#شعر_آیینی
#مربع_ترکیب
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
خيمه زد قافله ی شوق به صحراى دلم
شعر شد همنفس شور هم آواى دلم
جرعه جرعه مىجان ريخت به ميناى دلم
كائنات آمده امشب به تماشاى دلم
بسكه شاد است سر از پا نشناسد تا صبح
كرده امضا سند آينه دارى با صبح
آسمان سفره ی لبخند و شكوفايى شد
يك مدينه طپش و مستى و شيدايى شد
كوچه ی سبز بنى هاشم، رؤيايى شد
عقل عاشق شد و مجنون شد و ليلايى شد
چه گلی كرد خداوند عنايت به حسين
قدسيان گفتند تبريك ولادت به حسين
چه خبر بود مگر عرش به شور آمده بود
خانه ی وحى طربخانه نور آمده بود
فرصت سرخوشى و سور و سرور آمده بود
ادب و غيرت و ايثار و شعور آمده بود
نبوى سيرت و صورت علوى خوى و صفات
به گل روى على اكبر ليلا صلوات
پسر خون خدا جلوه ی تصوير على
نفسش دارد هر آينه تأثير على
نعره ی حيدرىاش صولت تكبير على
برق شمشيرش از شعله ی شمشير على
كربلا شيفته ی نبض قدمهايش بود
شرح قانون حيات از (اَوَلَسْنا)يش بود
هر طرف عطر نفسهاى پيمبر آمد
آيه ی ديگرى از سوره كوثر آمد
یل شير افكنى از تيره ی حيدر آمد
على اكبر على اكبر على اكبر آمد
در شب يازدهم ماه تمام آمده است
نه فلك پيش قدومش به قيام آمده است
آمده تا گل گلزار شهادت باشد
جرعه نوش مى سرشار شهادت باشد
نقد جان داده خريدار شهادت باشد
غرق خون گرمى بازار شهادت باشد
روى او را كه پدر ديد در آئينه ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
کمیل کاشانی