👨‍👩‍👧‍👦گیرم زن مسئولیت مهم دیگری هم داشته باشد اما باید #مادری و #همسری را مسئولیت اول و اصلی خودش بداند.

❣ آغوش تو امن ترین جای جهان است... 🍃طراح: #مژگان_حامد

یک عاشقانه آرام❤️از زندگی #شهید_عباس_دانشگر به روایت همسر شهید قسمت دوازدهم #ادامه_دارد

یک عاشقانه آرام❤️از زندگی #شهید_عباس_دانشگر به روایت همسر شهید قسمت سیزدهم #ادامه_دارد

🎵کتاب صوتی " قصه معراج" اثر دکتر مهدی خدامیان آرانی (گزارشی از سفر آسمانی پیامبر) فصل3⃣ @fadayiane_banoye_damshgh

عمرتون صد شب یلدا♥️ هندوانه رویاهایتان شیرین انار موفقیت هایتان پر دانه پسته ی خاطراتتان خندان قصه ی زندگیتان خوش و عمرتان چون یلدابلند باد پیشاپیش یلداتون مبارک

👌در باب شب یلدا ، نوروز و رسوم ملی و نگاه اسلام و احکام به این موضوعات حجت الاسلام قاسمیان @fadayiane_banoye_damshgh

🌹مطمئناً ،میشود تعبیر این رویای من ♦️روزِ روشن میرسد بعد از شبِ یلدای من 🌹دائماً یکسان نباشدحالِ دوران غم مخور ♦️فالِ حافظ گفت: از ره میرسد آقای من! #امام_زمان_ارواحنا_فداه

🌺از زبان #همسرشهید 🔸وقتیکه ایشون میخواستن از بنده اجازه بگیرن واسه رفتن به #سوریه،احساس میکردم که واقعا نمیتونم رو به روی #حضرت_زینب (س) بایستم 🔹اما از طرفی هم نمیتونستم تو اون شرایط بسیار سخت،تو #اوج_وابستگی و نیاز،به ایشون راحت اجازه بدم که برن. 🔸بنده فقط سکوت کردم،تنها کاری که کردم سکوت کردم و چیزی #نگفتم. دیدم که ایشون هی چشماشون رو کوچیک میکردن و سر تکون میدادن تا اجازه بدم که #برن. 🔹من باز چیزی نگفتم و فقط سکوت کردم دیدم که دیگه صداشون نمیاد و ساکت شده بودن،وقتی برگشتم و نگاشون کردم دیدم نشسته بودن روی پله آشپزخانه و سرشون رو انداخته بودن پایین و #اشک از چشماشون سرازیر میشد. 🔸وقتیکه من #گریه ایشون رو دیدم،دیگه واقعا نتونستم مقاومت کنم چون خیلی به ایشون #علاقه داشتم و همیشه میخواستم که به خواسته هاشون برسن و هر آرزویی که دارن بهش برسن و درنهایت بهشون گفتم که باشه مشکلی نیست،برین 🔹فقط به #خنده بهشون گفتم که وقتی رفتین اونجا یه وقت #شهیدنشین... ایشونم خندیدن و گفتن:نه من میخوام #چهل سال خدمت کنم مثل فرمانده مون جعفرخان تو سن چهل سال به بعد #شهید شم. #شهید_تاسوعای_94 #شهید_مدافع_حرم #شهید_سجاد_طاهرنیا