اسفند 92 با #دکتر_زاکانی از #اروند و روایتگری در کاروان دانشجویی خراسان جنوبی بر می گشتیم #آبادان تو مسیر یک لحظه دیدیم کنار جاده چند تا ماشین ایستاده توقف کردیم. صحنه تلخی بود. یک مرد و زن زخمی می دیدیم که به کناری افتاده اند و چند نفری در داخل یک گودال پر از آب که با سر وصدا و جنب و جوش سعی داشتند یک پراید کاملا چپ کرده رو به پهلو برگردونن تا نفری که داخل ماشین مونده رو نجات بدن موبایل و کفش و محتویات جیبم را بلافاصله در اوردم و پریدم داخل گودال ماشین با زور اون چندنفر به پهلو برگشت دیدم بچه ای داخل ماشین هست اما شیشه جلو بسته هست و دست ما هم از شیشه عقب به بچه نمی رسید همه این اتفاقات در چند ثانیه گذشت. به خودم اومدم دیدم حاج علی هم پریده تو آب قد حاج علی از همه ما بلند تر بود، با دست سالمش بچه رو از آب بیرون اورد و داد به افراد بیرون گودال خودش هم سریع از گودال بیرون اومد و رفت بالا سر بچه... بچه نفس نمی کشید و کاملا رفته بود هیچ کس اونجا نمی دونست چکار باید بکنه #حاج_علی اما فرشته نجاتی بود که هر کاری می تونست انجام داد و بچه رو #احیا کرد صدای #صلوات همه بلند شد... . با لباسهای خیس و گلی اومدیم داخل ماشین تازه فهمیدم چی شده! حاج علی، بی توجه به کفش و موبایل و محتویات داخل جیبش پریده بود تو آب! اینجا فهمیدم فداکاری و #ایثار یعنی چی گفتم موبایلتون سوخت! گفت فدای سر اون بچه... نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم... . فرداش تو منطقه پخش شد یک #نماینده_مجلس جون یک بچه رو نجات داده...