چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#معرفےشهدا 🇮🇷 #رفیق_شهیدم_قسمت_دوم🌟✨ #شهیدسیده_طاهره_هاشمے 💕 حضورش در صف مقدم راهپیمایی ها و تجمعا
#معرفےشهدا 🇮🇷
#رفیق_شهیدم_قسمت_سوم 🌟✨
#شهیدسیده_طاهره_هاشمے 💗
سیده طاهره در کار های هنری چون خطاطی، طراحی ، گلدوزی ،نگارش مقاله، تهیه ی روزنامه دیواری و نیز اداره ی برنامه های فرهنگی بسیار موفق و بسیاری از برنامه های فرهنگی ،اجتماعی و حرکت های سیاسی مدرسه برعهده ی او بود.
او بسیار خوش فکربود وطرح های زیبا و آموزنده ای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا می کرد.برگزاری انتخابات نمادین برای بچه ها،راه اندازی کتابخانه ی مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه ازاقدامات به یاد ماندنی اوست. او همچنین مفاهیم سیاسی وانقلابی را در طرح های هنری و گرافیکی اش به تصویر می کشید. "طاها"تخلصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد .تخلصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود.طا هره حتی در برخورد با دانش آموزانی که تحت تاثیر تبلیغات گروهک های منحرف قرار گرفته بودند،بسیار مهربان،با حوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی ،آن ها را به خود جذب می کرد.
کارش را هرگز...
.
.
.
#ادامهدارد ✅
#رفیق_شهیدم 🌟
#بایادش_صلوات 🌸🍃
💛دختری که نامش طاها بود🌟
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧
•🏴| @fadaei_hazrat_zahra|🏴•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#معرفےشهدا 🇮🇷 #رفیق_شهیدم_قسمت_سوم 🌟✨ #شهیدسیده_طاهره_هاشمے 💗 سیده طاهره در کار های هنری چون خطاطی،
#معرفےشهدا 🇮🇷
#رفیق_شهیدم_قسمت_چهارم✨🌼
#شهیدسیده_طاهره_هاشمے 💚
کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت.همیشه خودش کارهایش را انجام می داد، دقیق و سر وقت.
عبادت و نمازهایش هم همین طور بو د، نماز سروقتش ترک نمی شد.
همیشه چهره ی خندان و شادابی داشت و پر جنب و جوش بود.همراه آراستگی ظاهر و رفتار های معقول و مودبانه،بسیار وقت شناس بود.وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سروقت می رفت و او را معطل نمی کرد.اگر قول می داد کاری را انجام دهد،امکان نداشت زیر قولش بزند.
وقتی کاری را به او می سپردند، با اینکه فرصت کافی داشت،بلافاصله مشغول آن می شد.میگفت:کار را نباید معطل گذاشت ؛ممکن است بعدا فرصت پیش نیاید.تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظم می نوشت.برای همین سر درس ریاضی،مدام معلم از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند...
.
.
.
#ادامهدارد...✅
#رفیق_شهیدم 🌟
#بایادش_صلوات 🌸🍃
💛دختری که نامش طاها بود ✨
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧
🏴| @fadaei_hazrat_zahra |🏴
#پدرآینده_نگر..✅
#پسر_حال_نگر..❌
#قسمت_اول 1⃣
بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت #چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟
وقتی وارد حمام میشد و میدید آب چکه میکنه با صدای بلند #فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی و هدر میدی🗣!!! همیشه ازم انتقاد میکرد...😞😟
بزرگ و کوچک در اَمان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن...☹️ حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم ...🙃
امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم🙋♂! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این #دارالمجانین رو برای همیشه #ترک میکنم 😏تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم.🙄 صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون..
.
.
.
#ادامهدارد.. ✅
#رمانڪ 💌
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
🏴ʝσɨŋ
•🏴| @fadaei_hazrat_zahra |🏴•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#پدرآینده_نگر..✅ #پسر_حال_نگر..❌ #قسمت_اول 1⃣ بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق ی
#پدرآینده_نگر.. ✅
#پسر_حال_نگر.. ❌
#قسمت_دوم2⃣
داشتم #گرده هاےخاک 🌫 را از روی کتفم دور میکردم که #پدرم #لبخند زنان 😊بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا #اسکناس💰 داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن💪، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم🙄 و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست😏... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد #زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛ از خونه به سرعت خارج شدم و به طرف شرکت رفتم...
به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!😳
.
.
.
#ادامهدارد.. ✅
#رمانڪ💌
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
🏴ʝσɨŋ
•🏴| @fadaei_hazrat_zahra |🏴
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#پدرآینده_نگر.. ✅ #پسر_حال_نگر.. ❌ #قسمت_دوم2⃣ داشتم #گرده هاےخاک 🌫 را از روی کتفم دور میکردم که #
#پدرآینده_نگر.. ✅
#پسر_حال_نگر.. ❌
#قسمت_سوم 3⃣
هیچ #دربان و #نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!!⚠️
به محض ورودم متوجه شدم #دستگیره از جاش در اومده🙁 ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه📛.. یاد #پند❤️آخر #بابام👨👦افتادم که همه چیزو #مثبت ببین☺️. فورا دستگیره رو سرجاش #محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از #باغچهٔ شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها⛲️. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری #بابام افتادم که آب رو هدر ندم ...🌈
شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم و آب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه.
در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم!😥..
.
.
.
.
#ادامهدارد.. ✅
#رمانڪ 💌
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧
🏴| @fadaei_hazrat_zahra |🏴
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#پدرآینده_نگر.. ✅ #پسر_حال_نگر.. ❌ #قسمت_سوم 3⃣ هیچ #دربان و #نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری ت
#پدرآینده_نگر.. ✅
#پسر_حال_نگر.. ❌
#قسمت_چهارم 4⃣
به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان🏫 متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم و منتظر نوبت شدم!🕰⏳⌛️
وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم #چهره😎 و #لباس 👔💼🕶 و کلاسشون رو دیدم، احساس خجالت کردم😓😔؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای #آمریکایی شون تعریف میکردن!😌🎓 دیدم که هر کسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن😳 من قبول میشم ؟!!!عمرا!!!😨 فهمیدم که بهتره #محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!!😫
یاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش💪😊... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود😳...
.
.
.
#ادامهدارد... ✅
#رمانڪ💌
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧
🏴| @fadaei_hazrat_zahra |🏴
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
#پدرآینده_نگر.. ✅ #پسر_حال_نگر.. ❌ #قسمت_چهارم 4⃣ به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان🏫 متوجه شدم تعد
#پدرآینده_نگر.. ✅
#پسر_حال_نگر.. ❌
#قسمت_پنجم 5⃣
توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد #اتاق_مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟🕵
دچار #اضطراب شدم 😰، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود😱؟؟؟
یاد نصیحت #پدرم ❤️ درحین خروج از منزل افتادم: توکل کن به خدا ، نلرز و اعتماد بنفس داشته باش!💪
پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. 🙂
یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام🤗!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟!😳 سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود...☺️
تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات #عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم☺️ که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد🙂 و تو تنها کسی بودی که از کنار این #ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!!😍
.
.
#ادامهدارد.. ✅
#رمانڪ 💌
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است . .
(انشراح/6)
#ادامهدارد ..
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است . . (
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است .
(انشراح/7)
#ادامهدارد ..
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
بسم الله ...
🌸من عصمت عزیزیان همسر شهید کارگر برزی هستم، سال 77 دانشگاه آزاد کرج در رشته روانشناسی قبول شدم ، ما در فردیس کرج زندگی میکردیم و تقریبا بیشتر روزهای هفته به دانشگاه می آمدم. آن زمان هنوز دانشگاه تکمیل نشده بود ، کتابخانه دانشگاه تازه داشت شکل میگرفت و یک آقایی مسئول آنجا بود و همه کارهای مربوط به کتابخانه را انجام میداد، من نیز برای کمک کردن به امور مربوط به کتابخانه ، به آنجا میرفتم و تقریبا هروز به آنجا تردد داشتم. به دلیل اینکه کتابخانه هنوز تکمیل نشده بود تعداد محدودی از بچه های دانشگاه کارت عضویت داشتند، و بدون کارت هم به کسی کتاب نمیدادند.
✅ادامه دارد.....
#بایادش_صلوات🍃
#شهید_رضا_کارگر_برزی❤️
#ادامهدارد✅
•♔| @fadaei_hazrat_zahra |♕•
.
هدایت شده از ھـور !'
⚠️•> #گناهشناسی
دینداری برای کسی سرگرمکننده
و جذاب است که در خودش ارزش
افزوده تولید بکند؛ باید موانع لذت بردن
از دین را حذف کنیم. حسادت کفار به
لذت بردن مؤمنین تلقی نادرست از دین،
یکی از عوامل لذت نبردن از دین گناه
یکی از دیگر عوامل لذت نبردن از دین
چرا خداوند گناه ما که به خودمان لطمه
میزند را ناپسند میداند و آن را معصیت
خودش میداند؟!
.
دلیل ¹.
گناه، رفتار زشتی که به ضرر ما است
روایاتی در مورد ضرر گناه کردن برای
انسان، خدا از کاری که به ضرر ما است
بدش میآید و از کاری که به نفع ما باشد،
خوشش میآید؛
خدا انسان را بسیار دوست دارد و از
کاری که به ضرر او باشد، بدش میآید.
🌿•> #گناهچیست
🔍•> #ادامهدارد
| Eitaa.Com/Yekrooya |
هدایت شده از ھـور !'
⚠️•> #گناهشناسی
گناه یعنی خطای بشر که به ضرر خودش است؛ چه دین داشته باشد، چه نداشته باشد!
.
ِخودمان قدم اول این است که بدانیم گناه، کاری است که به ضرر است. ای کاش برای جامعۀ ما جا بیفتد که گناه یعنی خطای بشر که به ضرر خودش است؛ چه دین داشته باشد، چه نداشته
باشد! کاش اول این را در مدرسه برای بچه ها جا میانداختیم که ا گر کسی علیه خودش اقدام کند، بد است! ا گر کسی منافع خودش را از دست بدهد، بد است!رسولخدا"ص" میفرماید: حیا همه اش برای انسان خیر است یعنی حیا، انسانی که دین دارد و انسانی که دین ندارد را از کار زشت حفظ میکند.
🌿•> #معجزهتوبه
🔍•> #ادامهدارد
| @Yekrooya |