eitaa logo
خودگویی
59 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
0 فایل
خودگویی یا حدیث نفس یکی از شگردهای ادبیات نمایشی است و آن گفتاری است که به طور قراردادی «فاقد مخاطب» است. این نوع گفتار معمولاً سیر اندیشه‌ها و افکار درونی شخص را بیان می‌کند. یادداشت‌های مشترک محمّد فدائی و پدرام کاویان
مشاهده در ایتا
دانلود
ققنوس‌وار محمّد فدائی و پدرام کاویان هنوز هُرم فقدان حاج‌قاسم دل‌ را می‌سوزاند. هرچه بیشتر می‌گذرد، بیشتر درک می‌کنیم چه کسی را از دست دادیم، دشمن چه کسی را از ما گرفت. در یک نگاه کلی می‌توان گفت عروج شهید سلیمانی دو حس عمیق توأمان برای ما به همراه داشت. یک، مرثیه‌ برای آن داشته‌ی عزیزی که از دست دادیم و دو، رشک بردن به جایگاه فراتاریخی او. این جایگاه چگونه بدست آمد؟ شهید سلیمانی هرچند مولود نهاد مبارزات انقلابی حضرت امام(ره) بود و پس از آن با رشادت‌های کم‌بدیل در دفاع مقدس و سپس جنوب شرق کشور خدمات ارزنده‌ای به ملت ایران عرضه کرد، اما آن رویدادی که سردار سلیمانی را حاج‌قاسم کرد، آن برنامه‌ای بود که غرب برای ما طراحی کرده بود؛ ناامن‌سازی پایدار غرب آسیا. از دل موج‌های سهمگین ناامن‌سازی که با حضور مستقیم ناتو برای بسترسازی آشفتگی در عراق و افغانستان شکل گرفت؛ شامل کاشت، داشت و برداشت سلفی‌گری تروریستی و سپس جنگ صوری با آنان برای حضور در منطقه، بمباران مجالس و تجمعات مردم عادی، تشکیل دولت‌های ضعیف یا دیکتاتور، تشدید گسل‌های مذهبی و قومیتی و ایجاد بحران غذا، بهداشت و ...، مردی در ایران رشید شد که نقش آب بر آتش را ایفا کرد. آنچه که غرب درک نمی‌کند، الگویی از هویت‌یابی انسان ایرانی مسلمان تکامل‌یافته بود که اتفاقاً وقتی تضعیفش کنی، تکمیل می‌شود. شخصیت بلند حاج‌قاسم حائز این ویژگی فراارزشمند است که مثل ققنوس، از دل خانه‌ای به آتش‌کشیده حیات یافته و با سوختن آغاز می‌شود. ما در تاریخ چهل و اندی ساله، فقط زمانی گوی پیروزی در رسانه را از غرب می‌رباییم که او بخواهد. این پذیرش خودخواسته‌ی شکست فقط در چند برهه رقم خورده: 1. شکست طبس 2. حمله به عین‌الاسد 3. حملات رژیم نجس صهیونیستی به خاک ایران. در هیچ یک از این سه پیروزی ما، غرب نه تنها در رسانه فراروایتی در مقابل روایت ایران جعل یا خلق نکرده، بلکه عمدتاً سکوت پیشه کرده. زیرا مطمئن است اگر کارد به استخوان انسان ایرانی مسلمان برسد، هویتی تحت فشار تکاملی، نظیر حاج‌قاسم شکوفا می‌شود. این ویژگی، آن علتی است که غرب را از ایجاد منازعه‌ی مستقیم بزرگ با ایران بر حذر می‌دارد. برعکس، راهبرد فشار غیرمستقیم طولانی از طریق محاصره را اولویت می‌بخشد. چراکه مطمئن است اثر خودویرانگری، خودانتحاری و خوددرگیری خواص ایرانی با یکدیگر بیش از زور هر دشمن خارجی است. همان علتی که شهید سلیمانی با هوش ناب خود، جمهوری اسلامی را حرم می‌نامد. زیرا حرم جای نزاع نیست، در حرم کسی دیگری را بی‌حرمت نمی‌کند. همه فرض می‌بینند در حرم آرامش برقرار باشد. هدف از حضور در حرم نیل به خداست، نه اثبات خود. بعداً در این رابطه به تفصیل خودگویی خواهیم کرد. مطالعه‌ی یادداشت‌های بیشتر در کانال خودگویی @Fadaee_Kavian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشباه الرجال، حلوم الاطفال محمد فدائی و پدرام کاویان نگاه به آمدوشد رجال در تاریخ معاصر نشان می‌دهد قهرمانان از دل کتاب‌ها، روزنامه‌ها و تمجید این‌وآن خلق نمی‌شوند. قهرمان از میان بحران و در دل میدان متولد می‌شود. گویی بحران، زهدان قهرمان بوده و او را می‌زاید. مثل امیرکبیر در بحران سیاسی و ارضی با روسیه و عثمانی، حسام‌السلطنه در بحران هرات، تختی و سیاهی فقر در تهران، خرازی، باکری، همت و متوسلیان در مقابله با رژیم بعث، حججی در برابر داعش و همین‌طور حاج‌قاسم، ابومهدی، سیدحسن، سنوار و ... کار قهرمان، کنش و واکنش با بحران است نه روایت آن. مرثیه‌سرایی نمی‌کند، گلایه‌پیشه نیست، نقالی و پرد‌ه‌خوانی شاخص فلاکت، تورم و ناترازی نمی‌کند. بیش از یک دهه شده که اغلب سیاست‌مداران ما دیگر شمایل قهرمان ندارند. به جای دل‌آرامی دادن به مردم، بیش‌نمایی بحران را در ذهن مردم سرازیر می‌کنند. به تعبیری عرصه‌ی سیاست به لوسی گراییده. ادامه در پیوند: https://eitaa.com/fadaee_kavian/18 مطالعه‌ی یادداشت‌های بیشتر در کانال خودگویی @Fadaee_Kavian
اشباه الرجال، حلوم الاطفال محمد فدائی و پدرام کاویان نگاه به آمدوشد رجال در تاریخ معاصر نشان می‌دهد قهرمانان از دل کتاب‌ها، روزنامه‌ها و تمجید این‌وآن خلق نمی‌شوند. قهرمان از میان بحران و در دل میدان متولد می‌شود. گویی بحران، زهدان قهرمان بوده و او را می‌زاید. مثل امیرکبیر در بحران سیاسی و ارضی با روسیه و عثمانی، حسام‌السلطنه در بحران هرات، تختی و سیاهی فقر در تهران، خرازی، باکری، همت و متوسلیان در مقابله با رژیم بعث، حججی در برابر داعش و همین‌طور حاج‌قاسم، ابومهدی، سیدحسن، سنوار و ... کار قهرمان، کنش و واکنش با بحران است نه روایت آن. مرثیه‌سرایی نمی‌کند، گلایه‌پیشه نیست، نقالی و پرد‌ه‌خوانی شاخص فلاکت، تورم و ناترازی نمی‌کند. بیش از یک دهه شده که اغلب سیاست‌مداران ما دیگر شمایل قهرمان ندارند. به جای دل‌آرامی دادن به مردم، بیش‌نمایی بحران را در ذهن مردم سرازیر می‌کنند. به تعبیری عرصه‌ی سیاست به لوسی گراییده. پدری را در نظر بگیرید که در چالش‌های زندگی، به جای حل مسئله، ناله سر دهد. وقتی از خرابی تأسیسات منزل آگاه شد در پاسخ گریه کند، در دیرکرد اقساط همه را جمع کند و به سر و صورت خود بزند. برای خرید مایحتاج، واویلا بگوید. برای مشکلات مختلف فرزندان بگومگو درست کند. دیگر نه این مذکر پدر است نه آن مسقّف خانه. بخش قابل توجهی از سیاست‌مداران ما نُنُر شده‌اند. تصور دارند باید مدام از کسری بودجه، ناترازی انرژی، قاچاق و ... مرثیه ببافند. شاید تصور می‌کنند بروزات پرابلماتیک در فضای مجازی، سخنرانی و مصاحبه، از آنان چهره‌ای واقع‌بین و مردمی می‌سازد. مثلاً یکی تهدید می‌کند که «نگذارید به مردم بگویم چه شرایطی را در این دوره تحویل گرفته‌ایم!» تصور اینکه کشورداری یعنی یک روزِ آرمانی وجود دارد که تمام مسائل حل شده و با هم می‌نشینیم و از رفاه ایجادشده لذت می‌بریم، سوء تصور پزشکی است که خیال کند روزی همه‌ی انسان‌ها در سلامت خواهند بود و این پایان همه‌ی بیماری‌هاست یا نانوایی که گمان کند روزی باید فرابرسد که همه‌ی محل سیر باشند و دیگر نیاز نباشد نانی بپزد! اساساً هرکس در جامعه مسئول رفع چیزی است و سیاست‌مدار مسئول رفع بحران. برای همین سیاست‌مداران قابل، قهرمان ملت خود هستند. در مقابل، سیاست‌مدار لوس از بحران گریزان است. فقط شرایط آرام و آسان را برای فعالیت می‌خواهد. مثل بازرگان و تهدید آمریکا. لوس بودن موجب می‌شود که واقعیت‌ها وارونه دیده شوند. به عنوان مثال، بزرگ‌ترین و سخاوتمندانه‌ترین سیاست توزیع انرژی در تاریخ جهان، که در قالب خطوط گسترده برق، لوله‌های گاز و تأمین بنزین دولتی، که باردهی یک برنامه ملی پس از نیم قرن تلاش شبانه‌روزی است، به گونه‌ای به ضد ماهیت اجتماعی خود تبدیل می‌شود که به جای افتخار به آن و اصلاح نواقص طبیعی، به عنوان یک بحران جدید تلقی گردد. کشوری که تلاش کرده در خلیج فارس با فناوری و سرمایه نامحدود آمریکا و اروپا رقابت کند و پس از سی سال مسابقه، مثلاً در برداشت از ابرمخزن پارس جنوبی از رقبای قدرتمند خود پیشی بگیرد، وقتی کارش به لوس‌بازی برسد، با این گزاره‌ی برساختی مواجه می‌شود که «شمال خلیج فارس از جنوب آن عقب افتاده است». گویی نیاز است روشن شود که ورزشکاری که در کوه ۵۰۰ متر صعود کرده، از تاجری که با بالگرد به قله رسیده، کوهنوردتر است. کشورداری یعنی اینکه نگذاری آب در دل مردم تکان بخورد و این هم البته به معنی جاروکردن خاکروبه زیر فرش و کتمان مسئله نیست، به معنی قامت راست کردن و کمر همت بستن برای حل فوری و پایدار مسئله است، چنان یک قهرمان. ته خواست سیاست‌مدار لوس این هدف کودکانه است که اعلام کرده باشد تقصیر من نیست، من نبودم، او بود. اما قهرمان اصلاً چون بحرانی وجود دارد پا به میدان می‌گذارد. پرواضح است که نباید دلهره بگیرد و نباید دلهره منتقل کند. او که خودش دلهره خلق می‌کند ضدّقهرمان است. برای همین، فقط قهرمان‌ها حق دارند و بایست وارد سیاست شوند. مطالعه‌ی یادداشت‌های بیشتر در کانال خودگویی @Fadaee_Kavian
جامعه‌ی حزب‌اللهی؛ جامعه‌ای تحت فشار محمد فدائی و پدرام کاویان جامعه‌ی حزب‌اللهی ایران، یکی از مهم‌ترین ذخایر تمدنی اسلام است. کارنامه‌ی درخشان آنان در پیشرانی مبارزات علیه هژمون سیاسی – فرهنگی آمریکا و بیرون راندن دودمان سرسپرده‌ی پهلوی و سپس پاسبانی از خاک و ناموس و دین در برابر شرق و غرب بر هیچ‌کس پوشیده نیست. گذر از دوره‌ی اصلاحات که از حیث ایدئولوژی حاکم، برای این جامعه پراضطراب و پرفشار بود، فتح‌الفتوحی را در چارچوب دولت اول احمدی‌نژاد آفرید تا فرصت تحقق ارزش‌ها و آرمان‌هایی نظیر «عدالت اجتماعی»، «حاکمیت دین»، «فصل‌الخطاب‌بودن ولایت» و «در رأس بودن نیروهای ارزشی» فراهم شود. می‌رفت تا این جامعه‌ی بی‌تاب دغدغه‌مند، قدری آرام شود که یکباره همه غافلگیر شدند. همه چیز از خانه‌نشینی احمدی‌نژاد شروع شد... برای ادامه پیوند را لمس کنید. https://eitaa.com/fadaee_kavian/20 مطالعه‌ی یادداشت‌های دیگر در کانال خودگویی @Fadaee_Kavian
جامعه‌ی حزب‌اللهی؛ جامعه‌ای تحت فشار محمد فدائی و پدرام کاویان جامعه‌ی حزب‌اللهی ایران، یکی از مهم‌ترین ذخایر تمدنی اسلام است. کارنامه‌ی درخشان آنان در پیشرانی مبارزات علیه هژمون سیاسی – فرهنگی آمریکا و بیرون راندن دودمان سرسپرده‌ی پهلوی و سپس پاسبانی از خاک و ناموس و دین در برابر شرق و غرب بر هیچ‌کس پوشیده نیست. گذر از دوره‌ی اصلاحات که از حیث ایدئولوژی حاکم، برای این جامعه پراضطراب و پرفشار بود، فتح‌الفتوحی را در چارچوب دولت اول احمدی‌نژاد آفرید تا فرصت تحقق ارزش‌ها و آرمان‌هایی نظیر «عدالت اجتماعی»، «حاکمیت دین»، «فصل‌الخطاب‌بودن ولایت» و «در رأس بودن نیروهای ارزشی» فراهم شود. می‌رفت تا این جامعه‌ی بی‌تاب دغدغه‌مند، قدری آرام شود که یکباره همه غافلگیر شدند. همه چیز از خانه‌نشینی احمدی‌نژاد شروع شد. آن اسطوره‌ای که از اوج ستاییده‌ی این جامعه فرو لغزید و در قعر نکوهیده جای گرفت تا آغازگر سلسله‌ای از فشارهای ذهنی خُردکننده و ابهامات بی‌پاسخ شود. تحرکات سیاسی زیادی برای شناساندن یک «دیگری» به عنوان مقصر طراحی شد، امّا عرصه‌ی اجتماعی این‌قدر خُرد و قابل مرزبندی نبود و همه‌ی این اتفاقات به عنوان غم‌باد، در سینه‌ی جامعه‌ی حزب‌اللهی رسوب کرد و او را در هم‌نشینی‌های خانوادگی، میتینگ‌های سیاسی و تعاملات روزمره، تحت فشاری بی‌پایان قرار داد. تنگنا به اینجا متوقف نشد و خودویرانگری عناصر ارزشی و شکست در انتخابات 92، توافق هسته‌ای و باران تبریک‌ها از تریبون‌های نباید، خسارت برجام (با آن شیوه‌ی تصویب)، بی‌تدبیری بنزین 98، هشت‌ساله‌شدن دولت روحانی، موج افشاگری‌های درست و غلط فساد، و آن زخم بی‌بهبود شهادت حاج‌قاسم عزیز، درد را تا اوج غیرقابل تحمل بالا برد. منش و سلامت شهید رئیسی التیام‌بخش و درمان تدریجی برخی از این فشارها بود، امّا نوع شهادت ایشان خود به سوزی دیگر تبدیل شد که آن را می‌توان نقطه‌ی ثبوت ابهام نیز دانست. پس از این رویداد، افسردگی و ابهام به بخشی از زیست سیاسی جامعه‌ی حزب‌اللهی تبدیل شد؛ آن هم در پیچی تاریخی که «جهاد تبیین»، مأموریت ویژه‌ی آنان بود. تنازع نیروهای ارزشی در انتخابات زودهنگام و باخت به یکی از مناسب‌ترین چهره‌های اصلاح‌طلب برای پیروزی سهل‌الوصول، هنوز هضم نشده بود که ترور شهید هنیه و پس از آن سیدحسن نصرالله، مرز و سطح درد را جابجا کرد. به همه‌ی این‌ها، جسارت رژیم بازنده‌ی صهیونیست در تعرض به خاک میهن، سقوط سوریه و تعویق عملیات وعده‌ی صادق 3 را اضافه کنید. سلسله‌ی درد و ابهام تا کنون متوقف نشده و کسی فعلاً نمی‌تواند التیام‌بخش دردهای فروهِشته‌ی جامعه‌ی حزب‌اللهی شود. لذاست که ایتا، یک سوگواری دسته‌جمعی و یک التیام‌طلبی جمعی است که اینان را گرد هم کشانده تا از آرمان‌های خود بگویند، برای خود. از حماسه‌های گذشته در برابر دردهای امروز، از حدس‌های دل‌روشن‌کننده در برابر ابهام‌های بلاخیز. ایتا، شاهنامه‌ی مؤمنان است در برابر ترس از محوشدن پهلوانی و پارسی‌گویی در برابر احاطه‌ی خردکننده‌ی روایت غزنوی‌تازانه‌ی دوران. کسی دستش نمی‌رسد ‌هم‌اکنون دردهای این جامعه را مرهم کند، چراکه اساساً برعکس، تا‌به‌حال رویه این بوده که این جامعه خود دستگیر و مرهم دیگری شود. مصادیق فراوان است. برخی تلاش می‌کنند صحنه را به نحو دیگری از شرح فوق، و صرفاً پیروزمندانه روایت کنند. این روایت‌ها اگرچه واقعی است و مصادیق بزرگی نظیر زبونی رژیم در پذیرش آتش‌بس، اقتدار روزافزون کشور، رشد کم‌نظیر معنویت و عقلانیت عمومی، توسعه‌ی زیرساخت‌های توسعه‌ی اقتصادی و انسانی، خلق الگوی متفاوتی از حکمرانی، ایجاد جامعه‌ای باشخصیت و باورمند به خود، و دل‌گرم‌کننده‌تر از همه، نشان افتخار تنها دولت رسمی جهان که به اسرائیلِ پَست حمله‌ی مستقیم نظامی کرده را دارد، امّا واقعیت چیزی افزون به این است. پیروزی‌های پی‌در‌پی نافی وجود داغ‌های جانکاه نیست. پیروزی و داغ، توأمان در حال رشد است. داغ شرط لازم است و عامل جداسازی و تمحیص. اساساً قاعده‌ بر این است. پس چه باید کرد؟ چطور باید آرام گرفت؟ نباید فراموش کرد ویژگی مؤمن، ایمان به غیب است «الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ». ایمان به نادیدنی. و ویژگی کافر و منافق، شک و تردید «فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ». ایمان به نادیدنی چطور ممکن می‌شود؟ با طرحی راهبردی به نام صبر فعال. صبر فعال یعنی صبر نه به عنوان یک خصیصه‌ی اخلاق فردی یا ماده‌ای مخدّر و انفعال‌ساز، بلکه به عنوان یک راهبرد تمدنی فعال، دل‌قرص‌کننده و حرکت‌آفرین که «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِن عَزمِ أُلأُمُورِ». **کامجویان را ز ناکامی چشیدن، چاره نیست بر زمستان صبر باید طالب نوروز را** مطالعه‌ی یادداشت‌های دیگر در کانال خودگویی @Fadaee_Kavian