eitaa logo
کانال فلسفه علویه
102 دنبال‌کننده
167 عکس
143 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در پاسخ به فروسته بالا باید عنوان نمود: 1⃣ هر اندیشه جبری قبیح نیست بلکه جبری که منجر به لوازم غیر عقلانی شود قبیح است از جمله جبری که سبب سلب اختیار از واجب میشود قبیح است اما جبر در حیطه امور محال بلا مانع است. به این معنا که جبر در فیاض بودن به معنی سلب اختیار یا تقیید اطلاق قدرت نیست. 2⃣ اشکال دیگر عدم توجه به معنای فیض در نگاه حکما است نویسنده توجه نداشته است فیض در نگاه حکما فعل در نظر گرفته نمیشود بلکه اثر ذاتی است چنان که خورشید نور افشانی می کند به صورت ذاتی خداوند نیز فیاض است به صورت ذاتی نه به صورت فعل اختیاری و از این رو عدم فیاضیت یعنی تحول در ذات که این محال است. 3⃣ و از آنجا که عدم فیاضیت خداوند محال است و امر محال متعلق قدرت قرار نمیگیرد. لازمه فیاضیت دائمی الهی محدودیت قدرت الهی و جبر فاعل مختار نیست. 4⃣ احکام الهی تابع مصالح و مفاسد است نه افعال الهی. که این یعنی خلط بین مقام تکوین و تشریع است. البته احکام نیز به صورت مطلق تابع مصالح و مفاسد نیست بلکه در مورد احکام آزمایشی مثل ذبح اسماعیل فعل مامور به واجد مصلحت نیست بلکه صرف اراده و امتثال مد نظر است نه مامور به. 5⃣ در نگاه حکما فعل الهی دارای غایت حکمت است و نه صرف مصلحت غایت افعال باشد در واقع مصلحت چنان که گذشت بحث تشریعی است و بحث فعل الهی بحث تکوینی است. هرچند بحث از غایت بودن مصلحت برای افعال الهی بحث از اساس درباره فیاضیت سالبه به انتفاع موضوع است زیرا فیض فعل نیست. 6⃣ حکما در اثبات فیاضیت استدلال نکرده اند که افعال الهی تابع مصالح است تا مستشکل اشکال کند وقتی این استدلال کامل است که عدم صدور فعل هم تابع مصالح باشد. 7⃣ بحث ضرورت علی ارتباطی با بحث مصلحت ندارد. ضرورت علی به معنای آن است که دو اصطلاح معلول و علت متلازمین هستند یعنی با وجود علت تامه لازم است ضرورتامعلول تحقق یابد و این به جهت مصلحت نیست بلکه بحث تکوینی است و در این مورد نیز نویسنده بحث اثر ذاتی را با فعل اختیاری خلط نموده است. 8⃣ حکما عالم را حادث ذاتی میدانند و قدیم زمانی میدانند. و ادله مذکور از خواجه ره خود تحصیل حاصل است زیرا محل بحث حدوث زمانی عالم است. و هنوز اثبات نشده عالم به تمام وجودش حادث زمانی است که خلق بعد از عدمش دلیل بر حدوثش باشد. پس این دلیل نفی قدیم زمانی نیست. 9⃣ به طور کل نویسنده پیش فرض خود یعنی خلقت عالم بر اساس مصلحت را مبنای حکما قرار داده است و اشکال می کند که حکما به مصلحت عالم علم ندارند. در صورتی که اساسا حکما چنین تقریری ندارند. 🔟 عالم ازلی است به دلیل آنکه ذات الهی همواره متصف است به صفت خلاقیت است و عدم خلاقیت خداوند یعنی انفکاک صفت کمالی از ذات واجب که محال است و خداوند محال است صفتی را از ذات خود منفک کند. 1⃣1⃣ بيشتر متکلّمان شيعه بر این عقيده اند که اراده الهي عبارت از علم خداوند متعال، به صلاحِ نهفته در امور است. اما حکماي الهي بر اين معنا تصريح کرده و گفته اند که اراده حق تعالي، عين علم او به نظام احسن است و اين علم، منشأ آفرينش جهان به شمار مي رود از آنجا که علم صفت ذات است منشا خلقت ذات واجب است. 2⃣1⃣ متن شهید ناظر به قدم زمانی است به عبارت دیگر این عبارت الاخری قدم زمانی است نه انکه خداوند محدود به زمان باشد بلکه بیان عرفی برای قدیم زمانی است. 3⃣1⃣ در نظر حکما خلقت خداوند محدود به عالم ماده نیست که فیض الهی در بستر زمان انجام شود و به تصریح حکما عالم مجردات فاقد زمان است چون طبق نظر حکما زمان بعد چهارم مکان یا منتزع از حرکت شی است که در عالم مجردات منتفی است و فیاضیت را هم قدیم می دانند نه زمان مند. 4⃣1⃣ فیاضیت از خلاقیت گرفته شده خلاق صفت مشبهه است و دائمی میباشد و از نظر حکما هر صفت کمالی متعلق به ذات واجب است چه منصوص باشد چه نباشد پس اشکالی بر فقدان نص وجود ندارد و حکما صفات الهی را توقیفی نمیدانند. 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
سلام علیکم پرسش🚨 اثبات کنید که هدف خدا از خلقت هستی سرگرمی نبوده؟ سرگرمی به معنای بی هدف بودن نیست سرگرمی خودش یک هدف است مثل سرگرمی برای انسان پاسخ: تعریف سرگرمی یعنی: «اموری که غایت آن گذران وقت است» و ویژگی این امور لذت بخشی ان ها است خواه از نوع لذت مادی یا معنوی. اما اصولا پدیده زمان برای فعل الهی بی معنا است و وی در حیطه زمان قرار نمی گیرد تا برای غایت گذران وقت فعلی را انجام دهد. زیرا زمان بعد چهارم یا امر منتزع از حرکت شی است و این دو ویژگی ماده است و ویژگی مادی برای خدا بی معنا است در نتیجه غایت سرگرمی برای خدا محال است. 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
🔴: « العارف هو من رأی النهایة منذ البدایة» با توجه به جمله بالا که : «عارف از اول پایان را می بیند»، پس عارف از اول رسیده بوده ، به نظر سیر و سلوک دیگر معنایی ندارد⁉️️ 🔴: 1⃣ علم به نتیجه مستلزم حضور در واقعه نیست. مانند مهندسی که پیش از ساخته شدن ساختمان علم دارد که نتیجه چه میشود. 2⃣ علم به نتیجه میتواند بر اساس علم به علت باشد اگر مبنای هستی شناسی: ↩️ اصالت ماهیت باشد: بر این اساس رابطه علت و معلول رابطه علت فاعلی است؛ اما اصالت ماهیت دو نگرش را ارائه میدهد 🔹 ماهیات با هم متباین هستند: در این صورت. علت تنها صانع معلول است مثل بنا که ساختمان را میسازد و علم به علت فاعلی یعنی تصوری که بر اساس ان علت به معلول شکل میدهد. 🔹ماهیات مشکک باشند: در این صورت وجه اشتراک بین علت و معلول باید در نوع مشترک انها باشد و تفاوت انها باید بر اساس عوارض انها باشد و در این صورت علم به علت یعنی علم به نوع کامل معلول بدون نقصی که در معلول وجود دارد. پس علم عارف به علت خودش به صورت نوع تکامل یافته است که میتواند حضور در نزد علت باشد میتواند صورت علت را درک کند. ↩️ وحدت تشکیکی باشد: در این صورت رابطه علت و معلول رابطه موجود شدید و ضعیف است در نتیجه علم عارف به علت مستلزم درک وجود شدیده خودش است. ↩️ وحدت شخصی وجود: که خود دو قسم دارد: 🔹 وحدت شخصی-تشکیک در جلوه علیت ملغی است و علم از طریق علیت منتفی است 🔹 وحدت شخصی بدون تشکیک در جلوه: علم به علت در اینجا یعنی رسیدن به مقام عدم تعین در این مقام عارف در حال در آینده و گذشته است زیرا فاقد تعین میگردد. “ و حال و اینده و گذشته برای او یکی است” . 🔺 ✍🏻 میرزا محمد رضا صفائی تخته فولاد 💢@falsafeh_alaveyeh