eitaa logo
کانال فلسفه علویه
108 دنبال‌کننده
137 عکس
107 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 از توقیعات حضرت بقیه الله عجل الله فرجه است که به دست جناب شيخ كبير ابى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد رضي الله عنه (رحمه الله) از ناحیه مقدسه صادر شده که با این فراز شروع می شود: ♦️ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاَةُ أَمْرِكَ...خدایا من از تو میخواهم معنای همه آن الفاظی که والیان امرت تو را به واسطه آن می خوانند». در این فراز آنچه مبهم است: ۱- مفهوم و مصداق «ولاة امر اللهي» است. ۲-معانی که ولاة امر خدا را به آن میخوانند. ♨️ مصداق بر اساس روایت حضرت بَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ که فرمودند: «نَحْنُ وُلاَةُ أَمْرِ اَللَّهِ» مشخص می شود مصداق ولات امر الهی حضرات معصومین هستند. ♨️ مفهوم در روایت امام صادق علیه السلام نیز آمده است: «نَحْنُ وُلاَةُ أَمْرِ اَللَّهِ فِي عِبَادِهِ». مشخص میشود مقصود ولایت امر الهی بر بندگان است و این مخصوص نبی ع و امام ع است. ولایت امام و نبی نیز اعم از ولایت تکوینی و تشریعی است. به این معنا که سرپرستی امر الهی نسبت به عباد الهی در دست ایشان است. ایشان می توانند در عباد خداوند تصرف تکوینی نمایند و احکام شرعی وضع نمایند. 🔰 در حالت نخست: ولایت تکوینی ایشان بر همه موجودات عالم امکان است. 🔰 در حالت دوم: ولایت تشریعی ایشان به موجوداتی تعلق دارد که مامور به شریعت هستند. ♨️ وسعت مکانی ولایت این ولایت مختص به زمین نیست و ولات امر در کل هستی و همه کهکشانها با همه وسعت ولایت داشته و میتوانند در آنها تغییرات تکوینی دهند و اگر موجودات دیگری در کرات دیگر حضور داشته باشند و مامور به شریعت باشتد از طریق ولایت تشریعی ایشان این امر متحقق میشود و ایشان تحت سرپرستی این ولات امر هستند. ♨️ وسعت نفوذ ولایت همانگونه که گذشت ولایت حضرات ائمه تکوینی است و این به آن معنا است که ایشان میتوانند در نظام خلقت موثر واقع شوند اما به چه نحو؟ مگر خلقت از آن خدا نیست؟ برای روشن شدن پاسخ این پرسش باید دید جایگاه حضرات معصومین در هستی شناسی امامیه چیست؟ 🔰 بر اساس روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صادر اول است از این روست که در روایت آمده است وجود پیامبر اسلام صلواته علیه و امیر المومنین علیه اسلام قبل از هر شی دیگری خلق شده اند: «خَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَيْنِ فَخَلَقَنِي مِنْ نِصْفِهِ وَ خَلَقَ عَلِيّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا» این همان معنای صادر اول یا عقل اول یا نور محمدی ص است. معنای صادر اول به این معنا نیست که خلقت زمانی ایشان نسبت به سایر مخلوقات مقدم است، بلکه رتبه و جایگاه و وسعت وجودی پیامبر اسلام صواته علیه وآله بر کل مخلوقات مقدم است، و باید دانست تقدم زمانی برای خلقت ایشان فرض نمیشود، چرا که در عالم مجرد زمان به معنی مقدار حرکت معنا ندارد و همه چیز بالفعل محقق است. از این رو رتبه وجود پیامبر صلی الله علیه و اله مقدم بر هر شی است. و در قرآن از این باب آمده: «وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى». از این رو وجود قدسی ایشان علت است برای خلق مراتب پایین تر چنان که در روایت آمده علت خلق افلاک وجود پیامبر صلی الله علیه واله است: «لولاک لما خلقت الافلاک». و از این رو وجود مقدس ایشان واجد مقام «انت» یا جلوه بسیط الهی هستند که از آن میتوان به مقام احدیت نیز تعبیر کرد و مقصود از «وتر» همین مقام است. 🔰 در رتبه بعدی جایگاه امیر المومنین است که نفس پیامبر هستند و واجد مقام واحدیت که کثرات از این مقام جلوه می نماید هستند. 🔰 مقام پیامبر مقدم برمقام امیر المومنین است و از اینرو پیامبر جلوه کنه ذات الهی هستند و به همین جهت خداوند عنوان میکند ایشان از نور مستقیم خود خداست و به این سبب واجدمقام احدیت و «مقام انت» هستند ولی امیر المومنین جلوه وجود پیامبر اسلام هستند و واجد مقام واحدیت چنان که در روایت آمده است: «خَلَقْتُكَ مِنْ نُورِي وَخَلَقْتُ عَلِيّاً مِنْ نُورِكَ» و از این رو نفس پیامبر شمرده شده اند: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ... اَنْفُسَنا» چنان که امام رضا علیه السلام به سند صحیح می فرمایند: «برترین فضیلت امیر المومنین، در قصّه مباهله است. همانا رسول خدا (ص) به وسیله علی، فاطمه همسر علی، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السّلام) (با نصارای نجران) مباهله کرد، و آن حضرت را همانند جان خویش قرار داد» 🔰 حضرات دیگر معصومین نیز به ترتیب در رتبه های بعدی قرار دارند که مقام اسما الهی است: «نحن واللّه الأسماء الحسنى» و چون دارای این مقام هستند، حضرات معصومین بنا به روایت امام صادق علیه السلام: «َنَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يَهْلِكُ» همان جلوه الهی هستند که دارای وجودی ابدی هستند و مرتبه وجودی ایشان مرتبه ای فراتر از سایر موجودات است و ایشان اشرف و ولی بر سایر عباد هستند. ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
🤲 «۲» ♦️ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاَةُ أَمْرِكَ...». 🔰 پس از روشن شدن معنای ولاة امر الهی و مصادیق آن، باید به پرسش بعدی پاسخ داد. 🔘 پرسش: فراز: «بمعانی جمیع» به چه معناست؟ 🔴 پاسخ: برای پاسخ به این پرسش باید عنوان داشت در این فراز چند احتمال معنایی وجود دارد، که بر اساس معنای حرف جر باء در «بمعانی» به دست می آید: 1⃣ باء برای مجاوزت: مانند سیاق: «سَأَلَ سٰائِلٌ بِعَذٰابٍ وٰاقِعٍ»(معارج: ۱) در این صورت باء به معنی حرف «عن» است، و بر این اساس: «جمیع» باید «بدل کل از کل» در نظر گرفته شود و فعل: متعلق «باء» باید در بردارنده معنای تنزیهی باشد و مصداق «ما» موصوله معنایی است که ولات امر خدا را با آن میخوانند و معنای این فراز دعا چنین میشود: «خداوندا من از تو میخواهم از معانی، همه آنچه را که ولاة امر تو آنرا از تو میطلبند و از تو دور باشد از معانی همه آنچه را که ولاة امر تو آنرا از تو میطلبند». معنای فعل «سأل» دو قسمت دارد: ↩️ سوال از خدا: که در خواست شناخت همه معنایی است که ولات امر با آن خدا را می خوانند. و در این صورت درخواست به صورت معرفت افزایی و خاص مطرح می شود. ↩️ تنزیه خدا: و آن اینکه معانی که ولات امر با آن خدا را میخوانند از خدا تنزیه می کند و این مبتنی بر این روایت امیر المومنین ع است که می فرمایند: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»، در اینجا مقصود نفی معانی از کنه ذات است که در مقام غیب قرار دارد. 🔺 این معنا هرچند قابل قبول است اما قرینه ای برای آن در کلام نیست. و معنای تضمین لازم است. 2⃣ باء قسم: در این صورت مقصود از «بمعاني» آن چیزی است که با بیان آن دعا تاکید میشود. باء در قسم استعطافی استعمال می­شود به این معنا که میتواند جواب قسم جملۀ انشائیه باشد و متکلم برای ایجاد حس ترحم در مخاطب و توجه دادن وی به پاسخ دادن از درخواستش، چنین سیاقی را عنوان می­کند، مانند: «بالله هل قام زید؟ تو را به خدا سوگند می­دهم آیا زید قیام کرد؟» (عباس حسن، نحو الوافی، ج2: 497). در این صورت جواب قسم در این فراز باید مقدر در نظر گرفته شود و جمله انشایی طلبی است. این حالت درخواست دعا صورت عام می پذیرد و هر درخواست درونی شخص را شامل میشود. و مصداق «ما» موصوله اموری است که ولات امر با آن خدا را می خوانند و متعلق قسم معنای این امور است. و معنای این فراز از دعا چنین میشود: «خداوندا من از تو می خواهم، قسم به معانی همه آن اموری که ولات امرت تو را با آن می خوانند "استجب دعائی"». 🔺 در این معنا نیاز به تقدیر است. 3⃣ باء سببیت: در این معنا نیز باید در جمله مقدری در نظر گرفته شود. درخواست عام خواهد بود و شامل هر امر درونی گوینده میشود، مصداق «ما» موصوله نیز اموری خواهد بود که ولات امر با آن خدا را می طلبند. و معنای این فراز از دعا چنین میشود: «خداوندا من از تو می خواهم بسبب معانی همه آنچه که ولات امرت، تو را با آن می خوانند "استجب دعائی"». 🔺 در این معنا نیز تقدیر لازم است. 4⃣ باء تعدیه: فعل «سأل» اگر به معنای طلب و درخواست باشد، با حرف جر «باء» متعدی می­شود (فرّاء، بی تا، ج3: 183). در این صورت، مصداق «ما» موصوله اموری است که ولات امر با آن خدا را می طلبند. در اینجا درخواست و دعا افزایش معرفت درباره این امور است. در واقع درخواست از فهم معنای همه آن اموری است که ولاة امر به آن خدا را می خوانند و در خواست افزایش معرفتی است و معنای فراز میشود: «خداوندا من از تو میخواهم معانی همه آنچه را که ولاة امرت تو را با آن میطلبند» ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
🤲 «۳» 🔘 پرسش: از میان معانی گفته شده کدام احتمال موثق است؟ 🔴 پاسخ: از نظر ادبی از میان معانی گفته شده: 1⃣ پذیرش معنای مجاوزت مستلزم آن است که معنایی تضمین را در کلام پذیرفت و این مختص نحویان بصره است. 2⃣ در معنای باء قسم و با سببیت نیاز به تقدیر در کلام است، که نیاز به قرینه دارد تا اثبات شود چنین معنایی مراد جدی گوینده است 3⃣ امّا در معنی تعدیه نیاز به تقدیر نیست و با قاعده فعل سأل نیز سازگار است. 🔰 بر این اساس «ما» باید اموری باشد که ولات امر با آن خدا را می خوانند، طلب از فهم حقیقت این امور است. 🔘 پرسش: مقصود از معانی این امور و حقیقت این امور چیست؟ 🔴 پاسخ: برای پاسخ به پرسش باید پرسید ولات امر با چه امری خدا را میخوانند؟ در پاسخ باید گفت بر اساس آیه: «قل ادعوا الله او ادعوا الرحمان ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى» و سایر ادعیه، خواندن خدا با اسماء اوست. پس مقصود از اموری که با آن خدا را میخوانند است پس مقصود از «ما» موصوله در دعا اسماء الهی است. 🔘 پرسش: بر این اساس که مقصود از «ما» اسماء الهی است، باید پرسید مقصود از اسماء الهی چیست؟ ۱-آیا لفظ این اسماء مد نظر است؟ ۲-آیا مفهوم این اسماء مد نظر است؟ ۳-آیا مصداق اسماء مد نظر است؟ 🔴 پاسخ: بر اساس روایات اسم غیر از مصداق است: «وَاَلاِسْمُ غَيْرُ اَلْمُسَمَّى». پس مقصود از اسماء مصداق آن نیست. پس مقصود از اسماء الهی باید الفاظ یا مفهوم آن اسم مد نظر باشد: 1⃣ اگر مفهوم مد نظر باشد: در این صورت ولات امر خدا را با مفاهیم میخوانند، چنان که در روایت دیگری آمده است؛ کسی که این مفاهیم را خدا بداند کافر شده است: «مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ» زیرا خدا را با وهم خود آمیخته است. 2⃣ اگر لفظ مد نظر باشد: در مقصود واژه «معنا» دو چیز محتمل است متصور شود: ↩️ مفهوم لفظ: اگر مقصود از معنی مفهوم باشد: 🔻خداوند محدود به مفهوم ذهنی میشود، یعنی حقیقت خداوند را نشناخته و او از شخص پنهان شده است. 🔻اگر مقصود معنا مفاهیم باشد، اغراء به جهل مکلفین است، زیرا مکلف را از شناخت حقیقت خدا دور می کند و از آنجا که اغرا بدون غرض شرعی و یا عقلی، قبیح است، صدور آن از شارع هم قبیح است. 🔻 همچنین لازمه دیگر آن است که خداوند متکثر شود، زیرا معانی الفاظ متفاوت و متکثر است، و اگر خدا را به معانی الفاظ بخوانیم مشرکانه از خدا در خواست کرده ایم، ولی از آنجا که در خداوند تکثر راه ندارد: «قل هو الله احد» پس این لازمه نیز باطل است، پس مفهوم این اسماء نمیتوانند مقصود باشند. ↩️ مصداق لفظ: اگر مصداق این اسماء باشد، میتوان اسماء متعدد را بر مصداق واحد حمل نمود و تعدد لازم نشود. پس در اینجا حمل شایع صناعی است و توحید حقیقی معرفت به مصداق اسماء الهی است. در روایت آمده است، ذات خداوند همان معنی است که این اسماء بر آن دلالت میکند: «اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْنًى يُدَلُّ عَلَيْهِ بِهَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ. كُلُّهَا غَيْرُهُ» و این اسماء غیر خداوند هستند. و از این رو در روایت گفته شد کسی که معنی را عبادت کند بدون الفاظ این توحید: «مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنى دُونَ اَلاِسْمِ فَذَاكَ اَلتَّوْحِيدُ» با توجه به این مهّم مقصود از معانی همه آنچه که ولات امر با آن خدا را می خوانند همان معرفت حقیقی ذات الهی است. ⭕️ اشکال: اگر مقصود از معنا مصادیق است، باید گفت در اینجا لفظ مذکور به صورت جمع: «معانی» بیان شده است، و این با مصداق واحد سازگار نیست!؟ ♨️ ردیه: در دعا واژه معنای دارای یک قرینه است، که معنای آن واحد است و آن واژه: «جمیع» است که به عنوان بدل کل از معانی آمده است. بر این اساس مقصود از معانی حقیقت جمعی آن است که واحد و احد است. ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
🤲 «۴» ♨️ پس از روشن شدن این مهم که مقصود از معانی ذات اقدس الهی است و مقصود از «ما یدعوک به» الفاظی است که با آن ولات امر ذات اقدس الهی را میخوانند. باید به مسأله بعدی پاسخ داد. 🔘 پرسش: ولات امر خود اسما الحسنی الهی هستند، چنان که گذشت خوب ایشان با چه الفاظی خدا را می خوانند؟ ↩️ به نام خودشان؟ ↩️ به نامی غیر خودشان؟ 🔴 پاسخ: در اینکه حضرات معصوین از جمله ائمه به سایر معصومین توسل پیدا می کردند شکی نیست. در روایت حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) هر گاه تب طاقتش را مى ربود، آب خنكى طلب میكرد...و جرعه اى از آن را مى نوشيد،...سپس با صداى بلند به حدى كه بيرون خانه نيز شنيده مى شد از ته دل مادرش زهرا(سلام الله عليها) را صدا مى كرد و مى فرمود: «فاطمه! س اى دختر رسول خدا». اما در مقام تخاطب مستقیم با خداوند حضرت رسول صلی الله علیه و اله در دعا جوشن کبیر در یکصد بند، هزار و یک نام و صفت برای خدای متعال ذکر نموده اند. و در روایت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند هر نامی از این اسما را میتوان در مقام تخاطب مورد استفاده قرار داد: «هر نامی از نام های خدا. پس، قلبت را از هر آنچه جز اوست، خالی گردان و به هر نامی که خواستی، او را بخوان؛ چرا که در حقیقت، خداوند، نام خاصّی ندارد؛ بلکه اوست یگانه چیره» پس حضرات معصومین با همین اسمائی که در ادعیه وارد شده است خداوند را می خواندند اما توجه به ذات احدی دارند. 🔘 پرسش: حقیقت اسماء الهی چیست؟ 🔴 پاسخ: در روایت امام صادق علیه السلام ایشان ویژگی های تکوینی اسم را بیان نموده اند و از این ویژگی ها میتوان به حقیقت اسما پی برد: «إن الله تبارك و تعالى خلق اسما بالحروف‏ غير متصوت و باللفظ غير منطق و بالشخص غير مجسد؛ خدای تبارک و تعالی اسماء را با حروفی که به صدا در نیاید، و به لفظی که ادا نشود، و با تشخصی غیر جسمانی خلق کرد. «و[خلق الله اسما] بالتشبيه غير موصوف؛ و خدا اسماء را با شباهتی زیاد که توصیف نمیشوند خلق نمود». «و[خلق الله اسما] باللون غير مصبوغ منفي عنه الأقطار، مبعد عنه الحدود، محجوب عنه حس، كل متوهم، مستتر  غير مستور؛ و خدا اسماء را با رنگی که رنگ نشده و از حجم عاری شده، و حدود از او دور گشته، و او از قوای حسی، و هر وهمی منع شده، و رنگی که مخفی است بدون نیاز به ساتر، خلق کرد. 🔻 با توجه به این ویژگی ها مشخص می شود که اسم جسمانی و مادی نیست، و همه این ویژگی ها مرتبه ای را برای اسماء بیان میکند که مشخص میشود این اسماء در مرتبه تجرد تام هستند که هیچ گونه ویژگی مادی ندارند. این همان کلمه تامه الهی است که مجرد است از عالم ماده و در مورد ویژگی آن عنوان شده است: «فجعله كلمة تامة، على أربعة أجزاء معا ليس منها واحد قبل الآخر؛ پس خداوند آن اسم را کلمه تامه قرار داد. و آن کلمه تامه را بر چهار قسمت با هم قرار داد که هیچکدام قبل از دیگری نیست» بر اساس این روایت کلمه تامه خود متشکل از چهار اسم هم عرض است، یعنی هرچند کلمه تامه مجرد تام است اما چهار حیثیتی است و بسیط تام نیست. از میان این چهار اسم، سه اسم مربوط است به عالم خلق و یک اسم مربوط است به عالم خلق از این رو روایت تعبیر می کند سه اسم برای نیاز خلق ظاهر شده یعنی قوام وجودی خلق به آنها است و از این رو خلق از این سه اسم بر آمده اند: «فأظهر منها ثلاثة أسماء لفاقة الخلق إليها و حجب منها واحدا؛ سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند آشکار ساخت و یک اسم آن را نهان داشت». از میان این چهار اسم، سه اسم از اسماء ظاهره است و یک نام اسم غیب الهی است، که همان اسم «هو» است، و «الله» همان اسمائی است که ظاهر است و این مشخص میشود الله خود سه جزیی است نه اجزا لفظی بلکه اجزاء حقیقی و اسم مکنون بسیط است و باطن این اسم ظاهره از این رو لا اله الا هو با لا اله الا الله دو مقام متفاوت است: «و هو الاسم المكنون المخزون فهذه الأسماء التي ظهرت فالظاهر هو الله تبارك و تعالى؛ و «هو» همان اسم مکنون مخزون است. و آن سه اسمی که آشکار  گشت همان "الله" تبارک و تعالی است» و از همین رو توجه به مصداق اسم مکنون میشود توحید و توجه به مفهوم الفظ الله شرک آمیز است. 🔻 با توجه به روایت اسماء الحسنی حضرات معصومین مصداق حقیقی و اتم این اسماء است و اشاره به یک واقعیت عینی دارند نه یک لفظ و کلمات همان حقایقی هستند که نظام هستی را تشکیل می‌دهند. امّا به شکل حقیقت جمعی این اسماء که در مرتبه بالاتر کلمه تامه خدا است، وجود جمعی همه اسماء الهی در ذیل آن متحقق میشود چنان که در دعا وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عج کلمه تامه الهی دانسته شده اند: «أَظْهِرْ کَلِمَتَکَ‏ التَّامَّةَ وَ مُغَیَّبَکَ‏ فِی‏ أَرْضِک‏؛ خدا کلمه تامت را ظاهر کن در حالی که او در زمین غایب است». ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
🤲 «۵» 🔘 پرسش: بعدی آنکه آیا ممکن است، انسان های عادی به حقیقت اسمایی که ولات امر با آن خدا را می خوانند دریابند؟ ⭕️ اقوال: در این زمینه چند دیدگاه وجود دارد که بر آمده از اختلاف مبنایی است: 1⃣ دیدگاه امکان کمال مطلق: در این نظریه انسان بدون هیچ قیدی می تواند، کمال پیدا کند و این رشد حد توقف ندارد. بر اساس این نظریه انسان می تواند حتی به کنه ذات نیز دست پیدا کند. ریشه این دیدگاه در این است که انسان ها موجودی هم عرض هم تصور شده اند که همه خلیفه بالقوه الهی هستند. 2⃣ دیدگاه امکان کمال نسبی: بر اساس این دیدگاه انسان موجودی است که از نظر وجودی محدود است و این در قالب مقدرات الهی است و هر انسان در این حد وجودی میتواند به کمال یابد و کمال به معنی رشد در حد اندازه مقدرات خود است. در این نگاه انسان ها هم عرض نیستند بلکه هر کدام در پازل هستی جایگاه خاص خود را دارد. 🔴 پاسخ: بر اساس نصوص موجود شناخت ذات اقدس الهی به کمال معرفت تنها مختص حضرات معصومین است، چنان که پیامبر اعظم(ص) خطاب به على(ع) فرمود: «یا على ما عرف اللّه حق معرفته غیرى و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیرى؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.» این به آن سبب است که انسان ها از نظر حد وجودی متفاوت خلق شده اند و اشرف مخلوقات حضرات معصومین ع هستند چنان که گذشت و سایر مخلوقات در مقام مادون هستند و از آنجا که محدودیت وجودی دارند شناخت خدا برای ایشان به کمال معرفت ممکن نیست. اخلاق اسلامی: 🔘 پرسش: بعدی آنکه آیا ممکن است، انسان های عادی به حقیقت اسمایی که ولات امر با آن خدا را می خوانند دریابند؟ ⭕️ اقوال: در این زمینه چند دیدگاه وجود دارد که بر آمده از اختلاف مبنایی است: 1⃣ دیدگاه امکان کمال مطلق: در این نظریه انسان بدون هیچ قیدی می تواند، کمال پیدا کند و این رشد حد توقف ندارد. بر اساس این نظریه انسان می تواند حتی به کنه ذات نیز دست پیدا کند. ریشه این دیدگاه در این است که انسان ها موجودی هم عرض هم تصور شده اند که همه خلیفه بالقوه الهی هستند. 2⃣ دیدگاه امکان کمال نسبی: بر اساس این دیدگاه انسان موجودی است که از نظر وجودی محدود است و این در قالب مقدرات الهی است و هر انسان در این حد وجودی میتواند به کمال یابد و کمال به معنی رشد در حد اندازه مقدرات خود است. در این نگاه انسان ها هم عرض نیستند بلکه هر کدام در پازل هستی جایگاه خاص خود را دارد. 🔴 پاسخ: بر اساس نصوص موجود شناخت ذات اقدس الهی به کمال معرفت تنها مختص حضرات معصومین است، چنان که پیامبر اعظم(ص) خطاب به على(ع) فرمود: «یا على ما عرف اللّه حق معرفته غیرى و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیرى؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.» این به آن سبب است که انسان ها از نظر حد وجودی متفاوت خلق شده اند و اشرف مخلوقات حضرات معصومین ع هستند چنان که گذشت و سایر مخلوقات در مقام مادون هستند و از آنجا که محدودیت وجودی دارند شناخت خدا برای ایشان به کمال معرفت ممکن نیست، در روایت دیگر نیز این معنا تایید می شود: «یا على لایعرف اللّه تعالى الّا انا و انت و لایعرفنى الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛ اى على! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.» و این به جهت آن است که حقیقت وجودی پیامبر اسلام، صادر اول است چنان که گفته و امیر المومنین ع نیز نفس نبی است از این رو از نظر وسعت وجودی در اوج کل هستی هستند و از این رو شناخت و معرفت به کمال معرفت نسبت به حضراد معصومین هم ممکن نیست چه برسد به ذات اقدس الهی. اما هر کس در حیطه وجودی خود می تواند به کمال دست یابد و هر انسان باید در جهت کمال وجودی خود گام بردارد که مقام منا اهل البیت ع است ولی توقع رسیدن به مقام حضرات معصومین ع ناشی از تفکر اومانیستی است که انسان را محور هستی می داند و بر آمده از نگاه یهود است که انسان را خدای روی زمین می پندارند. زیرا یهود بر اساس داستان آفرینش در کتاب پیدایش عهد عتیق قائل است انسان با رسیدن به درخت معرفت می تواند به حاکمیت بر جهان دست یابد ولی پر مسلم است این دیدگاه باطل است. ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh