eitaa logo
ستاد ازدواج دانشجویی استان یزد
34 دنبال‌کننده
18 عکس
1 ویدیو
0 فایل
کانال رسمی ستاد ازدواج دانشجویی استان یزد (حاوی اطلاعیه های همایش ها، خدمات و برنامه های متنوع ویژه زوجین دانشجو)
مشاهده در ایتا
دانلود
میخوام از یه لحظه شیرین که تو یکی از صحن های حرم امام رضا برامون رقم خورد بگم یه لحظه ی شیرین که برای همه ی عمر من و همسرم کافیه. ولی برای گفتن این لحظه باید از چند ماه قبلش شروع کنم تیر ماه پارسال از طرف دانشگاه مصاحبه قبول شدم برای طرح ضیافت رضوی اون موقع قرار بود وقتی برگشتم برام خواستگار بیاد مامانم گفت از امام رضا بخوا هرچی خیر پیش بیاد منم صبح روز اخر تو صحن نشسته بودم به قول خودم قشنگ با امام رضا درد ودل کردم که آقا خودت عاقبت به خیرم کن اواخرمرداد ماه عقد کردیم و همراه همسرم کمتر از یه ماه دوباره مشرف شدم مشهد وکلی تشکر کردیم از آقا ، چندین سال بود که آرزو داشتم اربعین پیاده روی برم کربلا و هر بار میگفتم خانواده ام میگفتن هر موقع ازدواج کردی برو خلاصه که اونجا از امام رضا خواستم و خداروشکر بعد چندین سال با همسرم رفتیم کربلا ، اونجا دوتا از دوستای همسرم همراه خانوماشونم امده بود ما که تو مسیر پیاده روی گهواره های که به نیت حضرت علی اصغر گذاشته بودن تکون میدادیم تقریبا همه گهواره هارو تکون داده بودیم و دعا میکردیم خدا فرزند صالح بهمون بده انقدر این کارو کرده بودیم که یکی از دوستای همسرم گفت: همه ی گهواره هارو تکون میدی سال دیگه بچه بغل میای ها ماهم میخندیدیم منکه میگفتم حالا کو تا ما بچه دار بشیم ..... خلاصه برگشتیم ایران و آذر ماه جشن عروسی گرفتیم و رفتیم سر خونه زندگیمون و بهمن ماه هم قسمتون شد ازدواج دانشجویی از قضا همون دوست همسرم که گفته بودن :(انقدر گهواره تکون دادی سال دیگه بچه بغل میای ) همرامون بودن! [ ] ما صبح زود رسیدیم مشهد و یکم بعدش تو هتل و اتاق مستقر شدیم برا نماز ظهر دوتایی رفتیم حرم اما دیر رسیدم و نماز جماعت تموم شده بود نماز اول رو که خواندیم به همسرم گفتم میخوام یه چیزی بگم منتظر نگام میکرد اما نمیدونم چه حس و حالی بود هر کاری کردم که خودم بهش بگم نتونستم و بهش پیام دادم که : عشقم بابا شدنت مبارک! و خیلی سریع بلند شدمو شروع کردم نماز خواندن پیامم رو که دیدی سر شو بلند کرد و نگام کرد و گفت راست میگی؟ و رو به گنبد کرد و گفت خدایا شکرت آقا ممنونم .دلم میخواس این لحظه تو حرم آقا ثبت بشه برامون و شد البته قبلش فهمیده بودم و دلم میخواس یه جور خاصی بهش بگم! وقتی همسرم به دوستش ماجرا رو تعریف کرد خندید و گفت دیدی آخر گهواره ها کار دستت داد. حالا دخترم دو ماه هست که به دنیا آمده درست شب اربعین اسمشم گذاشتیم رقیه خانم و حالا منتظر نشستیم تا طرح مادرانه بازم ببرنمون مشهد الوعده وفا @ezdevaj_daneshjoei_yazd