eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
439 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
774 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی صبح های جمعه دعای پرفیض ندبه - انجمن مهدیه(عج) مراسمات مذهبی و اعیاد دینی هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س) ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sayyed_Ali_84 @mhbk13788
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍آیت الله مجتهدی (ره): در بنی اسراییل عابدی بود. شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی، چهل سال در رفاهی و چهل سال در فشاری. کدام یک را اول می خواهی؟ چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟ از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟ زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد. زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و... همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست کمک می کرد. سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی. 🌟ما این را تجربه کرده ایم. کسانی که اول عمر کمک مالی به دیگران می کنند، در آخر عمر هم خوبند، ولی کسانی که اول عمر دارا بودند و کمکی نکردند، آخر عمر ورشکست می شوند و به گدایی می افتند ما این را تجربه کرده ایم...
4_5945159353928517653.mp3
14.5M
| شب‌دوم فاطمیه‌اوّل سال ۱۳٩۲ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
#بشنوید | #خانه_مادری شب‌دوم فاطمیه‌اوّل سال ۱۳٩۲ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
کوچه ی باریک و روز روشن بود و | ١٣٩٢ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوچه‌ی باریک‌و، روز روشن بودو توی دست مادر دستای من بودو یه‌دفعه دیدم که، وسط کوچه دشمن بودو توی یه چشم بهم‌زدن، سایه‌ای رد شد از سرم سایه‌ی یک دست سیاه، که رفت به سمت مادرم مادرم افتاد رو زمین، هنوز نمی‌شه باورم ناله‌ی مادر بی‌صدا، ناله‌ی من وای جیگرم نامرد راه کوچه رو بست سیلی آیینه رو شکست مادر پیش چشای من روی خاک کوچه نشست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادمه خورشیدِ آسمون می‌لرزید یادمه تا خونه پاهامون می‌لرزید زیر چادر دستاش مثه بیدِ مجنون می‌لرزید یکی نبود توو اون کوچه، که بگه بی‌حیا نزن ناموس پیغمبرت‌و، به‌خاطر خدا نزن میون شعله‌ها زدی، این دفعه رو بیا نزن دستت الهی بشکنه، انقده بی‌هوا نزن اشکاش دونه‌دونه چکید چشماش دیگه منو ندید صاحب خونه‌ی آسمون سالم به خونه نرسید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کی میدونه این درد، چقدر دشواره داغ مادر دیدن، چه عذابی داره لحظه‌ای که دیدم، روی خاک افتاده گوشواره به کی بگم که مادرم، تا خونه‌مون چه حالی داش(ت) دستش رو شونم گذاشت، دیگه خودم شدم عصاش هی می‌نشست روی زمین، جونی نمونده بود براش آروم‌آروم نفس‌نفس، گریه می‌کرد یواش‌یواش این داغ همه وجودم‌و سوزوند بود و نبودم‌و وقتی میون کوچه‌ها بردن گل کبودم‌و ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای عزیز زهرا ای غریب مادر دلمو بردی یاحسن بن حیدر به‌خدا آقاجان من غلامت هستم تا محشر نوروز ما روزیه که، حرم تو بنا می‌شه تازه از اون روز بخدا، مدینه باصفا می‌شه دیگه چی از خدا می‌خوایم، حاجتمون روا می‌شه اون حرمی که شعبه‌ی، اوّل کربلا می‌شه چشمم به کرم حسن سایه‌اش رو سرمه حسن سالِ دیگه قرار ما روضه توو حرم حسن
✨﷽✨ ✍لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ. ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ! ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزاران ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ! ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ! ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺭﻭﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪحضرت ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭحضرت حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯحضرت ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ! حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺖ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﻤﻞ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ! ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ ﻧﯿﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
4_5947151780667197274.mp3
10.72M
| شب‌اوّل فاطمیه‌دوم سال ۱۳٩۳ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
#بشنوید | #خانه_مادری شب‌اوّل فاطمیه‌دوم سال ۱۳٩۳ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
امشب پر می‌گیرم، یا نعم الامیرم | ۱۳۹۳ (علیه‌السلام) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امشب پر می‌گیرم، یا نعم‌الامیرم پسرعمو، پسرعمو، دیگه دارم می‌میرم می‌میرم، می‌میرم برام گریه کن علی، باهام گریه کن علی بشین، روبه‌روم، پابه‌پام گریه کن   غسلنی فی‌اللیل کفنی فی‌اللیل دفنی فی‌اللیل ابکنی یاابالحسن وابک للیتامی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چشمام غرق خونه، از دست زمونه کی فکر می‌کرد، جدا بشیم از هم‌دیگه شبونه، شبونه، شبونه  پرم زخمیه علی، سرم زخمیه علی هنوز هم پر معجرم زخمیه أنت مرآتی، أین‌النجاتی  با من دعا کن، عجل وفاتی ابکنی یاابالحسن وابک للیتامی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌باره ستاره، زینب بی‌قراره همش می‌گه، مادر ببین حسین کفن نداره، نداره، نداره  حسین جلوه‌ی خدا، حسین عشق سر جدا حسین تشنه‌لب، شهید کرب‌و‌بلا سالار زینب، سالار زینب
✨﷽✨ ✍ فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!
4_5949815588103653095.mp3
15.05M
🔊هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد ◾️ ذکر توسل و روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤حجت الاسلام
4_5949299195595720893.mp3
5.98M
| شب اوّل فاطمیه دوم سال ۱۳۹۳ هیئت راية العبّاس (علیه‌السّلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5949709596900722434.mp3
16.63M
| شب‌چهارم فاطمیه‌اوّل سال ۱۳٩۷ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
#بشنوید | #خانه_مادری شب‌چهارم فاطمیه‌اوّل سال ۱۳٩۷ هیئت ‌رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
بیشتر شده ورم ابرو | ۱۳۹۷ "علیه‌السلام" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیشتر شده وَرَم ابرو دردسر شده ورم بازو مدتی شده که نخوابیدی نه به این پهلو، نه به اون پهلو مثل نیلوفرِ پرپری مادر فکر حال منِ دختری مادر وانمود می‌کنی بهتری مادر مادرم گریه کن، تا یکم سبک‌تر بشی پلک به‌هم می‌زنی، داری سخت نفس می‌کشی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو نمازِ شبت بین اشکایه جاری‌و هق‌هقِ بعد هر آیه بی‌قراری برا دردِ همسایه ناله‌ی بی‌صدات، قُرقِ شب‌و می‌شکنه هول میشه مجتبی، تا که هرکی در میزنه تو دعا کردی‌و، یه نفر لیاقت نداشت هرکی سر زد به ما، نیت عیادت نداشت مطمئنن همه، که پر از قفس می‌کشی پُرس‌وجو می‌کنن، تو هنوز نفس می‌کشی درد می‌کشی می‌دونم سخته غرق آتشی می‌دونم سخته بعد سرفه‌ها، رو لبت میشه پُر خون لخته، می‌دونم سخته ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بی‌قرار زمین، آسمون سرخه زندگی‌مون سیاه خونمون سرخه حرفای امشبت مثه خون سرخه میگی امشب به ما، که قرارِ بعدی کجاس هرچی گفتی فقط، همه صحبتِ کربلاس تو کناره اون، بدن پرپر ناله می‌زنی، بمیره مادر قتلگاهِ و، تویی‌و خون‌و بدنِ بی‌سر، سرِ بی‌پیکر