eitaa logo
فهام
907 دنبال‌کننده
966 عکس
163 ویدیو
22 فایل
💠فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب💠 ✅محتوای فاخر و عمیق ✅زبان ساده و قابل فهم ❌شعار ❌حرف بی‌سند ⏱شبی 5 دقیقه رضا بیات: استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی. @DR_Reza_Bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله النور این یک دلنوشته است برای میلاد امام حسین (ع) دوست داشتی، بخوان؛ دوست داشتی، بشنو. فایل صوتی‌اش را هم در کانال گذاشته‌ام. ممنون می‌شوم اگر در نظرسنجی بعدش هم شرکت کنی. عیدت مبارک 🌹🌹🌹 آقا سلام، خوبین؟ خوشین؟ راستش من که حالم بد می‌شه اگه مردم صبح تا شب از غم و غصه‌هام حرف بزنن و مدام مشکلاتم رُ جلوی چشمم بیارَن. حالا ... شما که حسابتون با ما فرق می‌کنه. نباید حال شما رُ با خودمون قیاس کنیم. ولی خوب ... بگذریم. خوبین؟ دلم لک زده که بشینم و دو کلمه با شما حرف بزنم؛ بدون آه و ناله؛ بدون اشک. دلم می‌خواد بهتون بگم چقدر دوستتون دارم؛ لبخندتون رُ؛ نگاه گرمتون رُ؛ دست نوازشتون رُ. 🌷🌷🌷 اینقدر همه و همیشه از کربلاتون گفتن که باقی زندگی‌تون رُ یادمون رفته. انگار نه انگار که قبلش 50 – 60 سال زندگی کردین؛ مهربونی کردین. می‌دونید؟ ماها کوچولوییم؛ بچه‌ایم؛ نگاهمون کارتونیه. وقتی بِهِمون می‌گن یک نفر یک روز یک کاری کرده، فکر می‌کنیم همیشه همون جاست و داره همون کار رُ می‌کنه. اینه که شما رُ هم فقط ظهر عاشورا و توی کربلا می‌تونیم تصور کنیم. 🌾🌾🌾 می‌گن بعد عاشورا که می‌خواستن بدن‌ها رُ دفن کنن، بین اون همه جراحت و کوفتگی توجه مردم به پینه‌های روی دوشتون جلب شد که پسرتون امام سجاد توضیح داد جای کیسه‌های نون و غذاست که سال‌ها هر شب برای فقرا می‌بردین. آقا جون، می‌شه یه شب که خواستین برین، من رو هم با خودتون ببرین؟ اصلا همین امشب. با هم بریم در خونه‌ها، آروم آروم غذا‌ها رُ بذاریم پشت درها. بعد، من مطمئنم فضولیم گل می‌کنه و می‌پرسم: آقا شما اصلا این‌ها رُ می‌شناسین؟ شاید خیلی‌هاشون آدم حسابی نباشن. اون وقت همین جوری مهمونشون می‌کنین؟ اون وقت شما همچین با خنده و نمکین نگام می‌کنین که سرخ می‌شم از خجالت. یاد خودم می‌افتم که هر سال محرم سر سفره‌تون می‌شینم. یاد خودم می‌افتم و کارهام. نه، این‌ها، این‌ها که پشت این درها خوابیدن، هر چی باشن از من که آدم حسابی‌ترن! بعد ... شما که نمی‌ذارین شرمندتون بمونم، یه جوری سر ذوقم می‌آرین که باز هم حرف بزنم. فقط هر از گاهی اشاره می‌کنین که «آروم، بیدار می‌شن». من می‌پرسم: آقا چه جوریاس؟ این‌ها هر شب سر سفره‌تونن، اون ما فقط ده شب محرم؟! بازَم نگاه و لبخند. این بار خودم هم خنده‌ام می‌گیره. خوب پسر، مگه این‌ها می‌فهمن کی داره رزقشون رُ می‌ده؟ تو هم یکی مثل این‌ها. کدوم این‌ها از مخیله‌اش می‌گذره که هر شب سر سفرۀ آقاشه؟ حواست کجاس؟ ☺☺☺ همین جور می‌ریم. به خونه‌تون نزدیک می‌شیم. شما دارید زیر لب چیزی زمزمه می‌کنین. آروم گوشم رُ تیز می‌کنم: لَعَمْرُک اِنَّنی لَاُحِبُّ داراً تَحُلُّ بها سکینةٌ و ربابُ اُحِبُّهما وَ اَبْذُلُ جُلَّ مالی وَ لَیْسَ لِلائمی فیها عِتابُ «به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که دخترم سکینه و همسرم رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی دارایی‌ام را به پای آن‌ها می‌ریزم و هیچ کس نباید در این باره مرا سرزنش کند.» ❤️❤️❤️ چشم‌هام گرد شده... آقا! شما هم؟! می‌فرمایین: «عاشقی از اخلاق پیامبرهاست» باورم نمی‌شه. آخه هیچ وقت شما رو این جوری معرفی نکرده بودن! لبخند می‌زنین. می‌ایستین. می‌گین: من رُ ببین. حالا توصیفم کن. فقط یادت باشد: «من» رُ توصیف کن؛ نه عاشورا و کربلام رُ. می‌مونم. هر چه به ذهنم فشار میارم چیزی یادم نمیاد. می‌خندین. سفیدی دندون‌هاتون تو شب می‌درخشه. دوباره می‌گین: من رُ «ببین». نگفتم من رُ «به یاد بیار». «ببین»! - چه جوری؟ - با من زندگی کن. با من راه بیا. مثل همین امشبت. - آخه من؟ شما؟ شأن شما ... دستم رُ می‌گیرین و به کوچه‌ای می‌پیچین. بچه‌ها روی زمین نشستن و بازی می‌کنن. با دیدن شما فریاد شادی‌شون بلند می‌شه: «حسین اومد، حسین ! حسین!» روی خاک می‌شینین. گردویی دست می‌گیرین. بچه می‌شین. و من: سراپا بهت و حیرت. همچنان مبهوتم و شما دستم رُ گرفتین و می‌برین. در ذهنم می‌گذره که «اون‌ها بچه بودن و نمی فهمیدن؛ من که می‌فهمم!» 🌾🌾🌾 از خرابه‌ای می‌گذریم. چند تا فقیر پاپتی، با لباس‌هایی کهنه و پاره نشستن روی خاک. ته ماندۀ غذایی پیدا کردن و برای خودشون جشنی گرفتن. دلم آشوب می‌شه. با چه ولعی استخوان‌ها رُ به دندون می‌کشن و ته‌ماندۀ گوشت چسبیده به استخوان رُ می‌مکن! یکی‌شون می‌گه: «حسین! مهمون ما می‌شی؟» عجب بی‌شرمیه! می‌خوام ادبش کنم. دستم رُ فشار می‌دین. آروم جلو می‌رین. روی خاک می‌شینین. خوش‌اومد می‌گن و لبخند می‌زنین. بعد چند دقیقه می‌گین: من مهمونی شما رُ قبول کردم. حالا، شماها هم مهمون من می‌شین؟ و اون‌ها رُ با خودتون همراه می‌کنین. 😇😇😇 و حالا من، منِ مبهوت، منِ متحیر، منی که هنوز از منگی در نیومدم‌، می‌خوام جسارتی کنم: آقا! مهمون من می‌شین؟ 🌹🌹🌹 لطفا در نظرسنجی شرکت کنید. 🌻🌻🌻 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
mehmoon.mp3
6.44M
نسخۀ صوتی دلنوشتۀ «آقا مهمومن من می‌‌شین؟» فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
سلام، رضا بیات هستم؛ یک معلم. ✏✏✏ از سال 76 تا الآن درس داده‌ام؛ مدرسه، دانشگاه، کارگاه‌های آزاد ... از سال 74 تا الآن با قلم سر و کار داشته‌ام؛ نوشتن، سرودن، ویرایش، ترجمه، تحقیق ... در نوشتن هم زمینه‌های مختلفی را تجربه کرده‌ام؛ روزنامه، مجله، فصلنامۀ علمی، کتاب ... 📒 📒 📒 موضوع کارم فرهنگ است. تخصص و دل‌مشغولی اصلی‌ام در 10 سال اخیر ادبیات شیعی بوده. دکترای ادبیات فارسی دارم. مطالعات مستمر در تشیع و عرفان داشته‌ام. به مناسبت کار در تاریخ ادبیات، آشنایی‌ام با تاریخ هم بد نیست. هنر را دوست دارم. داستان را می‌فهمم. فیلم هم کم ندیده‌ام. به خاطر نقد ادبی و ذوق نقادانه، در نقد فیلم‌نامه هم حرف‌هایی دارم که تا حالا مخاطبان بسیاری را مجذوب کرده. ✍ ✍ ✍ این‌ها همه وجوه مختلف فرهنگ است. در همۀ این سال‌ها سعی کرده‌ام که بفهمم و بفهمانم. از حفظ کردن بدون فهم بیزارم. با این که سال‌ها در دبیرستان‌ها درس داده‌ام و شاگردانم را به رتبه‌های برتر کنکور و المپیاد رسانده‌ام، هیچگاه کنکوری و تستی و حفظی کار نکرده‌ام. همیشه معروف بوده‌ام به کار عمیق و مفهومی. به لطف خدا نتیجه هم گرفته‌ام. در کنکور سراسری و ارشد و دکتری رتبۀ برتر شده‌ام و در المپیاد دانش‌آموزی و دانشجویی رتبه آورده‌ام. اما این‌ها را افتخار نمی‌دانم. افتخار من این است که سعی می‌کنم فکر کنم، بفهمم و بفهمانم. 🥇 🥈 🥉 کانال فهام را هم برای همین منظور راه انداخته‌ام. آبادی ایران عزیز با آبادی تک‌تک مردمانش امکان‌پذیر است؛ آبادی من و شما. 🌱 🌱 🌱 با این لینک «فهامی» شوید
میلاد باسعادت حضرت عباس ( ع) مبارک باد🌺🌺🌺
آب راز حیات، رمز بقاست آب در جان زندگی جاری است آب آب است گر چه صد دریا رمز وحدت در اوج بسیاری است آب بی‌رنگ و بو و بی‌شکل است آب هیچ است؛ هیچِ نامحدود آب آیینه‌ای‌ست بی‌تصویر بازتاب و نمایش است و نمود آسمان است آن که در دریاست آسمان است آن که دارد ماه آب از عکس آسمان آبی است آب از راز آسمان آگاه خاکِ سرسبزِ پرنگار ولی چون که «خود» دارد آسمان نشود گر کسی رنگ کرد آینه را چهره دیگر در آن عیان نشود * * * روح آب است حضرت عباس او که هیچش نبود همچون آب او که تصویر ماه در او بود او که آیینه، عکس او: ارباب او که بسیار بود و تنها بود امتی یک تنه چو ابراهیم او که بت‌ها شکست در پیکار و نکرد آخرش تبر تقدیم خُرد کرد او بت بزرگ این بار بت آخر «من» است؛ کامِ «خود» است منِ خود کشت آب ناداده نه تبر ماند دست او و نه دست وصف او وصف آب و آیینه است نیست «خود» بلکه «باب» ارباب است عبد صالح که «خود» نمی‌خواهد نیست سقا، خودِ خود آب است با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
آیا متوجه ظرائف و نکات این شعر خصوصا بند آخر شدید؟
اگر دوست دارید درباره انسجام فرم و محتوا بدانید، ویدئو شرح این شعر را در لینک زیر ببینید👇🏻👇🏻👇🏻۲۱ دقیقه بیشتر نیست.
لینک ویدئوی شرح شعر «روح آب»: https://aparat.com/v/IZCHe
اظهار لطف و نظر برخی از دوستان شاعر دربارۀ شعر «روح آب» استاد پرندآور، شاعر آیینی سرای جهرمی، تلفنی گفت ویدئوی شرح شعر را دوبار پشت سر هم دیده. کسی که خودش اهل فن است، ظرافت‌ها را بهتر درک می کند.
میلاد زین العابدین امام سجاد( ع) بر همگان مبارک باد🌹🌹🌹🌹
ما معمولاً بزرگانمان را در یک قالب ذهنی محدود می‌کنیم و خودمان را از شناخت ابعاد مختلف شخصیت و خدمات آن بزرگ محروم می‌سازیم. شما به طور واقعی و صادقانه، امام سجاد (ع) را با کدام یک از این ویژگی‌ها می‌شناسید؟ (انتخاب چند گزینه مجاز است) 1⃣ دعا و نیایش 2⃣ ادامۀ نهضت عاشورا و رساندن پیام سیدالشهداء (ع) 3⃣ اسارت و بیماری و مظلومیت 4⃣ رسالۀ حقوق 5⃣ تأثیرپذیری جریان تصوف از ایشان و مقابلۀ ایشان با انحرافات تصوف 6⃣ بازسازی چهرۀ اهل بیت (ع) در جامعه 7⃣ بازسازی جامعه و تربیت نسل شیعه پس از عاشورا لطفا با لمس لینک زیر در نظرسنجی شرکت کنید: https://EitaaBot.ir/poll/ufhlbi?eitaafly نتایج این نظرسنجی هم شما را نسبت به قوت و ضعف خودتان آگاه‌تر می‌سازد، هم ما را در طراحی مباحث بعدی راهنمایی می‌کند. با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
سلام نتایج نظرسنجی دربارۀ برکات و خدمات امام سجاد (ع) نشان داد که مغفول‌ترین بُعد وجودی ایشان در بین گزینه‌های مطرح شده، جایگاه معرفتی ایشان و تأثیرشان در شکل‌گیری تصوف و عرفان است. البته منظورم این نیست که ایشان عرفان را به وجود آورد یا تقویت کرد. داستان شکل‌گیری عرفان مفصل است و ان‌شاء‌الله تعالی آن را به زودی طرح خواهم کرد؛ اما خلاصۀ دو خطی‌اش این‌چنین است: مسلمانان نخستین، کم‌کم باور کرده بودند که خلیفه، جانشین پیامبر(ص) است؛ هم در امور مادی و هم معنوی. خلفا هم ظواهر را رعایت می‌کردند. یزید اولین خلیفه‌ای بود که هیچ حریمی را حفظ نکرد و مردم را به حیرت انداخت که مگر خلیفه جانشین پیامبر نیست؟! از دیگر سو، مردم امام سجاد (ع) را می‌دیدند که زینت عابدان بود. هوشمندان و اهل فهم جامعه، با دیدن ایشان به این نتیجه رسیدند که خلیفۀ باطنیِ پیامبر(ص) با خلیفۀ ظاهری، یعنی حاکم ظالم اموی، متفاوت است و کم‌کم به صرافت افتادند که خلافت ربطی به معنویت ندارد و خلیفۀ باطنی شخص دیگری است و احکام باطنی چیزی دیگر و ... . جستجوی خلیفۀ باطنی و تبعیت از او، همان گوهر اصلی جریان عرفان و تصوف است. تقابل امام سجاد (ع) با سفیان ثوری (از صوفیان نخستین) نیز نشان می‌دهد که امام، نسبت به جریان معنویت در جامعه حساسیت داشته‌اند و از همان ابتدا نگران انحراف و کژفهمی بوده‌اند. با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478
سلام صبحتان بخیر و شادی🌻🌻🌻
ابیات قسمت اول: هر زمان (نفس) نو می‌شود دنیا و ما بی‌خبر از نو شدن اندر بقا پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست «مثنوی معنوی، دفتر یکم، بخش ۶۲، ابیات ۳۸ و ۳۶» آزمودم مرگ من در زندگی‌ست چون رهی (رهم) زین زندگی پایندگی‌ست «مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۸۴، بیت ۹» با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478
b (3).mp3
993.5K
شرح اپرای مولوی- قسمت اول: مرگ و خلق آن به آن توضیحات دکتر بیات با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478
شرح اپرای مولوی - قسمت اول محتوای تکمیلی با لمس این لینک به فهام بپیوندید https://b2n.ir/s86478
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا باید عمیق باشیم؟ توضیح و تمثیل دکتر بیات درباره فواید و برکات فهم عمیق
b (4).mp3
504.7K
شرح اپرای مولوی - قسمت دوم: خودشناسی توضیحات دکتر بیات با لمس این لینک به فهام بپیوندید: https://b2n.ir/s86478
شرح اپرای مولوی - قسمت دوم: خودشناسی محتوای تکمیلی با لمس این لینک به فهام بپیوندید: https://b2n.ir/s86478