eitaa logo
آموزش منطق و فلسفه اسلامی
4.6هزار دنبال‌کننده
56 عکس
13 ویدیو
18 فایل
آموزش ساده اصطلاحات و لغات منطقی و فلسفی دانلود و دریافت اپلیکیشن منطق و فلسفه تنها از طریق این کانال جایز است موسسه مجازی نرم افزاری مرابیع @marabie پیشنهادات،انتقادات،تبادل @sarbbazzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️خلاصه مقاله اول کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ✅جمع آوری شده توسط یکی از دوستان عزیز و نتیجه مباحث گروه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت اول: ✅ فلسفه چیست ؟ استاد معتقد است که با دو ملاک باید دانشها و علوم را ارزش گذاری کرد: 1⃣هرچه یقینی تر باشند. 2⃣هرچه گستره ی بیشتری از حقایق را برای ما آشکار کند . 👈مسائل کلی عالم،مقتضای فطرت انسان است و توجه به مسائل کلّی از مهمترین مسائل فکری بشر است و این مسائل هم جزء مسائل فطری بشر است . 👈فطرت هم یعنی شاکله و ساختار وجودی موجود که در فرهنگهای مختلف و جغرافیاهای مختلف و زمانها و شرایط و جنسیتهای مختلف تغییر نمیکند . 👈مُشتهای عقل حقیقت و واقعیت است از آن جهت که واقعیت است و این مایز بین انسان و موجودات دیگر است . موجودات دیگر واقعیت را با یک رنگ و لونی و با یک قید و حیثیتی که نیازهای ویژه قوایشان را برآورده کند ،طلب می کنند. 👈گربه و سگ هرکدام در عالم خودشان زندگی میکنند و در عالمی که مناسب با دستگاه ادراکی آنهاست و دستگاه ادراکی آنها هم مناسب نیازهای آنهاست ولی این انسان است که در عالم واقعی زندگی میکند به شرطی که بکوشد عالم واقعی را بفهمد و آن منوط به این است که وارد ساحت عقل شود و لازمه ی آن رهایی از قوه ی خیال و شهوت و غضب است . ✅علامه می‌فرماید:در جهان هستی که دارای موجودات بسیار و پدیده های بیشمار بوده است و ما نیز جزئی از مجموعه ی آنها میباشیم بسیار میشود که چیزی را راست و پابرجا پنداشته و موجود می انگاریم و سپس بفهمیم که دروغ و بی پایه بوده است .لذا باید موجودات حقیقی و واقعی (حقایق به اصطلاح فلسفه ) را از موجودات پنداری (اعتباریات و وهمیات) تمیز دهیم.یعنی ما توی جهان واقعی زندگی نمی کنیم و یک عمر موجودات غیر حقیقی را حقیقی می پنداریم و یک عمر با این پندارها زندگی میکنیم و با همین پندارها می میریم . 👌حقایق یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی دارند . 👌اعتباریات یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند ولی عقل برای آنه مصداق اعتبار میکند چون در عرصه ی معرفت کار ما پیش نمیرود مگر اینکه از این مفاهیم استفاده کنیم مثل مفهوم ملکیت یا علیت . 👌وهمیات هم مانند اعتباریات مصداقی در خارج ندارند و باطل محض اند مثل سیمرغ و غول و امثالهم . ✅ فلسفه سعی میکند که با میزانهای دقیق این سه دسته را از هم جدا کند؛ اول حقایق را از اعتباریات و وهمیات جدا میکند و بعد اعتباریات را از وهمیات جدا میکند . ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت دوم: ✅علت نیازمندی به فلسفه 1⃣همانطور که بیان شد فلسفه یک خاستگاه فطری در بشر دارد و بشر از نظر کاوش غریزی ، طبعاً علاقه مند است که حقایق را از اوهام و امور واقعیت دار را از امور بی واقعیت تمیز دهد و لذا از این جهت نیازمند فلسفه است. 2⃣علامه میفرمایند:دست به هر رشته از رشته های گوناگون علوم بزنیم اثبات هر خاصه از خواص موجودات به موضوع خود،محتاج ثبوت قبلی آن موضوع می باشد. یعنی علوم که از کان ناقصه (خواص و احکام) موضوع خود بحث میکنند اول محتاج این هستند که وجود آن تصدیق شود (کان تامهّ) و این کار از خود علوم بر نمی آید بلکه کار علمی است که واقعیات را از غیر واقعیات جدا میکند و این علم فلسفه نام دارد . پس‌ فلسفه یک سلسله بحثهای برهانی و قیاس عقلی است که از مطلق وجود و احکام و عوارض آن گفتگو میکند و این فلسفه است که به ما اطمینان میدهد که قبل از اینکه پیرامون خواص و آثار چیزی سخن بگوئیم از وجود آن مطمئن شویم . 👌توی علوم اصلاً محمول موجودُُ بکار نمی رود بلکه محمولی که در علوم بکار میرود صفات و احکام و حالات موضوع است نه وجود آن . وجود آن باید در فلسفه اثبات شود . ✅حضرت علامه می فرمایند:هیچیک از این علوم نمی گوید که فلان موضوع موجود است یا وجودش چگونه وجودی است بلکه خواص و احکام موضوعِ مفروض الوجود را بیان کرده و وجود و چگونگی آن را به جای دیگر ( حس یا برهان فلسفی ) احاله مینماید . پس نخست باید وجود شی ء را اثبات کرد یا او را مفروض الوجود گرفت و سپس به خواص و احکامش پرداخت . 👈علوم از راه اثبات وجود موضوع به طور کلی نیازمند به فلسفه میباشند . ❓آیا فلسفه نیز به علوم نیازمند است ؟ علامه میفرماید : فلسفه نیز در پاره ای از مسائل متوقف به برخی از مسائل علوم میباشد که از نتایج آنها استفاده کرده و مسئله انتزاع نماید ‌. یعنی فلسفه صغرای استدلال خود را ممکن است از علوم بگیرد و یک مسئله علمی را صغرای قیاس فلسفی خود قرار دهد (نه کبری ) و از روی اصول کلی خود یک نتیجه ی فلسفی استنتاج کند. البته در جاهایی که مقدمات خود را از علوم میگیرد مانند فلکیات و جواهر و اعراض و بحثهای دیگر او نیز مانند علوم با تحول فرضیه ها متحول میشود . البته نیازمندی علوم به فلسفه منحصر به اثبات وجود موضوعاتشان توسط فلسفه نمی باشد بلکه جمیع قوانین کلی علمی ، قانون بودن و قطعی بودنشان متوقف به یک سلسله اصول کلی است که فقط فلسفه میتواند عهده دار صحت آن اصول باشد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت سوم: 👈ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد: 1⃣ سنخ بحث فلسفی با سنخ بحثهای علمی دو سنخ صددرصد مختلف می باشند.بحث فلسفی این است که چه وجود دارد و بحث علمی این است که فلان چیز چه خصوصیتی دارد . علامه میفرمایند:هرگونه بحث و کاوش فلسفی (الهی یا مادی ) از بحثهای علمی کنار میباشد و به روش خاصی که از بود و نبود سخن میگوید بحث خواهد نمود. لذا از اینجا بی پایگی پندارهای دانشمندان ماتریالیسم دیالکتیک به خوبی روشن میشود که میگویند فلسفه ی ماوراءالطبیعه تنها به یک رشته مقدمات عقلی و پندارهای ساده ی بی گواه متکی است و روش ما به علم تجربی مستند است و با پیشرفت علم پیش میرود . باید به این دانشمندان گفت که بحث فلسفی اصولاً از بحث علمی جداست. 💠علت عدم تحول فلسفه ماوراءالطبیعه این است که سایر علوم روی فرضیه کار میکنند که با پیشرفت و توسعه ی تجربه تحول پیدا میکند.فرضیه اصولی است که نه بیّن و بدیهی است،و نه مبیّن و اثبات شده،بلکه مفروض است؛ولی فلسفه روی بدیهیات کار میکند و نظر علمی ثابت نتیجه میدهد . 2⃣ فلسفه واقعیت مطلق را بررسی میکند و علوم واقعیتهای مقیّد را بررسی میکنند علوم اظهار نظرشان فقط در حیطه ی موضوعشان محترم است اینکه ادراک چیزی بیش از تحول مادی نیست این را دانشمند نمیتواند بگوید چون بیش از این را نمیتواند مطالعه بکند و فیلسوف هم نمی‌تواند به قضاوت او بسنده کند بلکه باید خودش پژوهشی جداگانه انجام دهد . 3⃣ افکاری که ناظر به واقعیت اند دو گونه اند: یا انکار واقعیت میکنند یا اذعان به واقعیت میکنند؛افکار دسته اول را سفسطه و افکار دسته دوم را فلسفه میگویند . و فلسفه هم دو گونه است: یا فلسفه ای است که وجود غیر مادّی را منکر است که فلسفه ی مادی (ماتریالیسم) نام دارد و یا به وجود غیر مادی اذعان دارد و آن را منکر نیست که فلسفه ی الهی یا ماوراءالطبیعه نام دارد . ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
4_5920440541534751040
485.8K
✅وصیت نامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🌺قال الإمامُ الصّادقُ (ع) لَمّا سَألَهُ مُعاوِيةُ بنُ وَهَبٍ عَنِ الخَبرِ الّذي رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّه ِ (ص) رَأى رَبَّهُ عَلى أيِّ صورَةٍ رَآهُ ؟ و أنَّ المُؤمِنينَ يَرَونَ رَبَّهُم في الجَنَّةِ عَلى أيِّ صورَةٍ يَرَونَهُ ؟ فتَبَسَّمَ و أجابَ (ع) : يا مُعاوِيةُ! ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ يأتي عَلَيهِ سَبعونَ سَنَةً ، أو ثَمانونَ سَنَةً يَعيشُ في مُلكِ اللّه ِ و يَأكُلُ مِن نِعَمِهِ ثُمّ لا يَعرِف اللّه َ حَقَّ مَعرِفتِهِ !ثمّ قالَ:یا معاویةَ إنّ محمّداً لمْ یَرَ الرّبَّ تبارکَ و تعالی بِمُشاهدة العَیانِ،و إنَّ الرّؤیةَ علی وجهینِ:رؤیَة القَلبِ و رؤیة البصرِ،فَمنْ عنی برؤیةِ القَلْبِ فهو مصیبٌ،و منْ عنی برؤیةِ البَصَرِ فقد کذبَ و کَفَرَ باللّه و آیاته؛لقولِ رسول اللّه(ص)مَنْ شَبَّهَ اللّهُ بخَلقِه فقد کَفَرَ. ✅بحار الانوار، جلد 4، صفحه 55-54 ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
4_5780814427506868641.mp3
18.64M
✅آشنایی با آیت الله حیدری ✅مشکلات تفکر دینی در حوزه های علمیه و راه حل آن ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅علامه حسن زاده آملی می‌‌گوید: بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شَکل هندسی قطّاع. من از او، به خاطر غرض الهی که در نظرم داشتم، سؤال کردم: عزیز من! از این شکل چند حکم هندسی می‌توان استفاده کرد؟ گفت: شاید هفت تا ده تا حکم. گفتم: مثلاً بیست تا چطور؟ گفت: شاید. ممکن است. گفتم: دویست تا چطور؟ به من نگاه می‌کرد که آیا دویست حکم هندسی می‌توان از آن استنباط کرد و توقّف کرد. گفتم: دویست هزار چطور؟ خیال می‌کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می‌زنم. 👈بعد به او گفتم: آقا! این خواجه نصیرالدّین طوسی کتابی دارد به نام «کشف القناع عن اسرار شّکل القَطّاع» و جناب خواجه از این شکل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده؛ یعنی قریب نیم میلیون شَکل هَندسی قَطّاع؛ بعد به او گفتم: این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده، شما آن کتاب و خود خواجه را می‌شناسی؟ گفت: نخیر 👈بعد راجع شخصیت خواجه صحبت کردیم و به او گفتیم: این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشانه به جوار الهی ارتحال می‌‌کند، وصیّت کرد: مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عیبه به خاک بسپارند و روی قبر در پیشگاه امام هفتم؛ مثلاً نوشته نشود، آیت الله، علاّمه. این (امام کاظم) امام است، حجت الله است، قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است. روی قبر من بنویسید: «وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید» 👈و این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بنا کننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیر الدّین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل امّا در پیشگاه امام هفتم این طور وصیّت می‌‌کند که روی قبرش بنویسند. 🌺روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی گرامی باد🌺 ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️خلاصه مقاله دوم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ✅جمع آوری شده توسط یکی از دوستان عزیز و نتیجه مباحث گروه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت اول: ✅ فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم ) هر انسانی از نخستین روزی که دیدگان خود را به جهان می گشاید با دو امر فطری مواجه میشود : 1⃣ جهان خارج از خود را می یابد 2⃣ و در آن جهان براساس اراده تصرف می کند و کارهایی را انجام می دهد که این کار ارادی هم بدون علم و آگاهی ممکن نیست . 👈البته باید توجه داشت که در این مواجهه با خطاهایی هم روبرو میشود . 👈 و نکته ی دیگر اینکه یافتن جهان بیرون از خود و تصرف ارادی در آن جزء فطرت انسان است؛یعنی جزء ساختار وجودی اوست و از حقایق مسلمه ای است که همه ی اذهان در آن توافق دارند و برای احدی قابل تردید نیست و اگر به زبان انکار نماید عملا مورد قبول و پذیرش اوست. ✅ اما با وجود این معلوم فطری ، مردمانی هستند که واقعیت جهان هستی خارج از ما را قبول ندارند،البته اینان با سفسطه از مادر زاده نشده اند و فطرت ادراک و اراده انسانی را گم نکرده اند یعنی دارند با این فطرت زندگی میکنند چون به امور پیرامون زندگیشان عکس العمل نشان می دهند،وقتی گرسنه میشوند غذا میخورند،تشنه میشوند آب میخورند،در موقع شادی می خندند و خلاصه با نظام مخصوصی که در زندگی انسانی هست زندگی میکنند و افعال ارادی انجام میدهند،اما وقتی وارد ساحت نظر میشوند و در بحثهای نظری، ایده آلیسم و سفسطه را می پذیرند و میگویند "واقعیتی نیست". ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت دوم: ✅مراحل سفسطه 1⃣ مرحله ی اول این است که میگویند (واقعیتی نیست) ولی چون می بینند که در همین یک جمله واقعیتهای بسیاری را تصدیق کرده اند چون به هرحال حکمی داده اند و و جود خود و مخاطب را قبول کرده اند وارد مرحله ی بعدی سفسطه میشوند . 2⃣ شکل جمله قبل را تغییر داده و میگویند (علم به واقعیت نداریم ) چون اگر علم به واقعیت انکار شد راهی به واقعیت نخواهیم داشت؛ لذا رفتند سراغ علم و پروژه به علم منتقل شد خب با این جمله نیز انسان و علم او و فکرش را تصدیق کردند لذا وارد مرحله ی بعدی شدند . 3⃣ در این مرحله گفتند (واقعیتی خارج از خودمان نداریم) یعنی علم به واقعیت خودمان و فکر خودمان نداریم. 4⃣ جمعی گام فراتر نهاده و بجز خود و فکر خود همه چیز را منکر شدند . 5⃣ این گروه که خطرناکتر از قبلی ها هستند کسانی اند که مطلق واقعیت حتی واقعیت خود را منکر بوده و در همه چیز شک و تردید دارند و حتی در شک خود هم شک دارند،چون اگر بگوید که شک دارد شک او میشود مصداق واقعیت. راه گفتگوی نظری با این گروه بسته است و چاره این گروه این است که در ساحت عمل ، آنها را به تصدیقات عملی وادار کنیم تا در ساحت عمل واقعیت را بپذیرند . 👌 پس از موارد فوق روشن میشود که حقیقت سفسطه یعنی انکار علم (ادراک مطابق با واقع) و ادله ای هم که از این طائفه نقل شده، علم را هدف قرار می دهد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت سوم: ✅ فلسفه میگوید: 👈 اساس سفسطه مبنی بر اصل عدم تناقض است که امّ القضایا هست و اصل امتناع تناقض پایه ی جمیع علوم و ادراکات است. 👈 اگر از این یک اصل فکری صرف نظر شود هیچ علمی استقرار پیدا نخواهد کرد و با انکار این اصل هیچ حقیقتی را نمی توان اثبات کرد،چون در هر تصدیقی شما یک طرف قضیه را می گویید حق است و آن طرف قضیه را میگویید که باطل است؛یعنی هر تصدیقی در درون خودش تکذیب نقیض را هم دارد.علم موقعی علم است که یک طرف نقیض صادق و طرف دیگرِ نقیض کاذب باشد.در واقع نفی نقیض مساوی با اثبات اصل است.پس با پذیرش اصل عدم تناقض،واقعیت،یکی از دو طرف نقیض خواهد بود. 👌 علامه در متن می فرمایند : برای ابطال مذهب این طائفه و نقض ادله شان راههای بسیاری در دست داریم؛زیرا همین که آنان به سخن در آمده و شروع به تفهیم و تفهّم نمودند معلومات زیادی را بدون توجه تصدیق نمودند مثل: (متکلم هست ، مخاطب هست ، کلام هست ، دلالت هست ، اراده هست و ....بالاخره تاثیر هست ، علیت و معلولیت مطلق هست،چون خودش به عنوان فاعل ، علت سخن خویش است) که هریک از این موارد در الزام ایشان و روشن کردن حق کافی است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت چهارم: ✅ برخی از شبهات ایده آلیسم 1⃣من وقتی به دنبال واقعیت می روم،چیزی جز مُشتی پندار و تصورات ذهنی چیزی به دست نمی آورم و واقعیت را هیچگاه بدست نمی آورم؛هرچه هست من هستم و پندارهای من . 👈پاسخ: 👌اولاً شما در این شبهه ، واقعیت ما و فکر ما را اثبات کردید. 👌ثانیاً شما فکر کردید که اگر براستی واقعیتی داشته باشیم باید خود واقعیت را بدست آوریم نه علم به آن را؛در حالی که اینطور نیست.ما خود واقعیت را بدست نمی آوریم؛زیرا خود واقعیت باعلم حضوری نزد ما حاضر می شود.شما وقتی به دنبال واقعیت می روید خود واقعیت به دست شما نمی آید،اما آن چیزی که به دست شما می آید یک سری پندار خنثی و بی اثر و بی ربط با واقع هم نیست بلکه آن چیزی که گیر شما می آید با تمام وجودش حکایت از واقعیت خارجی دارد،علم خاصیت کاشفیت و واقع نمایی از خارج رادارد و شما از این غفلت کردید . 2⃣اگر واقعیتی وجود دارد حواس ما که عمده راه شناخت است پر از خطاست.وقتی که ما در عرصه ی شناخت خطا داریم دیگر واقع را نمی شود از آنها اثبات کرد. 👈پاسخ: 👌ما منکر خطا نیستیم و فلسفه نیز این دعوی را ندارد که هرچه می فهمیم راست ودرست است،اما وجود خطا باعث نمی شود که ما واقعیت و علم به واقعیت را انکار کنیم و خود خطا دلیل براین است که واقعیتی هست وگرنه از کجا می فهمیدیم که فکرمان مطابق با واقع نیست؟اینکه نسبت به واقعیات ترتیب اثر منظم نشان می دهیم و پس از گرسنگی غذا می خوریم یا پس از احساس خطر فرار می کنیم این خود نشانه ی این است که اینها فطرتاً در ما هست. 3⃣اگر کاشفیت علم از خارج یک صفت واقعی بود و تنها اندیشه و پندار نبود هیچگاه تخلف نمی کرد؛پس وجود خطا با خاصیت کاشفیت علم ناسازگار است. 👈پاسخ: 👌این شبهه نمی تواند سفسطه را نتیجه بدهد؛چون کاشفیت در بعضی موارد پذیرفته شده است،اگر خطا را کشف کردید پس به واقعی دسترسی داشته اید اما اینکه این خطاها از کجاست؟ و آیا خطا مطلق است یا نسبی؟ پاسخ اینها را مفصل در مقاله چهارم خواهیم داد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت پنجم: 👈علامه در متن می‌فرماید : اصل غرض سوفسطی انکار واقعیت بوده است،اما اینها به انکار علم سوق پیدا کردند و منظور از علم هم ادراک جازم مطابق با واقع است (یقین به معنای اخص) چه؛اگر انکار واقعیت را با تسلیم وجود علم فرض کنیم یعنی بگوئیم "میدانم چیزی نیست" واقعیت را انکار کنیم اما علم را قبول کنیم نتیجه اش اثبات علم به عدم واقعیت می شود و این خود یک واقعیتی است که اثبات میشود ( من ، علم ، خاصه ی کاشفیت علم از عدم واقع) یعنی نمی شود که علم را پذیرفت ولی واقعیت را نپذیرفت.اگر این جمله ی "میدانم چیزی نیست" درست است پس خاصه ی کاشفیت را از سایر افراد علم نمی توان سلب کرد،یعنی میدانم های دیگر هم درست است و از این بیان چند نکته زیر نتیجه می دهد : 1⃣ کسانی را که یک نحوه واقعیت خارج را اثبات می کنند نباید در صف ایده آلیستها قرار داده و سوفسطی شمرد.مثلاً جمعی زمان را موهوم می دانند و جمعی مکان را موهوم میدانند و جمعی مکان و زمان را موهوم می دانند و امثال این موارد؛اگرچه این عقاید،پوچ و بی پایه می باشد ولی چون ارباب این عقاید،جهانِ با واقعیتی را معتقدند نمی توان آنها را سوفسطایی نامید . 2⃣ دانشمندانی که فکر را مادی محض می دانند و با تعبیرات مختلف (ساخته مغز ، اثر فعل و انفعال جزء ماده و جزء مغز ، عکس العمل تاثیر خارج در اعصاب و نخاع ، تبدیل کمیت به کیفیت«یعنی در خارج آنچه داریم عدد و طول موج است،کمیت است،مثلاً رنگ چیزی جز طول موج نیست و مغز ما این را تبدیل به سبز و سیاه و قرمز کرده است»و عکسبرداری مغز از خارج و ترشحات مغز تفسیر نموده ) فکر را اثر مادی ماده معرفی می کنند باید در جرگه ی ایده آلیسم جای گیرند. 👈یعنی مادیین که عالم غیر ماده را انکار می کنند و دانش را امر مادی میدانند حرفشان به سفسطه می انجامد . ✅ دانشمندان مادی چه می گویند ؟ ایشان سه اصل دارند : 1) در جهان هستی چیزی جز ماده نیست همه چیز مادی است . 2) ماده دائماً دارد تغییر میکند و در تحول و تکامل ذاتی است . 3) همه ی اجزاء ماده در هم اثر می گذارند و هیچ چیزی نیست که از این تاثیر و تاثر متقابل استثناء شود . ✅ با پذیرش این سه اصل،مادیین شناخت و علم را بر اساس این اصول سه گانه تحلیل می کنند با این توضیح که : 👈 ذهن که قوه ی شناسنده است امری مادی است طبق اصل شماره «1» 👈 دائماً در حال تغییر و تحول است طبق اصل شماره«2» 👈 و ذهن تاثیر پذیر و تاثیر گذار هم هست طبق اصل شماره«3» عالَم و جهان خارج هم که موضوع شناخت است و می خواهیم آن را بشناسیم هم این ۳ اصل در مورد آن صادق است . 👈حال از موارد بالا می فهمیم که شناخت(که نتیجه ی فعالیت ذهن در ارتباط با خارج است)نه عین امر خارجی است و نه عین امر ذهنی؛چون خارج روی ذهن اثر می گذارد و ذهن هم روی خارج اثر می گذارد و در معلوم خارجی تصرف می کند و آن را همانطور که در خارج است انتقال نمی دهد؛چون هم تاثیر گذار است و هم تاثیر پذیر.و خود شناخت هم یک امر مادی است که دائماً در حال تغییر و تحول است و حاصل فعل و انفعالات مادی در مغز است. داده هایی که روی مغز مادی قرار گرفته است لحظه ی بعد چیزی نیست که لحظه ی قبل هست چون همه چیز دگرگون می شود و شناخت هیچگاه مطابقت با واقع ندارد و خارج آن چیزی که به من می دهد مثل آینه مطابق نیست . ✅ پاسخ علامه در جواب مادیین 👌 علامه میفرماید : مادیین با توجه به سه اصل مجبور شده اند فکر را مولود و زاییده ی ماده گرفته و از این روی ناچار لباس "کلیت" و "دوام" و "اطلاق" از تن مفاهیم ذهنی کنده شده و خط بطلان به دور منطق قدیم که بزم آرای این مفاهیم بوده کشیده شده و منطقی تازه به نام دیالکتیک پیدا شده و دست بکار گردیده است . یعنی با این تحلیل مادیین هم مطابقت از دست می رود و هم ثبات در شناخت از بین می رود و هم ما دیگر امر کلی نخواهیم داشت . چون وقتی همه چیز مادی شد هیچ امر مادی بر امر مادی قابل صدق نیست چون هر امر مادی غیر از امر مادی دیگر است این سلول غیر از سلول دیگر است،امر مادی جزئی است و امر جزئی هم قابل صدق نیست و وقتی قابل صدق نباشد انطباق از دست می رود . اگر فقط همان اصل اول را بپذیریم که همه چیز مادی است و اصل دوم و سوم راهم نپذیریم کافی است که پدر معرفت را در امد و و جایی برای معرفت باقی نگذارد اگر انکار کلیات کردیم چطور میتوانیم معرفت یقینی پیدا کنیم ؟ در هر استدلالی یکی از مقدمات کلی است چه جور میخواهیم به نتیجه ی کلی برسیم اگر کلی را انکار کردیم؟ 👈 پس به مقتضای قواعد دیالکتیک ما هیچگاه نمیتوانیم و نخواهیم توانست که یک مفهوم کلی یا ثابت یا مطلق تصور کنیم و یا تصدیقی با این اوصاف داشته باشیم و همه تصورات و تصدیقات ما جزئی خواهد بود لذا حرف مادیین به سفسطه می انجامد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
ادامه قسمت پنجم: 👌علامه میفرماید که البته سنخ بحثهای علمی مادیین همین نظر را اقتضاء میکند . چون اینها فلسفه شان را از علم و دانش تجربی می گیرند و علم تجربی هم در مورد امور مادی که حیطه ی علم است اظهار نظر میکند لذا اینکه فکر مادی است یا غیر مادی در صلاحیت علم نیست که اظهار نظر کند و بگوید فکر تماماً مادی است و چیزی غیر از ماده وجود ندارد . علم تجربی فقط در مورد ماده می تواند اظهار نظر کند که بیرون از ماده هست یا نیست، در تخصص علم تجربی نیست . 3⃣ نکته ی سوم اینکه ایده آلیست حقیقی کسی است که مطلق واقعیت را نفی میکند که در معنای نفی مطلق است؛یعنی هیچ چیز نیست . و اینها خود دو دسته اند : 👈 کسانی که برخی از علوم و افکار نظری بر وی مشتبه شده است و شبهه ی علمی دارند و به واسطه ی اختلافاتی که بین دانشمندان مشاهده می کنند میگویند اگر واقعیتی وجود داشت این همه تناقضات و اختلافات بین نظرات دانشمندان نبود و با خطاهایی را که از حواس خود مشاهده می کنند میگویند که علوم ما کاشفیت از خارج ندارد و به چیزی علم نداریم . که با این فرد باید با رویّه ی معتدل و با انصاف برخورد کرد و بگوئیم مراد از واقع بینی این نیست که خطا نکنیم و از طرف دیگر اگر هیچ راهی هم به خارج نداشته باشیم کار ما پیش نمیرود و تفاوت افکار منظم قهری که واقع نما هستند و باید آنها را همان جوری که هست بپذیرد با افکار غیر منظم و دلبخواهی که خودش برای خودش درست میکند و بی پایه است را به او یاد آور شویم و فکر کردن صحیح و نقد اندیشه های دیگران را به او یاد بدهیم و درصدد نجات او بر آییم. 👈 دسته ی دوم کسانی اند که در برابر هر حقیقت روشن و آشکاری مکابره دارند،یعنی لجاجت و عناد از خود نشان می دهند و در همه چیز تردید دارند و حتی در تردید نیز تردید می کنند ‌. که با این فرد به فرمایش علامه باید از رویّه ی عقلانی خودمان استفاده کرده و با وی مانند یک آفت بی جان رفتار کنیم. زیرا کسی که علم ندارد جماد است و تهدیدی برای زندگی اجتماعی است لذا باید طرد شود. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅دعای هفتم صحیفه سجادیه 👌دعای امام سجاد(ع)به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد یا رنجی فرود می آمد 👌توصیه رهبر معظم انقلاب و سفارش بر خواندن این دعا در این ایام ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
1946394.mp3
3.81M
✅مناجات زیبای شعبانیه با نوای حاج مهدی سماواتی 👌مناجات شعبانیه دارای بالاترین معانی عرفانی است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅بیانات امام خمینی (ره)و علامه جوادی آملی درباره مناجات شعبانیه ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅علامه شیخ جعفر شوشتری (رحمت الله علیه): تنها ماهی که "شهادت" ندارد شعبان المعظم است و تنها ماهی که تولد و میلاد ندارد محرم الاحزان است. این یعنی سیدنا و مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام محور شادی و غم است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️خلاصه مقاله سوم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ✅جمع آوری شده توسط یکی از دوستان عزیز و نتیجه مباحث گروه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت اول: ✅علم و ادراک ✳️علامه می‌فرماید که: "سخنی که در این مقاله خواهیم راند مربوط به علم (ادراک) بوده و به منظور کنجکاوی از هویّت و سنخ واقعیت وی می باشد و همانا گفتگو در عقاید سفسطه و ایده آلیسم (مقاله۲) بود که طرح ابحاث علم (هویت علم ، اندازه واقع نمایی علم ، ارزش معلومات ، خطای علم ، پیدایش کثرت در علوم ، اختلافات خانوادگی علم) را در پی مقاله ی دوم ایجاب می کرد و گرنه این گفتگو در فلسفه از نظر سوق برهان از بسیاری از مباحث متأخرتر است. " 🔰علامه در متن فوق نکاتی را متذکر می شوند که در ذیل به آنها اشاره میشود : 1⃣ علم و ادراک از مباحث معرفت شناسی است و باید بعد از مباحث هستی شناسی مورد بحث قرار بگیرد اما علامه در اینجا به خاطر گفتگو با ماتریالیستها و سوفسطاییان مبحث علم و معرفت را اینجا مطرح کرده است وگرنه مبحث علم و ادراک از بسیاری از مباحث هستی شناسانه متاخرتر است . 2⃣ شهید مطهری در پاورقی می فرمایند که قدماء و متأخرین برای ادراکات انسان از خارج سه مرتبه قائل شده اند : ✳️ مرتبه حس : که از طریق ادوات حسی انسان با خارج ارتباط دارد . ✳️ مرتبه خیال : بعد از اینکه رابطه حسی قطع شد صورتی از آن شیء خارجی که نزد انسان است این را صورت خیالی می گوییم . ✳️ مرتبه تعقل : که درک کلیات است یعنی مکرر دیدن یک معنی در افراد مختلف که ذهن را مستعد می کند که از همان معنی یک صورت کلی بسازد که قابل صدق بر افراد زیادی باشد‌ . 👈تا قبل از ملاصدرا قوای ادراکی را ۴ تا می دانستند یعنی قوه واهمه را هم جزء قوه ی ادراکی می دانستند. 👈ولی ملاصدرا معتقد بود که وهم در حقیقت عقل ضعیف است که رشد نکرده است و به کمک صورتها ، معانی را می فهمد مثلاً محبت را همراه با چهره مادر یا شکل قلب می فهمد لذا ملاصدرا قائل شد که وهم،قوه جداگانه ای نیست بلکه عقل ضعیف شده و عقل نازل هست . 👌یک قوه ی دیگری هم به نام متصرفه داریم که کارش تصرف است و تجزیه و ترکیب صور و معانی است و شکلهای جدید درست می کند مثل اژدهای چهار سر . 👈 اگر متصرفه در قوه خیال تصرف کند به آن "متخیله" می گویند. 👈 و اگر در قوه وهم تصرف کند به آن "متوهمه" می گویند. 👈 و اگر در ادراکات عقلی تصرف کند با آن "متعقله" یا "مفکّره" میگویند. ✅ بعد از شناخت انواع ادراکات شهید مطهری به تبع از صدرالمتألهین تاکید می کند که همه ی این ادراکات، مجرد است یعنی غیر مادی است . 👈اما قبل از ملاصدرا قائل بودند که ادراکات حسی و خیالی مادی اند و فقط ادراک عقلی را مجرد و غیر مادی می دانستند . 👈مادیین هم که همه را مادی می دانند و اصلاً به ادراک مجرد قائل نیستند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت دوم: ✅مادیین قائل هستند که علم و ادراک،مادی است و فعل انفعالاتی را که در مغز در موقع ادراک رخ میدهد را علم می دانند و می گویند ادراک همین فرآیند مادی مغز است و ادراک مجرد نیست. ✅علامه در جواب مادیین یک تمثیل بیان می دارند و می فرماید: یک قطعه عکسی را فرض کنید که منظره ای را نشان می دهد منظره دریا و انسانهای کنار دریا و رفتار صمیمانه آنها و درختان سرسبز و غیره . 👈ما از دو جهت می توانیم به این عکس نگاه کنیم: 1⃣این منظره ها و تصویرهای توی عکس منظره خارجی را نشان می دهند وگرنه آن منظره ها داخل عکس نیستند بلکه این عکس حکایت از آنها دارد و آنهارا نشان میدهد. 2⃣اگر دوباره به عکس نگاه کنیم روی صفحه مقوا و عکس فقط لکه های سیاه و سفید که دوربین عکاسی تهیه کرده چیز دیگری نیست . 👈علامه می گوید علم و ادراک از نوع جهت اول است یعنی ما در موقع ادراک عالم میشویم و فهم صورت میگیرد ما چگونه از یک قطعه عکس این همه چیز فهمیدیم رفتار صمیمانه آدم ها و نسیم دریا و غیره .این عکس در واقع دارد بیرون را حکایت می کند . 👈اما مادّیین علم و ادراک را از نوع جهت دوم می دانند یعنی همانطور که لکه های سیاه که روی کاغذ پخش شده اند که یک فرآیند مادی است ، ادراک هم همینطور است یک امر مادی است و نتیجه عکس العمل مادی مغز است و ادراک همین است نه چیز دیگر . ✅ علامه در جواب می فرمایند که : ما عکس العمل مادی در مغز را که هنگام به کار گیری حواس در نتیجه ی تاثیری که واقعیت ماده در سلسله اعصاب و مغز ما می کند ، پیدا می شود را انکار نمی کنیم. 👌"ولی مقارن این حالتِ عکس العمل مادی،ما چیزی به نام ادراک را می یابیم". 👈علامه در این جمله به نکته مهمی اشاره کرده است و آن اینکه مقارن عکس العمل مادی مغز، ما ادراک را می یابیم یعنی عکس العمل مادی مغز ادراک نیست آن چیزی که ما بالوجدان آن را به علم حضوری می یابیم این است که عالم شدیم این را می یابیم ولی عکس العمل های مغز را بالوجدان نمی یابیم بلکه دانشمندان اینها را برای ما توضیح دادند که این فرآیند روی می دهد. ⭕️ شما از کجا اثبات می کنید که این فر آیند های مادی همان ادراک است؟ هیچ دلیلی ندارید ولی ما دلیل داریم و آن اینکه ما بالوجدان مقارن این حالات مادی ، ادراک و علم را در خود می یابیم که فهم پیدا کردیم . ⭕️دلیل دیگر هم این است که انطباع کبیر؛ در صغیر محال است یعنی بزرگ بما هو بزرگ نمی تواند در کوچک بما هو کوچک جای گیرد اگر ادراک مادی باشد باید کوهها و دریاها در ذهن ما قرار گیرند و این محال است پس ادراک مادی نیست. ✅ مادیین در جواب می گویند که همه می فهمند که امر بزرگ پیش ما نمی آید و بزرگ در کوچک نمی گنجد بلکه ما با نسبت سنجی ها و مقایسه کردن به واقعیت خارجی پی می بریم. ✅علامه در جواب می گوید که : بحث سر همین "پی بردن" است . فرآیندهای مادی و نسبت سنجی ها ، پی بردن در آن نیست مثل لکه های روی کاغذ که یک فرآیند بود و از آن ما چیزی نمی فهمیدیم این نسبت سنجی ها هم ، پی بردن تویش نیست همه ی این مراحل مقدمه است برای پی بردن . و این پی بردن و دریافتن و پنداشتن را هیچ استدلالی نمی گوید که مادی است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت سوم: ✅ البته در جواب آقایان مادیین که مسئله نسبت سنجی را مطرح کردند باید گفت که : 👈 آنچه که نزد ماست و آن همان صورت شیء خارجی است که به آن معلوم بالذات می گوییم با آنچه که در خارج است و به آن معلوم بالعرض می گوییم باید مطابقت کامل برقرار باشد. 👈وگرنه علم و ادراک حاصل نمیشود و حکایتگری اتفاق نمی افتد و احتمال مغایرت حتی یک درصد هم باشد و خیلی اندک باشد هم مانع از تشکیل یقین است . 👈قول نسبت سنجی که مادییین مطرح کردند همان قول به مشابهت است که قائلین به شبح هم به این قائلند که از نسبت سنجی می فهمیم ، نمی تواند علم را برای ما بوجود آورد و منجر به سفسطه میشود . 👌 چون مشابهت فرع بر علم به طرفین است در صورتی که در نسبت سنجی میخواهید به واسطه یکی به دیگری علم پیدا کنید بلکه باید هر دو طرف باشند تا حکم به مشابهت بکنید. 👈پس در صورت مشابهت هم ادراک اتفاق نمی افتد چون مشابهت یعنی مطابقت در بعضی خصوصیات و مغایرت در بعضی دیگر . وقتی در طرف دیگر مشابهت هیچ گاه ادراک نشد ما چه می دانیم که در کدام خصوصیات مطابقت دارد و در کدام خصوصیات مطابقت ندارد و مغایرت دارد و این مطابقت است که در علم دخالت دارد مغایرت ها که در علم دخالت ندارند و به فرض هم که جهان مطابق از جهان مغایر شناخته شود باز هم علم در محور مطابقت ، شکل گرفته است نه مشابهت و مغایرت. ✅پس با توجه به توضیحات فوق ، از سه نظریه ی : ✳️ مطابقت ✳️ مشابهت ✳️ مغایرت فقط اولی یعنی قول به مطابقت پذیرفته است و دوقول دیگر باعث علم و آگاهی نمی شوند . پس ادراک یعنی شناخت مطابق با واقع که واقع را برای ما کشف می کند و این صفتِ کاشفیتِ علم و ادراک ، ذاتی آن است . ❎ نکته : علامه که وارد این مقاله شدند میخواهند بگویند ادراک مادی نیست و ادراک هم یعنی فهم واقع . اگر واقعیت برای ما کشف نشود و دسترسی به واقعیت نداشته باشیم دیگر علم نداریم علم داری یعنی واقع را فهمیدی و جهل یعنی واقع را نفهمیدی و اگر هم هزارتا صورت در ذهن شما باشد اما این صور مطابق واقع نباشند این جهل مرکب است و جهل مرکب هم که علم نیست پس ادراک یعنی شناخت و کشف واقع . 🔵 خلاصه دلایل غیر مادی بودن ادراک : ❇️ اگر ادراک مادی باشد اوصاف اشیاء مثل بزرگی کوه و حرکت کردن و حیات داشتن و اینها باید به مغز مادی و اعصاب و چشم و گوش منتقل شود در حالی که اشیاء با این اوصافشان در بخش مادی وجود ما جا نمی شوند و اگر هم بیرون سر جایش باشد و شما بخواهید ادراک کنید ان وقت شما باید بیرون را آنگونه که هست بیابی و علم حضوری به اشیاء پیدا بکنی . پس فرض مادیت ادراک یکی از این دو حالت است : 1⃣یا واقعیت آنگونه است باید در این وجود مادی شما پیدا شود 2⃣یا شما باید در وجود مادی اشیاء در حاق واقعشان حاضر شوید و بشناسید. هردو فرض را مرحوم علامه باطل میدانند. البته مادیین در جواب گفتند که اشیاء با اوصاقشان نزد ما نمی آیند بلکه نسبت سنجی می کنیم که جواب آن در بالا ذکر شد . ❇️دلیل دیگر بر غیر مادی بودن ادراک این است که ادراک خواص عمومی ماده مثل انقسام و تقسیم پذیری اجزاء تحول شخصیت یعنی واحد شخصی و جزئی حقیقی بودن و امثالهم را ندارد . و وقتی خصوصیات مادی را ندارد چگونه میتواند مادی باشد مگر هر چیزی را از راه خواص ضروری آن تشخیص نمی دهیم؟ ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت چهارم: ♦️نکته : 👈هیچکس به انجام یافتن فعالیتهای عصبی در مغز خودش حضوراً آگاه نیست،بلکه اطلاعی که هر کس در این باب دارد در اثر کشفیات علمی دانشمندان است . 👌ولی اینکه مقارن این فعالیتهای عصبی مغز ، ما آگاهی پیدا می کنیم و عالم می شویم ، این را همه حضوراً می یابند . 🔰دانشمندان روحی از راه عدم انطباق خواص امور روحی بر خواص عمومی ماده اثبات می کنند که امور روحی یعنی همانها که حضوراً به آنها آگاه هستیم ، مادی نیست،پس نمیتواند بر فعالیتهای عصبی منطبق شود . 👈پس فعالیتهای عصبی مقدمه یک سلسله امور غیر مادی است نه عین آنها. ♦️اما دانشمندان مادی امور روحی از جمله ادراک را عین فعالیتهای عصبی میدانند و معتقدند که همین عکس العملهای مادی مغز ، علم و ادراک است و ادراک مادی است نه غیر مادی . ✅علامه در متن می فرماید : علم امروز عقیده دارد به اینکه دستگاه ادراک بصری یک دستگاه دقیق عکاسی بیش نیست و همه اشعه در نقطه زردِ چشم گرد آمده و اِبصار (دیدن) محقق می شود . ⬅️در میان قدما در باره کیفیت دیدن و اِبصار دو نظریه معروف بود : 1⃣نظریه انطباع 2⃣نظریه خروج شعاع ♦️صاحبان نظریه انطباع معتقد بودند که عدسی چشم جسمی است شفّاف و صیقلی و لذا اگر جسمی در مقابلش قرار گیرد نفشی از آن جسم در سطح آن واقع می شود و به این وسیله عمل اِبصار محقق میشود . این عقیده منسوب به ارسطو و پیروانش بود و از دانشمندان اسلامی محمد بن زکریّای رازی و ابن سینا پیرو این عقیده بودند . ♦️صاحبان نظریه خروج شعاع معتقد بودند که از چشم شعاعی نورانی خارج میشود و به جسم مقابل می خورد و به این وسیله اِبصار محقق میشود . این عقیده منسوب به افلاطون و جالینوس و پیروان آنها بود و از دانشمندان اسلامی هم خواجه نصیر الدین طوسی و عده ای دیگر این عقیده را پذیرفته اند . ♦️نظریه ی جدید دانشمندان علوم طبیعی در باب اِبصار و دیدن ، دونظریه معروف بالا را ابطال می کند و معتقد ند که نه انطباع است و نه خروج شعاع؛بلکه نور منعکس شده از جسم به داخل چشم وارد میشود و بعد از عبور قرنیه و مایع زلالیّه و عنبیّه داخل سوراخ مردمک شده و از عدسی چشم (جلیدیّه) عبور نموده و در نقطه مخصوصی از شبکیه به نام نقطه زرد،تصویری از نور ایجاد می نماید . ♦️اما صدرالمتالهین فیلسوف شهیر اسلامی عقیده جداگانه ای در باب حقیقت اِبصار و دیدن دارد . 👈 این دانشمند اظهار داشت هیچیک از نظریات فوق ، حقیقت اِبصار را نمی تواند توجیه کند زیرا این نظریات مربوط به عمل طبیعی و فیزیکی چشم است و اِبصار و دیدن ماوراء عمل طبیعی است . 👈این دانشمند با اثبات نظریه ی معروف خود در باب اتحاد عاقل و معقول و اتحاد حاسّ و محسوس ، ثابت کرد که "دیدن" یک فعالیت ابداعی نفس است که عمل طبیعی و فیزیکی مقدمه آن است . و پس از انجام یافتن عمل طبیعی نفس با قدرت فعّاله خود صورت مماثل شیء محسوس را در صقع خود ابداع و انشاء می نماید. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت پنجم : ⭕️طرفداران مادی بودن حافظه،مهمترین استدلالی که در زمینه مادی بودن حافظه بیان کرده اند این است که : 👈ما عملاً می بینیم حافظه مربوط به بعضی از قسمتهای مغز است و تردیدی نیست که با تغییر یا اختلالی که در بعضی از قسمتهای مغز پیدا میشود حافظه از بین می رود،پس معلوم می شود که حافظه از خواص تشکیلات مادی مغز است . 🔰پاسخ این استدلال این است که هر چند حافظه غیر مادی است یعنی صور ادراکی در ماوراء ماده نگهداری می شوند ولی تذکر و یادآوری که عبارت است از حاضر ساختن صور ادراکی در صفحه آشکار ذهن ، یک نوع "فعل" و کار است و در فلسفه ثابت شده است که روح در فعل و کار خود احتیاج به ماده دارد و ماده را به عنوان آلت فعل استخدام می کند . 👈علیهذا؛فراموشی ها چه آنهایی که به واسطه طول مدت در حال عادی پیدا میشود و چه آنهایی که به واسطه اختلالات مغزی حاصل میشود نه از این جهت است که خاطرات ذهنی به کلی معدوم شده است،بلکه تنها از این جهت است که قدرت یادآوری روح برای احضار آنها در سطح ذهن به واسطه فقدان "آلت فعل" از بین رفته است . ⭕️مرحوم علامه می فرماید : بنا بر عقیده دانشمندان مادی ، تحقق تصدیق در جهان،امکان پذیر نباید باشد.چون وقتی این دانشمندان معتقدند که همه چیز مادی است و ماده هم همواره در حال دگرگونی است و هنگامی که ذهن ما موضوع را فرض کرد تا بخواهد محمول را آورده و بر آن حمل کند ، موضوع به واسطه تحوّل از بین رفته و موضوع تازه جایگزین او خواهد بود . 🔰دانشمندان مادی می گویند که : شما هنوز توی هزار سال پیش گیر کرده اید و میگویید ادراک باید مطابقت با خارج داشته باشد ‌؛در صورتی که علم یک فرمول ضروری دارد که به واسطه این فرمول ناچاریم بین علم و واقعیت خارج،قائل به مغایرت شویم که این فرمول عبارت است از : معلوم خاجی مثل درخت = الف جزئی از مغز که از معلوم تاثیر میپذیرد=ب اثر که عبارت از فکر و ادراک می باشد با الف + ب مساوی بوده و هیچگاه مساوی الف تنها و یا مساوی ب تنها نخواهد بود پس ادراک با مطابقت رخ نمی دهد . ⭕️پاسخ علامه : 👈ما فرمول را اینگونه تقریر می کنیم : معلوم = الف ، جزء مغزی = ب اثر مادی مفروض = ک ، صورت علمیه = ج 👈فرمول مزبور موقعی میتواند درست باشد که (ج=ک) اثبات شود و گرنه ارزشی نخواهد داشت . محال است که شما بتوانید اثبات کنید که (ج=ک) چرا ؟ ♦️چون وقتی دارید اثبات می کنید دارید علم پیدا می کنید که این جیم عین کاف است . خب علم به چه چیزی پیدا کردید ؟ به غلط بودن حرف خودتان . شما می گویید ادراک با آن واقعیت مطابق نیست.می گوییم این جمله ای که دارید می گویید پس مطابق نیست پس غلط است به هرحال جایی مطابق هست. 👌اگر یک قضیه غلط باشد نقیض آن درست است . 👌از صدق حرف شما کذبش لازم می آید و چنین حرفی محال است اثبات شود . 👈محال است کسی بتواند اثبات کند ادراک همان پدیده ی غیر مطابق است چون اگر این را ثابت بکند الآن دارد ادراک میکند عدم مطابقت ادراک با واقع را . ⭕️علامه در ادامه می فرمایند که : خلاصه ی این مطلب به لسان فلسفی این است که موجود ذهنی با موجود خارجی در ماهیت یکی هستند نه در وجود . آنچه محال است اتحاد دو موجود مستقل در وجود است نه اتحاد دو موجود در ماهیت با اختلاف در وجود که یکی وجود خارجی منشا آثار بوده باشد و دیگری وجود ذهنی (غیر خارجی) غیر منشا آثار . ⭕️علامه‌ تا اینجا پیش رفتند که معرفت مادی نیست،اما اینکه ادراک چیست تا الآن چیزی نگفتند و توی خلاصه بالا این مطلب که ادرک چیست را توضیح دادند . 👈یک موجود در خارج دوجهت دارد : ✳️ وجود ✳️ ماهیت ⭕️وجود همان واقعیت خارجی و هستی شیء است و ماهیت یعنی چیستی و ذاتیات شیء . حال ادعای فلاسفه اسلامی این است که در علم حصولی یعنی علمی که صورت مدرَکه نزد عالم حاضر است نه خود معلوم خارجی (یعنی همان محل نزاع ما با مادیین که می گفتند که اثری از خارج نزد ما حاضر می شود) درعلم حصولی ماهیت امر خارجی یعنی معلوم نزد عالم حاضر میشود . 👌پس رابطه صورت ادراکی یعنی معلوم بالذات با معلوم خارجی یعنی معلوم بالعرض ، این همانی در ماهیت است چون ماهیت شیء با این چیزی که می دانیم باید یکسان باشد و این میشود مطابقت.شما وقتی آتش را تصور می کنید ماهیت اتش پیش شماست و شما به وسیله ی ماهیت به آتش علم دارید اما نمی سوزاند چون وجودش پیش شما نیست . ( در مقاله پنجم راجع به این بیشتر بحث میشود) 👈بنابراین در علم حصولی در آن محوری که علم اتفاق می افتد یعنی ماهیت،مطابقت داریم و دیگر مشابهت و مغایرت و این حرفها نداریم . پس هرجا و هر قدر که علم پیدا کردید مال ماهیت است که ماهیت در وجود خارجی و وجود ذهنی یکی است.پس مطابقت است و مغایرت و مشابهت نیست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت ششم: ♦️دانشمندان مادی می گویند شما گفتید که ادراک مادی نیست چون خواص ماده مثل انقسام و تغییر و ... را ندارد ولی ما بعضی از خواص ماده را می آوریم که ادراک دارد، مثل زمانی بودن که ادراکات ما زمانی اند و زمان از خاص ماده است. ♦️شما قبلاً نسبت به یک مطلبی جاهل بودید و در یک ساعت و زمان خاصی به آن عالم شدید پس علم و ادراک زمانی است . 🔰پاسخ علامه : 👈نخست باید توجه کنید که زمان چیست؟ زمان ، اندازه و مقدار حرکت است و ناپایدار است (کمّ متصل غیر قارّ) یک مقدارش که موجود میشود مقدار دیگر آن از بین می رود و همه اش با هم موجود نمیشود امر زمان مند به نحوی درتحول و تغییر است اگر هیچ نسبتی با تحول نداشته باشد هیچ نسبتی با زمان ندارد . 👈شما همان اول گفتید که زمان از خواص ماده است یعنی قبول دارید که زمان به حرکت گره خورده است پس صورت علمی حرکت ندارد پس زمان هم ندارد . 👌👌نکته دیگر این است که "با زمان بودن" و "در زمان بودن" با هم فرق دارد . ما بالوجدان می یابیم که هنگامی که این فعل و انفعالات مادی در حواس و اعصاب و مغز ما اتفاق می افتد در ان هنگام ما متّصف به علم می شویم و ادراک حاصل می شود اینجا ما در آن زمان ادراک برایمان حاصل شد . 👈وقتی من در فلان ساعت به ۴=۲×۲ عالم می شوم ، این یک علم است و یک تصدیق است و این علم زمان مند نیست ،ما نبودیم این قضیه بود و ما میرویم و این قضیه هست و یکی از حقایق عالم است که ربطی به عالم ماده و تغییر و تحولهای عالم ماده ندارد . 👈در این هنگام که من به این قضیه عالِم شدم ایا ۴=۲×۲ در عالم موجود شد ؟ یا او بود و من عالم شدم ؟ من عالم شدم. 👈یعنی علم پایین نیامد بلکه من یک مقداری از نشئه ی ماده بالا رفتم علم سر جایش است و جایی نمیرود و این صورت ادراکی را باحفظ عینیت در زمانهای مختلف می توانید ادراک کنید در حالی که یک موجود زمانی در دو زمان به یک واقعیت باقی نمی ماند . ♦️اگر صورت ادراکی ابتدای زمانی داشته باشد ابتدای عالم شدنِ من است نه اینکه آن صورت ادراکی اگر امر زمان مند بود باید حرکت بکند در صورتی که اینطور نیست این علم و صورت ادراکی ما با زمان است نه در زمان . 👌خدا با پدیده های زمانی است نه در پدیده های زمانی پس زمان مند نیست 👌عالِم زمان دارد ولی علم زمان ندارد. 👈چون رشد عالِم مشروط به تحولات بدنی اوست پس متّصف شدن او به علم با زمانی است که او بدنش این تغییرات را یافت . عالِم هم آن قسمتش که توی عالَم ماده است زمان دارد و همین که سرش از عالَم ماده بیرون رفت آن بَخشَش که از عالَم ماده بیرون رفت می شود بی زمان . 👈وقتی شی ای از ساحت زمان بیرون رفت دیگر نسبتش به همه ازمنه مساوی است و همه ی زمانها را میتواند پیش خودش حاضر بکند. 🔰ما وقتی فکر می کنیم یک تحولاتی در بخشی از مغز ما بوجود می آید ولی وقتی مسئله را فهمیدیم دیگر فکر نمی کنیم و آن تحولات از بین می رود ولی ادراک باقی می ماند . 👈اگر ادراک و فهم مادی بود با رفتن آن فعل و انفعالات مادی ، باید ادراک هم برود ولی این طور نیست .پس ادراک مقیّد به زمان خاصّی نیست . یک موجود زمانی در دوزمان به یک حالت باقی نمی ماند . ♦️این بحث زمان بندی ادراک را ما بعداً هم راجع به آن صحبت خواهیم کرد ان شاالله ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت هفتم: ⭕️ تتمیم اصل مقصد 🔰مرحوم علامه بعد از مسئله ی علم و اگاهی وارد بحث "خود آگاهی " می شوند . ♦️تا اینجا گفتگو در اطراف اموری بود که به عنوان "خواص روحی " خوانده می شوند مثل ادراکات حسی و خیالی و عقلی و اراده و کراهت و حبّ و بغض و حکم و تصدیق و غیره و ثابت شد که این امور خواص عمومی ماده را ندارند. 👈 تا اینجای بحث از شخصیت مستقل خودِ روح که این امور از عوارض و حالات و یا از افعال و اعمال وی هستند بحثی نشد . ⭕️یکی از براهینی که فلاسفه الهی برای اثبات شخصیت مستقل روح اقامه کرده اند در مورد "علم به نفس و خود آگاهی" است . 👈مادیین روح را فقط به عنوان تشکل و اجتماع و ارتباط مخصوص اجزاء ماده می شناسند و خواص روحی را نیز به عنوان خاصیتهای مخصوص اجزاء مرتبط ماده معرفی می کنند . 👈اما روحیون،روح را که از حرکت و تکامل جوهری ماده پیدا شده ، در عین ارتباط و تعلق ذاتی با ماده ، دارای شخصیت جداگانه و مستقل می دانند . 🔰خود آگاهی یعنی اطلاع هر کسی از وجود خودش برای هر کسی بدیهی است و هر کس با علم حضوری خود را می شناسد و عیناً مشاهده می کند که چیزی است که قابل انطباق به هیچ عضوی و خواص عضوی نیست زیرا با زیاد و کم شدن اعضاء تفاوت نمی کند و با اختلاف سنین عمر و تحلیل رفتن قوا تغییر نمی پذیرد جز اینکه کامل تر و روشن تر می شود. 👌مادیین نیز این شعور به خود را در انسان انکار ندارند. ♦️هرکسی بالضروره و بالبداهه تشخیص می دهد که من هستم و تنها چیزی که نیاز به استدلال دارد این است که "خود" یا "من" که وجودش بدیهی است ، حقیقتش چیست و دارای چه خصوصیتی است. ♦️پس اینکه دکارت می گوید:"من می اندیشم پس هستم" مخدوش است، زیرا هستی هر کسی مانند خودِ اندیشیدن،بدیهی است بلکه بدیهی تر است، چون اندیشیدن فرع بر آگاهی و شعور به خود است . ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
قسمت هشتم: ✅در مورد حقیقت "خود" یا "من" دو نظریه وجود دارد : 1⃣نظریه حسی 2⃣نظریه روحانی ♦️نظریه حسی : صاحبان این نظریه،نفس را مجموعه تصورات پی در پی که در ذهن پیدا می شود می دانند.مطابق این نظریه"خود" یک موجود وحدانی نیست،بلکه مجموعه دیدنیها و شنیدنیها و به یاد آوردنها و فکر کردنها که در طول زندگی پدید می آید "من" را تشکیل می دهد . ♦️نظریه روحانی : خلاصه این نظریه این است که "من" یا "خود" که هر کس حضوراً آن را می یابد و به وجودش اطمینان دارد عبارت است از یک موجود وحدانی متشخص (نه یک سلسله امور متوالی ) و ثابت و باقی در صمت جمیع حالات و عوارض ، و قابل تعدد و تکثر و تفاسد نیست . ✅دلیل اینکه "من" یک حقیقت وحدانی است نه یک سلسله ادراکات متوالی این است که : ✳️ اولاً حقیقت "من" همه ی آن ادراکات متوالی را به خودش نسبت می دهد و منسوب را غیر از منسوب الیه می داند (من می اندیشم ، من می بینم) و همانطوری که حضوراً به وجود خود آگاه است این خصوصیت را نیز حضوراً آگاه است و تردیدی ندارد . ✳️ ثانیاً هرکسی بالوجدان تشخیص می دهد که در گذشته و حال یکی است نه بیشتر و اگر مانند مجموع حلقه های زنجیر بود و در هر لحظه از زمان یک حلقه آن فقط موجود بود این تمیز و تشخیص میسّر نبود.بعلاوه نفس برای اینکه تشخیص دهد در گذشته و حال یکی است احتیاجی به احیاء خاطرات گذشته ندارد و اگر مانند حلقه های زنجیر بود باید ادراکِ "خود" در گذشته بدون تذکر یک خاطره میّسر نباشد . ✳️ ثالثاً همان طوری که در قسمت حافظه گفته شد روی فرضیه ی مادّیین،باز شناسی یعنی تشخیص اینکه این خاطره یاد آوری شده متعلق به گذشته است و ادراک جدید نیست ، ممکن نمی باشد . یعنی اگر "من" عبارت از مجموع سلسله متوالی ادراکات باشد که فقط با یکدیگر ارتباط تعاقبی یا علّی و معلولی دارند چگونه ممکن است شخص بتواند تمیز دهد که من همان کسی هستم که در پیش بودم؟ ✳️ رابعاً روی فرضیه مادّیین ، ادراکات عموماً عبارت است از فعالیتها و خواص سلولهایی که مراکز سلسله اعصاب را تشکیل داده اند و خود این سلولها دائماً با همه محتویات خود در تغییر و تبدیل اند،یک دسته می میرند و دسته دیگر جای آنها را می گیرند و حال آنکه هر کسی حضوراً تشخیص می دهد که بدون تغییر و تبدیل و زیاده و نقصان (البته در خود نه در حالات) همان کسی است که در شصت یا هفتاد سال پیش بوده است. 💠خلاصه بیانات بالا این که : ❇️ از راه 👈 انتساب؛یعنی انسان ادراکات را منسوب به خود میداند نه عین خود ❇️ و از راه 👈 وحدت؛یعنی اینکه هرکسی تشخیص میدهد که در گذشته و حال یکی است نه بیشتر . ❇️ و از راه 👈 عینیّت؛یعنی اینکه تشخیص میدهد که خود عین همان است که بوده نه غیر آن . ❇️ و از راه 👈 ثبات؛یعنی تشخیص اینکه هیچ گونه تغییری در خود من حاصل نشده است . ثابت میشود که آنچه انسان آن را به عنوان حقیقت خود می شناسد یک حقیقت وحدانی ثابتی است که جمیع حالات نفسانی مظاهر وی هستند و از خواص عمومی ماده ، مجرّد و مبرّا می باشد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
4_5843868722120362080.mp3
4.37M
✅تفسیر سوره مبارکه یس ⬅️جلسه اول 👌آیت الله جوادی آملی ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
4_5843868722120362082.mp3
4.31M
✅تفسیر سوره مبارکه یس ⬅️جلسه دوم 👌آیت الله جوادی آملی ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf