ازدحام عشق
نامش مکرمه بود. با خواهرش ملیکا آمده بودند برای امداد. انفجار اول که رخ داد دو نفری رفتند برای کمک
- الو... سلام مامان؟! خوبی؟! آره رسیدیم... کرمان هس... الان؟! گلزاریم. وایسادم دارم چای میخورم... خخخ! نه! به چایهای ماماندم خودم که نمیشه. راستی روزت مبارک. حضرت زهرا نگهدارت باشه... کادو؟! تو جون بخوا! برگشتم قم یه کادوی خوب...
- پسرم؟! چی شد؟! چرا صدای جیغ میاد؟! الو مامان؟! الو؟! با توام... الو...
و مادر از حضرت زهرا، شهید کادو گرفت...
#مهدینار🖋♣️
#خشتهای_سوخته🥀
#خشت_سیزدهم
@ezdehameeshgh