوه گر از شهر مدینه آمده حضرت سجاد امام بی‌قرینه آمده خانه ی مولا حسین گشته چون خلد برین بر لب خیل ملک نام زین العابدین یا امام ساجدین مولا امام ساجدین ای که همچون مادرت زهرا تویی خیر کثیر گشته‌ام مهمان تو از مرحمت دستم بگیر گرچه هستم رو سیاه آمدم بر تو پناه امشب از لطف و کرم سائلت را کن نگاه یا امام ساجدین مولا امام ساجدین
امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد امشب خدا شمس ولایت را قمر داد قرص قمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بر زاده ی خیر البشر خیر البشر داد جان ها فدایش باد کو جان حسین است این بهترین نجل امیرالمؤمنین است این افتخار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است این سیّد سجّاد زین العابدین است این بر فراز دست، قرآن حسین است آیینه ی حسن رسول اکرم است این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شهربانو شهریار عالم است این ماه تو و خورشید تابان حسین است تکبیر می بوسد دهان وقت نمازش چشم دعا در ره به هنگام نیازش آید زشش سو استجابت پیشبازش قرآن بود دلداده یصوت حجازش توحید جوشد از صدای دلنوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است باید دوباره در جهان پیغمبر آید از بیت حقّ بنت اسد با حیدر آید وز بهر حیدر همچو زهرا همسر آید همچون حسین از دامن آن مادر آید شاید که زین العابدین دیگر آید کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجده های او عبادت یافت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بزرگیّ و سیادت یافت زینت با صبح میلادش ولادت یافت زینت وز خطبه ی گرمش شهادت یافت زینت این خطبه فریادِ خروشان حسین است وجه خدا ماه جمال نازنینش نقش گُل روی محمّد (ص) در جبینش دست امیرالمؤمنین در آستنیش خورشید پیشانی گذارد بر زمینش علم تمام انبیا نقش نگینش در سینه اش دریای عرفان حسین است این است کز سوی خداوند مبینش آمد ندای انت زین العابدینش گوید به صورت آفرین نقش آفرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الیقینش از آستین ریزد دو صد روح الامینش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنجیرها وقت دعا هم صحبت او شمشیرها روز غزا در خدمت او بعد شهیدان شد اسارت نهضت او دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او یادآور احزاب و خیبر قدرت او حتّی حقّ مشتاق یارب یارب تو ای قدسیان محو مناجات شب تو ای عرشیان را بال، فرش مکتب تو ای انبیا را شعله ی تاب و تب تو ای ذکرها لب تشنه ی لعل لب تو هر ذکر تو یک دُرّ غلطان حسین است تو کیستی پرورده ی خون خدایی سر تا قدم خورشید حسن ابتدایی الحق که ارباب دعا را مقتدایی با احمد و زهرا و حیدر هم صدایی تو مطلع الانوار مصباح الهدایی روی تو خورشید درخشان حسین است صدها کلیم الله هزاران پور مریم باید وضو گیرند زآب چاه زمزم تا از تو گویند ای ولی الله اعظم این کار ناید از هزاران همچو «میثم» گر می زنم یک عمر از مدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شب میلاد..،کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش،مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو دومین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می گفت:ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده ایم..،فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست واژه هایت عجیب،بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این محرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم..،علنی! اوّلین چایخانه ی حسنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دل زُوّار آب خواهد شد آب حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها،انقلاب خواهد شد کنج هر صحن،انجمن داری تا خودِ صبح،سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست *بهترین جایگزین
بسم عشقی که نشسته در دلم عُلقه اش آمیخته شد با گلم هست کل آبرو و حاصلم فخر دارم تا قیامت سائلم خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین خوشه چین بر خوان زین العابدین بهره می گیرد زمین از خنده اش شمس، سائل بر رخ تابنده اش بنده ی حق است و عالم بنده اش هست زین العابدین زیبنده اش شکر، نامم عبد خانه زاد شد نام او هم حضرت سجاد شد آشنا کرده دلم را با حسین یاد داده تا بگویم یا حسین گفته در هر غم بگو تنها حسین پشت بر هر کس نما الا حسین هر که هستی هر چه هستی بنده باش با حسین بن علی پاینده باش او به ما لحن دعا آموخته در صحیفه رازها آموخته هم ابوحمزه به ما آموخته هم بساط روضه را آموخته با علی بن حسین بن علی شد به دل ها نور ایزد منجلی ما همه انسان سجادیم و بس تشنه ی عرفان سجادیم و بس در پی رضوان سجادیم و بس دست بر دامان سجادیم و بس کاش ما را در کلاسش جا دهد مشق حب حیدر و زهرا دهد حال خوبم بد شد از یک داغ و غم قامتم را یک مصیبت کرده خم با که گویم ای خدا از این ستم مانده آقای دو عالم بی حرم بر خلاف هر کسی مولای من... سنگ قبری هم ندارد، وای من در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت صحن های بی حدی خواهیم ساخت روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت قبر او هم چون خراسان می شود شهربانو شاد و خندان می شود هرچه بین راه گفتم شد علی هرچه وصف ماه گفتم شد علی هرچه مدح شاه گفتم شد علی هرچه بسم الله گفتم شد علی تا حسین از برکت اولاد گفت سجده و سجاده یاسجاد گفت حاجت شاه و گدا پیوست شد از شلوغی، کوچه ها بن بست شد ساقی آمد میکده یکدست شد شهربانو قبل ساقی مست شد ریخت از تسبیح او بی معطلی یا علی بن حسین بن علی این حسین است و صدای او علی است کعبه و سنگ بنای او علی است مروه و سعی و صفای او علی است اسم کلّ بچه های او علی است من که ویران همین آبادی ام نوکر اربابم و سجادی ام ما رکاب و تاج ما سنگ یمن او پیمبر، ما اویسی از قرن بار داده نخل عمر پنج تن آمده دلبند عباس و حسن جلوهء مولاست، شکل حیدر است سیرتش مثل علی اکبر است انس دارد عشق با تب، بیشتر بنده دارد خواهش از رب، بیشتر ماه دارد جلوه در شب، بیشتر ذوق دارد عمه زینب، بیشتر در مدینه حال مردم عالی است بین خانه جای زهرا خالی است می نشیند نور سیمایش به دل می نشاند کشتی غم را به گل سائلانش را نمی بینی خجل می شود هر یاعلی "یا مَن تُحِل" اعتقادم بر امامم محکم است چونکه او مشکل گشای عالم است هر زمان که خورده چشمانش به آب سقف دنیا بر سرش گشته خراب چونکه دیده سوخته طفل رباب قبر او هم مانده زیر آفتاب پیکر ارباب یادش مانده است بی مزار و بی حرم افتاده است ماجرای شام را یادش نرفت مردمان عام را یادش نرفت سنگ روی بام را یادش نرفت خیزران و جام را یادش نرفت داغِ روی سینهء صد چاک شد دختری که در خرابه خاک شد رضا دین پرور
شبِ سَواشده‌ها شد سَواٰ شدیم امشب نگاه شاملِ ما شد که آمدیم امشب صدایِ چِکْ‌چِکِ باران به گوش می‌آید از آسمانِ حقایق سروش می‌آید ترانه‌یِ لبِ هستی نیایش است و دعا نفس نفس همه‌یِ ذکرِ ماسواٰست خدا اگر چه زمزمه‌یِ دل سند نمی‌خواهد خداشناس کسی جز صمد نمی‌خواهد صدایِ هر نفسم را سند زدم امروز به نامِ ذکر و دعا و نماز و روزه و سوز دری به رویِ من از درگَهِ خدا واٰ شد سری که عشق به من هدیه کرد سودا شد دری به درگهِ ربُّ و سری پر از سودا دَمی پُر از نفسِ لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه صدایِ زمزمه‌یِ لاٰ اِلٰهِ سینه‌یِ عشق دعا و همهمه و نغمه‌یِ مدینه‌یِ عشق همه بَرآمده از دل همه شده فریاد صدا زدند ملائک خوش آمدی سجّاد صدایِ زمزمه‌هایِ وجود شیرین شد سُجودِ نابِ الهی ستونِ آئین شد مَلَک به چرخه‌یِ گردون کمی نمک پاشید وَ هدیه کرد فَلَک خنده بر لبِ خورشید به یُمنِ خنده‌یِ خورشید خنده زد مهتاب عمو از هم قدمَت شاد شد گلِ ارباب علیِ دوّمِ سلطان  خلیفه‌یِ دربار کلام و نام و مَرامت چو حیدرِ کرّار شکوفه‌کاریِ احساس بر دلِ یاقوت شکوهِ رايةَ‌العبّاس  جلوه‌یِ لاهوت به دست و زانو و پیشانی‌ات خدا حک کرد که حکمِ سجده و جبهه مَحک زَند هر مرد تمامِ زینتِ سجده امامِ راز و نیاز نَمایِ نایِ‌‌ خدایی فرازی از اِعجاز شجاعتِ علوی داری و به حکمِ حکیم به صبر و خیمه‌نشینیِ تو حرمْ  تحکیم به خیمه بودی و دیدی غبارِ میدان را شنیده‌ای رَجزِ تکْ‌تکِ شهیدان را ندیده  دیده‌یِ تو جز عذاب و غم آقا نَشد بنا به بقیعِ غمَت حرم  آقا نَسوخت چون دلِ آتش گرفته شمع و چراغ نَساخت شیعه برایِ تو بارگاه و رِواق مَزارِ دردُدلم خاکِ غصّه‌هایِ بقیع قرارِ بعدیِ دلتنگ پیشِ پایِ بقیع قرارِ بعدیِ هیأت کنارِ پنجره‌ها به شرطِ اشک و نگاهی به سویِ تو با آه صدایِ آه که آمد دعایِ نور کنیم همیشه و همِه‌جا یادی از ظهور کنیم حضورِ نورِ خدا در ظهورِ دلبرِ ماست همان که پرچمِ عشقَش به دوشِ رهبرِ ماست
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی  جامع‌الاضدادِ  زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله که مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی سالها پایِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده جانبِ گودال نرو *حافظ ۴۰۱/۱۲/۰۶
ای پسر بی بدل آفتاب دیده تو وصف زلالی آب پلک تو باشد ورقی از کتاب پلک بزن سوره نوری بتاب مصحف رویت بخدا خواندنی است قاری آن غیر خداوند نیست سوره حمد است ثنا گوی تو واقعه ساطع شده از بوی تو سوره والشمس ضحی روی تو سجده واجب به دو ابروی تو والقمر آن طره بر شانه ات ارض و سما دور تو پروانه ات جلوه حق بین دو دنیا علی هرپسر خانه زهرا علی معنی هم نامی تو با علی لعن علی عدوک یا علی عشق علی در پدرت منجلی ای علی بن علی بن علی هر کسی از لطف وعنایات گفت چشم  تورا قبله حاجات گفت ذره به خورشید مباهات گفت از نفس گرم کرامات گفت ذات شما ذات کریم خداست ذات غلام تو فقیرشماست آن حرم قدس تو افلاکی است جلوه جنات از آن حاکی است چیست ضریحی که به این پاکی است چادر زهرا است اگر خاکی است پهن شده بر حرمت چادرش گشته به عالم علمت چادرش چون علی اکبر توعلی اکبری آینه‌ی حیدر و  پیغمبری گرچه نشد تیغ به کار آوری تیغ کلام تو کند حیدری کرببلا را تو نگه داشتی دین خدا را تو نگه داشتی بعد پدر کرببلا کار تو این همه درد است و دل زار تو غم نخوری عمه غمخوار تو بعد ابالفضل علمدار تو تک یل این قافله آقا تویی مثل حسن شاهد غم‌ها تویی تو همه‌ی دلخوشی خواهری غم نخوری کم نشده معجری کم نشده از پدرت جز سری پیرهنی رفته و انگشتری آب بخور گریه نکن اینقدر روضه نخوان از لب خشک پدر خصم گمان کرد که صبرت گسست دست تورا با غل و زنجیر بست صبر ولی پای تو از پا نشست کی بتوان پشت علی را شکست گرچه که صبرت نشدآقا تمام زخم تو کاری شده در شهر شام سخت ترین جای سفرشام بود سنگ به دست همه بر بام بود تلخ ترین باده در جام بود زخم زبان ،طعنه و دشنام بود دور تو و قافله ات صف زدند برغم و بر گریه تو کف زدند وای ازآن دم که گرفتار رفت قافله ات بی کس بی یار رفت اشک از آن دیده خونبار رفت بنت علی  بر سر بازار رفت تا که ابالفضل نفس می کشید سایه اورا به خدا کس ندید از سر هر بام تورا میزنند سنگ بر این آیینه ها میزنند وجه خدا را به خدا میزنند دست تو بسته است چرا می زنند بام چه داغی  به دل ما نهاد بر سر عمامه ات آتش فتاد