eitaa logo
سلامتکده
95 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
658 ویدیو
58 فایل
دوستان از این به بعد روند این کانال جهت آگاهی برای بهتر زیستن است در خلال مباحث آموزشی هم محصولات اُرگانیک هم بهتون معرفی میشه و دیگه محصولی برای فروش چه به صورت مجازی وچه حضوری نداریم👋❤️ 👈راه ارتباطی:09154557031 @Nora58
مشاهده در ایتا
دانلود
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥حال و هوای بهشت روی زمین در اربعین حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگر است، عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگر است! @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💆🏻‍♀💆🏻‍♂ انتخابی ایده آل برای تقویت پوست و مو😍
❓آیا میدانستید؟؟ 🌴 حاوی ۵ تا ۱۳ درصد روغن، در گونه های مختلف است. 🔸این حاوی اسیدهای چرب، فنل و فلاونوئید بوده که سبب بروز خواص دارویی بسیاری در دل این دانه شده اند. 🤩و اما از بینظیر این روغن براتون بگیم: ۱- عاری از کلسترول ۲- دارای ویتامین K، A و E ۳- موثر در ۴- نرم کننده پوست ۵- آبرسان قوی ۶- احیاکننده و ترمیم کننده ۷- کمک به ضخیم شدن موی سر ۸- ضد چین و چروک ۹- تسکین درد مفاصل ۱۰- بهبود سوزش و درد پاها ۱۱- بهبود زخمهای مزمن مانند زخم دیابت چی از این بهتر؟!
💟 وقتی دو میوه با شگفت انگیز باهم ترکیب میشن😍 🔽 خرما + آلو جنگلی 🔽 ▪️کاهش چربی ▫️کنترل قند خون ▪️درمان موثر یبوست ▫️پیشگیری از بیماریهای قلبی، عروقی و گوارشی ▪️دارای طبع معتدل ▫️درمان کم خونی ▪️مقوی ▫️با خاصیت سم زدایی بدن 🟫 با طعم خاصش، طرفدارای خاصی هم داره😎
رمان (سرگذشت واقعی) پارت [ 4 ] Part - کی میای بریم خرید ؟ ، میخوام سال آخری حسابی تریپ بزنم شاید تونستم دل محتشم و ببرم و دل همه دخترای دانشگاه بسوزه !! نیشگونی از لپ گوشتی اش گرفت و گفت: - تو توی همین لباسها هم خوشتیپی و دل همه رو میبری - به پای خوشگلی توکه نمی رسم مادر نازنین از در حیاط بیرون آمد .هر دو به او سلام دادن و اوبا لبخندی جوابشان را داد وگفت : - حرفای شما دوتا تمومی نداره ؟! من نمی دونم شما چقدر حرف برا گفتن دارین ؟! نازنین با لودگی جواب داد: - تقصیر شماست دیگه مامی جون ! اگه منو پسر زاییده بودی افرا رو می گرفتم تا همیشه کنارم باشه - حالا از کجا معلوم که اگه پسر بودی افرا تو رو می خواست؟!! - خیلی هم دلش بخواد ... رو به افرا کرد و گفت : - نمیای تو؟ - نه خیس عرقم باید برم یه دوش بگیرم ، عصری میام پیشت ... خداحافظ - خداحافظ ... مواظب خودت باش ندزدنت خوشگلک من! مادرش نگاهی پر از شماتت به او انداخت ودر حالی که سرش را از روی تاسف تکان می داد از او جدا شده و به سمت سر کوچه رفت . او هم با بی خیالی شانه ای بالا انداخت ودر حالی که وارد خانه می شد با سرخوشی گفت : کلید انداخت و در خانه را باز کرد و وارد حیاط خانه شان که سرکوچه ، مقابل خانه نازنین قرار داشت شد . خانه ای قدیمی ، با چند درخت میوه، و یک حوض بزرگ وسط حیاط ، باغچه ای پر از گلهای زیبا که دور حوض را احاطه کرده بود . صدای جیک جیک گنجشک ها یی که لابلای شاخ و برگ درختان لانه داشتند وشمیم گلهای خوشبوی باغچه ای که تازه آب خورده بود آدم را به وجد می آورد . از پله ها بالا رفت و وارد سالن شد . کسی در سالن نبود . در حالی که به طرف اتاق پدرش می رفت با خودش گفت: بر باد رفته | ادامه دارد ....
رمان (سرگذشت واقعی) پارت [ 5 ] Part - پس مامان و ساغر کجان؟! تقه ای به در اتاق پدرش زد و به آهستگی به داخل اتاق سرك کشید . پدر روی تختش خواب بود . دلش نیامد بیدارش کند و به آرامی در را بست و به سمت اتاق خودش رفت. مانتو و مقنعه اش را از تن کند و روی چوب رختی آویزان کرد و روی تخت ولو شد . نمی دانست کارش درست بود که دو واحد مهم درسی اش را با دکتر محتشم گرفته یا نه ... در هر حال از کاری که کرده بود راضی بنظر میرسید . دکتر محتشم سال قبل به دانشگاهشان امده بود. با تیپ و قیافه جذاب وقدی بلند و موهای پرپشت مشکی لخت ، چشمهای درشت وگیرایش هم رنگ موهایش بود که در زیر نگاه سرد ویخ زده اش همچنان اورا متمایز از هر مردی می کرد حتی دانشجوهای رشته های دیگر هم برایش سرودست میشکستند ولی او به قدری خشک و سرد بود که کسی حتی جرات سلام کردن به او را هم نداشت .از گفته های بچه ها فهمیده بود که خانواده اش یک شرکت مشهور ساختمانی دارند و او مدیریتش را برعهده دارد و بیشتر ساعات روزش را درآن شرکت سر میکند و به اصرار یکی از استادان قدیمی اش ، قبول کرده است چند ساعتی هم کلاس در دانشگاه بگیرد . حوله اش را برداشت و از اتاق خارج شد . وقتی زیر دوش آب سرد ایستاد ، خنکای آب حالش را جا آورد و حس گرمای بیرون را به دست فراموشی سپرد . از حمام که بیرون آمد به طرف اتاقش رفت . خواهر کوچکش ساغر وارد اتاقش شد وبی مقدمه گفت : - افرا ! بابا از صبح تاحالا چند بار سراغتو گرفته ، فکر کنم باهات کار داره ! - چند دقیقه پیش رفتم ببینمش .ولی خواب بود؟ - حالا بیدار شده و گفت که بری پیشش . - لباس بپوشم میرم ! پس از پوشیدن لباس راحتی ، دوباره به سمت اتاق پدر رفت . پس از تقه ای که به در زد صدای ضعیف پدرش را شنید که گفت: - بیا تو عزیزم ! پدرش نزدیک به دوسالی بود که از بیماری سرطان خون رنج میبرد و از دست کسی هم کاری بر نمی آمد و دکترها همه جوابش کرده بودند . روی صندلی کنار تختش نشست ودست لاغر و استخوانی اش را در دست گرفت و بوسه ای بر آن زد و گفت : - خوبی بابایی؟ بر باد رفته | ادامه دارد ....
رمان (سرگذشت واقعی) پارت [ 6 ] Part پدر دستش را فشرد و گفت: - خوبم عزیزم ، ثبت نام کردی؟ - اره ، امروز هم انتخاب واحد داشتم - خوب خدا رو شکر، امسال دیگه درست تموم میشه وبه همه آرزوهات میرسی . - بابا ! ... میدونم که شما رشته ام رو دوست نداشتید و فقط چون اصرار کردم راضی شدید توی این رشته درس بخونم ، اما همونطور که قول دادم توی همین رشته هم سربلندتون می کنم . - میدونم عزیزم . تو همیشه برای من بهترین بودی مهم اینه که خودت این رشته رو دوست داری، علاقه من و مامانت که مهم نیست - ساغر میگفت با من کار داشتید ؟ لبخند ضعیفی زد و گفت : - اره دخترم !صدات زدم بگم امشب مهمون داریم ،یکی از دوستهای قدیمی منه که قراره بیان تو رو برای پسرشون ببینن . رنگ از روی افرا پرید و با تته پته گفت: - من...... من رو چرا ........ ؟ حاج علی دوباره لبخندی زد وگفت: - این شتریه که درخونه هردختری میخوابه توهم کم کم باید آماده بشی وخودت و بسپری دست سرنوشت - ولی بابا من آمادگی ازدواج وندارم ،خصوصا اینکه شما همیشه میگفتید اول باید درسم تموم بشه بعد ازدواج کنم - ازدواج که آمادگی نمیخواد عزیزم، فقط کافیه دو نفر همدیگرو بپسندند ، اونوقت همه چی خود به خود حل میشه ... درست هم که دیگه کم کم داره تموم میشه . دیگه بهانه ای نداری ! - بهانه رو شما داشتید بابا ، نه من.......... - منظورت اون خواستگارهایی که من رد می کردم ؟! عزیزم من که در مورد همشون با خودت حرف می زدم وبا صلاح تو ردشون کردم! - منم که چیزی نگفتم بابا ، ولی ......... بر باد رفته | ادامه دارد ....
هدایت شده از کیف وترمه یزد🇵🇸
💁 👈کیفیت و تنوع حرف میزند دارای ۱۶ طرح 😱 تا تموم نشده ثبت سفارش کنید جنس پارچه کرپ اعلا ، لمینت شده با فوم ۳ میل و استر ، ایستایی فوق العاده عالی👌🏻 ابعاد کوچک : طول ۲۵ ،عرض ۱۴ ،ارتفاع ۲۷ متوسط ‌: طول ۳۱ ،عرض ۱۷ ،ارتفاع ۳۲ بزرگ : طول ۳۵ ، عرض ۲۰ ، ارتفاع ۴۰ قیمت ست باهم:385000ت ارتباط و ثبت سفارش عمده 👇🏻 @Nora58