#امام_حسن_عسکری
سخت است مردی گوشه زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد
تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند
قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد
سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی
نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد
در پادگان بوده ولی هرگز ندیده
لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد
اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند
تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد
این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است
اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد
شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را
تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد
از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد
انگشترش در دست ساربان بیفتد
رضا دین پرور
✍🏻 نسبت به #انتظار_فرج و آثار و خصوصيّات آن در روايات تأكيد بسيار شده است.
❇️ در بیانی از حضرت #امام_رضا عليهالسلام از موضوع فَرَج پرسيده شد؛ آن حضرت فرمود: «همانا #خداوند عزّوجلّ مىفرمايد: انتظار ببريد كه تحقيقاً من نيز همراه شما از #منتظرين هستم.¹»
✅ در روايت مستدرک الوسائل مقصود از انتظار فرج به روشنى بيان شده و حضرت #امام_حسن_عسكرى عليهالسلام از #رسول_خدا صلىاللهعليهوآله نقل كرده كه آن گرامى فرموده است: « #برترين_اعمال امّت من، انتظار فرج است.»
🌤 سپس امام عسكرى عليهالسلام فرموده است: «شيعيان ما همواره در #حزن و #اندوه خواهند بود تا فرزندم -كه پيامبر صلىاللهعليهوآله به او بشارت داده است- آشكار شود؛
🌏 همو كه زمين را از #قسط و #عدل پر مىكند همچنان كه از #ستم و #بيداد انباشته شده باشد.²»
📌 ۱. كمال الدّين و تمام النّعمة، ص۴۶۵.
۲. مستدرك الوسائل، ج۳، ص۲۷۷؛ مناقب آل ابى طالب، ج۳، ص۵۳۷.
📚 به یاد آخرین خلیفهی پروردگار، آیت الله العظمی وحید خراسانی
◻️ #کلام_فقیه #امام_زمان
☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
#امام_حسن_عسکری #مدح_امام_حسن_عسکری
پری برای مناجات نیمه شب بدهید
نگار آمده پس باده روی لب بدهید
مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید
مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید
سرم که گرم تو شد خوب و سر به راه شدم
مسافر سفر "سُرِّ مَن راه" شدم
خوشم که محمل لیلی رکاب داد به من
مجال دیدن رویش به خواب داد به من
خمار بودم و ساقی شراب داد به من
شرابی از نجفِ بوتراب داد به من
که از نجف بروم سامرا و هو بکشم
حدیث عشق تو را به هزار سو بکشم
دلم به گیسوی تو بسته است وا نکنی
جدا شدم ز همه تا مرا رها نکنی
نیاید آنکه مرا خاک زیر پا نکنی
بگو چکار کنم گر مرا دعا نکنی
حرام باد نفس گرکه نیست پای شما
مباد سر به تنم گر نشد فدای شما
خدا نوشت خدایی کنی و سر باشی
برای من، منِ بی دست و پا پدر باشی
به شیعیان گرفتار خود سپر باشی
امام مفترض الطاعة بشر باشی
من آمدم به سویت از سوی ملیکه قم
مرا پناه بده ای امام یازدهم
تمام مردم ایران تب شما دارند
امید پر زدن سمت سامرا دارند
چه اشتیاق عجیبی به آن هوا دارند
به دل هوای ضریح جدید را دارند
پرم بده روی آن گنبدی که خورشید است
کسی شبیه تو آقا کجا و کی دیده است
خراب شد حرمت باز زود احیا شد
درِ حرم بروی خیل زائران وا شد
دوباره دور تو از زائران چه غوغا شد
ز نور گنبد تو کل شهر زیبا شد
میان صحن از بغض سینه میسوزد
دلم برای غریب مدینه میسوزد
اگرچه یک حسن فاطمه حرم دارد
ولی یکی دگرش غم بروی غم دارد
نه گنبد و نه ضریح و نه یک علم دارد
و صحن خاکی او اشک و روضه کم دارد
برای غربت او تا ابد سخن دارم
هرآنچه را که خدا داده از حسن دارم
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی