eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
439 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
774 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی صبح های جمعه دعای پرفیض ندبه - انجمن مهدیه(عج) مراسمات مذهبی و اعیاد دینی هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س) ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sayyed_Ali_84 @mhbk13788
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 توصیف علیه‌السلام از زبان مبارک سلام‌الله‌علیهما 🌊 خداوند مولودی نصیب من ساخته است که همانند بن عمران، شکافنده‌ی دریاهاست. ❇️ و همانند بن مریم است که مادرش مقدس است و پاک و مطهر آفریده شده است... 💞 و حضرت رضا سلام‌الله‌علیه تمام شب را با طفل در گهواره صحبت می‌کرد. 📚 بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۵ ◻️
💠 «يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ.¹» 🔰 سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ زِيَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ؛ فَقَالَ: مَنْ‏ زَارَهَا فَلَهُ‏ الْجَنَّة.²» ❇️ سعد بن سعد گوید: از #امام_رضا علیه‌السلام درباره‌ی زیارت #فاطمة_بنت_موسى_بن_جعفر پرسيدم. 🌳 فرمود: هركس وی را زيارت كند، پاداشش #بهشت خواهد بود. 📄 بخشی از سروده‌ی حضرت آیت الله وحید خراسانی در مدح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🔸 زوّار تو را بهشت مأواست 🔸 آرامگه تو عرش أعلاست 🔹 معصومه‌ی اهل بیتِ عصمت 🔹 شد کوی تو پایگاه حکمت 🔸 بر آن حرمی که عُشّ آل است 🔸 دائم صلوات ذوالجلال است 📌 ۱. زیارت‌نامه حضرت معصومه علیهاالسلام. ۲. عيون أخبار الرضا عليه‌السلام، ج۲، ص۲۶۷. ◻️ #کلام_فقیه #شعر #حضرت_معصومه ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
بر هر کسی اذنِ دُخُولِ مَرقَدش داد پر داد و پروازی به گِردِ گُـنبدش داد هر زائری شد خاک ره یا خاکبوسش از خاک بر افلاک بُردو مَسندَش داد از دور هم بر او سلامی داد هر کس هم پاسُخِ او را رضا، هم احمدش داد رِندی طلب میکرد روزی ،روزی از او او روزیّ تا روز محشر مُمتدش داد برهرکه شرحی از قیامت خواست کافیست یا شرحی از چشمِ رضا، یا از قدش داد برآنکه مشمول دعای مادرش شد اِذنِ بدونِ اِذن، رفت و آمدش داد سوغاتی از او خواستم شیرین تر از عشق سوهانِ قُم با زعفرانِ مشهدش داد حیدر توکلی
🕌 صدوق از هروى روايت نموده: مردى از اهالى بلخ با غلامش به مشهد آمدند و هر دو به زيارت عليه‏‌السلام رفتند. 📿 آن مرد بالاسر و غلام در پايين پا نمازخواندند. هنگامى كه از نماز فارغ شدند، سجده رفتند و هر دو سجده‌هايشان را طول دادند. ⁉️ آن مرد سرش را قبل غلام از سجده برداشت و غلام را صدا زد؛ او نيز سرش را از سجده برداشت و گفت: بله اى مولاى من؟! ⁉️ آن مرد به او گفت: آزادى مى‌‏خواهى؟ ✅ جواب داد: بله! 💢 مرد گفت: تو به خاطر رضاى الهى آزادى؛ و فلان كنيزم كه در بلخ است نيز براى رضاى الهى آزاد است؛ 💍 و آن را براى تو تزويج كردم با فلان مقدار مهريه و خودم آن را ضمانت مى‏‌كنم؛ 🌴 و فلان باغم را نيز براى شما و اولادتان و اولاد اولادتان وقف مى‌‏كنم تا هنگامى كه بر شهادت به اين امام عليه‌‏السلام تناسل داشته باشند. پس غلام گريست و به خدا و امام عليه‌‏السلام قسم خورد كه در سجده‏‌اش جز اين حاجت را نخواسته بود و به اين زودى خداوند او را اجابت كرده بود. 📚 عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۱۵؛ به نقل از کتاب به یاد بضعه‌ی خاتم، آیت الله العظمی وحید خراسانی. ◼️ علیه‌السلام ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
✍🏻 نسبت به و آثار و خصوصيّات آن در روايات تأكيد بسيار شده است. ❇️ در بیانی از حضرت عليه‏‌السلام از موضوع فَرَج پرسيده شد؛ آن حضرت فرمود: «همانا عزّوجلّ مى‏‌فرمايد: انتظار ببريد كه تحقيقاً من نيز همراه شما از هستم.¹» ✅ در روايت مستدرک الوسائل مقصود از انتظار فرج به روشنى بيان شده و حضرت عليه‏‌السلام از صلى‏‌الله‏‌عليه‏‌و‏آله نقل كرده كه آن گرامى فرموده است: « امّت من، انتظار فرج است.» 🌤 سپس امام عسكرى عليه‏‌السلام فرموده است: «شيعيان ما همواره در و خواهند بود تا فرزندم -كه پيامبر صلى‏‌الله‏‌عليه‏‌و‏آله به او بشارت داده است- آشكار شود؛ 🌏 همو كه زمين را از و پر مى‏‌كند همچنان كه از و انباشته شده باشد.²» 📌 ۱. كمال الدّين و تمام النّعمة، ص۴۶۵. ۲. مستدرك الوسائل، ج۳، ص۲۷۷؛ مناقب آل ابى طالب، ج۳، ص۵۳۷. 📚 به یاد آخرین خلیفه‌ی پروردگار، آیت الله العظمی وحید خراسانی ◻️ ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
کوثر اشک من از ساغر و پیمانه توست دل آتش‌زده‌ام، شمع عزاخانه توست جگر سوخته، خاکستر پروانه توست شعله‌های دلم از آه غریبانه توست ای تراب قدم زائر کویت گُل من وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب بی تولّای تو دل را نه قرار و نه شکیب تو غریب الغربایی و همه خلق، غریب نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست دور و نزدیک ندارد، دل ما زائر توست ای قبول غم تو گریه ناقابل ما آتش عشق تو در روز جزا حاصل ما مایه از خاک خراسان تو دارد گل ما ما نبودیم که می‌سوخت به یادت دل ما سال‌ها آتش غم شمع صفت آبت کرد زهر در سینه شراری شد و بی‌تابت کرد تو به خلقت پدری و تو به زهرا (س) پسری مثل جد و پدرت از همه مظلوم‌تری تو جگر پاره پیغمبر و پاره جگری بلکه بی‌تاب‌تر از بسمل بی‌بال و پری میزبان تو شد ای جان جهان قاتل تو کس ندانست ندانست چه شد با دل تو تو که سر تا به قدم آینه توحیدی به چه تقصیر چو بسمل به زمین غلطیدی مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی همچنان مار گزیده به خودت پیچیدی که گمان داشت که با آن غم پیوسته تو قتلگاه تو شود حجره در بسته تو؟ «بابی انت و امی» که چه آمد به سرت داغ معصومه مظلومه به جان زد شررت تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت بس که بر شمس رُخت ریخت ستاره قمرت شرر آه بر آمد ز نهادت مولا صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا طایر روح غریبانه پرید از بدنت قاتلت اشک‌فشان بود به تشییع تنت خبر از غربت تن داشت فقط پیرهنت کرد با خون جگر دست جوادت کفنت چوب تابوت تو بر شانه جان همه بود جای معصومه تو اشک‌فشان فاطمه بود بانوان چشم ز مهریه خود پوشیدند دور تابوت تو پروانه صفت گردیدند اشک‌ها بود که بر غربت تو باریدند لاله از خون جگر بر سر راهت چیدند مردها مثل زنان شیونشان برپا بود دور تابوت تو ذکر همه یا زهرا (س) بود ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم کاش می‌سوخت فلک از شرر فریادم کاش می‌داد غم شام بلا بر بادم یاد خاکستر و سنگ لب بام افتادم پای تابوت رضا (ع) چنگ و نی و دف نزدند همه سیلی زده بر صورت خود، کف نزدند دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند دور تابوت تو ناله ز دلِ تنگ زدند دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد اشک «میثم» به تو و جد غریبت ریزد 🔸شاعر:
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد شور و حالم قیل و قالِ کوچه و بازار شد هرکسی عُمّان نخواهد شد مگر در خانه ات در حرم بودم، دلم گنجینه ی اسرار شد از گداها شهر ما یکباره خالی تر شد و در حرم کم کم گداهای شما بسیار شد چون دلش میخواست راه گفتگویش وا شود زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد پیش تو فرقی ندارد حال دارا با ندار هرکسی بار دعا آورد، بارش بار شد یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند چاقوی صیاد از آن تاریخ،ضامن دار شد 🔸شاعر:
. السلام علیکـَ یا یا علی ابن موسی الرضا المرتضی (ع) می‌آید و بر سر عبایش را کشیده انگـــار رنگ صورت آقا پریده حالش مساعد نیست پاها نا ندارد می‌سوزد و دارد نفس‌هایی بریده در راه کوچه دست می‌گیرد به دیوار دستش به دیوار است با قدی خمیده یک بار دیگر کوچه و اولاد زهرا این طایفه از کوچه‌ها خیری ندیده آتش‌گرفتــه پیکرش از زهر انگار این شعله‌ها با جان او در هم تنیده دارد می‌آید حالتش تغییر کرده گویی که درد زهر تا جانش رسیده خواهد که تنها بین حجره بر روی خاک یادی کند از تشنه کامی سر بریده هر چند می‌پیچد به خود از درد اما دور و بر خود ناسزایی، کی شنیده؟ بر خاک می‌غلتد ز دردِ زهر و دارد می‌سوزد از گودال و یک جسم دریده صد شکر اینجا نیست گودال و ندارد نعل نو و اسبان بر پیکر دویده . . . .