🏴خانه تک تک ما ساده ترین هیئت شد🏴
بِسْمِ الله الرَّحْمَٰنِ الرَّحيمِ
مراسم عزاداری شهادت#حضرت_زینب(سّلام الله علیها) بامرثیه سرایی#کربلایی_سید_شبیر_بنی_طباء
زمان: دوشنبه 19 اسفندماه 98 - ساعت 20
مکان: حساب اینستاگرام پایگاه اطلاع رسانی#فدک
www.instagram.com/fadak_mzk
با توجه به برگزاری مجازی این برنامه از حضور پیدا کردن در مسجدالزهرا(سلام الله علیها) جدا خودداری نمایید.
#هیئت_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
@Fadak_mzk
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
ای نور دیده من و تاج سرم حسین
یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
در زیر آفتاب ببین بسترم حسین
نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
بالاسر همه تو دم آخر آمدی
بالین هر شهید به چشم تر آمدی
با زانو در کنار علی اکبر آمدی
بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی
من خواهر توام بیا در برم حسین
یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
در طول آن مسیر رکابی که داشتم
در زیر سایه تو حجابی که داشتم
دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
داغت هنوز هم نبود باورم حسین
هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم
بر زخم های پیکر تو گریه میکنم
دارم به جای مادر تو گریه میکنم
یاد وداع آخر تو گریه میکنم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین
گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین
منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم
دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم
تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم
جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم
شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین
هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
(ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غربب بودی و مادر نداشتی)
قربان غربتت پسر مادرم حسین
نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم
نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
نان علی مگر که نخوردند کوفیان
از من چه آبرو که نبردند کوفیان
دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
صبر و قرار از دل زین العباد رفت
کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان
خنده به اشک قافله کردند شامیان
ما را اسیر سلسله کردند شامیان
تحقیر پیش حرمله کردند شامیان
از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم
بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت
چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگذار بگذریم چه آورد بر سرت
خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت
بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
#مصائب_شام #حضرت_زینب
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها ملائک میفرستند
صدها سلام از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا
پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب
ام النجابت آنقدر پاک و زلال است
عمری حسادت میکند دریا به زینب
" عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی
داده خدا علم لدنی را به زینب
عون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..."
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
این خانواده به خدایم میرسانند
دل میدهم یا به رقیه یا به زینب
مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد
شیعه توسل میکند هرجا به زینب
" اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا"
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم میسپارد
روز جزا انسیه الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب"
"امُّ المَصائب" را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
در هرنماز شب برای من دعا کن
هی عرض حاجت میکند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت میدهد سقا به زینب
او به اسیری رفته ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش
خون گریه دارد میکند صحرا به زینب
پا جای پای مادر خود میگذارد
روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب
نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست
پیرزنی که میدهد خرما به زینب
تنها رباب از حرمله دلخور نباشد
ملعون جسارت میکند حتی به زینب
سر های روی نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت میزند اما به زینب
منزل به منزل در بیابانها رقیه
هرشب پناه اورده از سرما به زینب
شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز
با تازیانه میزند فردا به زینب
سرهای روی نیزه میبارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
یا این که در لباس زن آمد پیمبری
یا اینکه حق به حیدر خودداد حیدری
این شیردختری است که شمشیر حیدر است
سر تا قدم امام حسین مکرر است
این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است
سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است
در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است
ام المصائب است نه ام المحرم است
این سیب سرخ باغ بهشت محمد است
آب و گلش تمام سرشت محمد است
زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمۀ بی معلمه
بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت
دریای آرزوی نبوت گهر نداشت
انگار روز حادثه کم از پدر نداشت
الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود
ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است
فریاد خون خون خدا کیست زینب است
آیینۀ حسین نما کیست زینب است
زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین
در گاهواره چشم گشوده است بر حسین
زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست
حبل المتین شیر خدا تار موی اوست
آیینۀ جمال خداوند روی اوست
هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست
آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست
زین اب است و زین رسول خداست این
آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این
زینب زنی که بوده به مردان امامتش
اعجاز سید الشهدا در کرامتش
هر روز هست روز بزرگ قیامتش
دین سرفراز آمده در ظل قامتش
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب
گفت پیغمبر ، حسینم هست کشتی نجات
بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است
@fadak_mzk
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
دلشوره داشتی و برادر نداشتی
بعد از حسین(ع) سایۂ بر سر نداشتی
داغت عظیم بود و دل کوه را شکست
صبرت جمیل بود و برابر نداشتی
در کربلا، بلا به سرت آمد آنچنان
جز تیر و نیزه خاطره دیگر نداشتی
گفتی میانِ گریه که ای شمرِ(لع) بی حیا
در قتلگاه...کاش که خنجر نداشتی
می سوختی از اینکه؛ از آن دستِ بی عقیق
وقتِ وداع؛ بوسه چرا برنداشتی
میسوخت خیمه ها و به کوریِ چشم بد
جلباب بود! اگر چه که معجر نداشتی
دور و برَت نگاهِ علی اکبری نبود
عباس ِ غیرتی و دلاور نداشتی
مرهم نداشت داغِ دلت! بغض کردی و...
غم داشتی؛ نوازش ِ مادر نداشتی
جانت به لب رسید! که دنیایِ بیوفا
ماندن نداشت! چونکه برادر نداشتی!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد)
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
دست در عالم ایجاد تو داری زینب
خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب
کلماتی که خداوند به قرآن فرمود
آن معانی همه را یاد، تو داری زینب
چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی
خوبتر از همه استاد، تو داری زینب
پسر کعبه علی بود و تویی دختر او
خون آن مرد حَرمزاد، تو داری زینب
طینتی فاطمهپرور چوحسین است تو را
همّتی عاطفهبنیاد، تو داری زینب
چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار
چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب
همه اجداد تو آقای دو عالم هستند
ارث آقایی اجداد، تو داری زینب
پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا
باغ گل در گذر باد، تو داری زینب
چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش
خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب
گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین
که به او اُنس خداداد، تو داری زینب
پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند
اینچنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب
ای وفادارترین خواهر عاشورایی
مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب
علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا
فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب
سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی است
که ز فرموده سجّاد، تو داری زینب
ز عبادات چنانی که خدا خواسته است
برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب
شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین!
تا ابد دولت آباد، تو داری زینب
در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی
در سکوت، اینهمه فریاد، تو داری زینب
شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام
خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب
راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین
دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب
از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد
که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب
ذرّهای کاش ببخشند «مؤید» را هم
ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب
🔸شاعر:
#استاد_سید_رضا_موید