#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾️ مصیبت جانسوز سوارشدن حضرت
زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز...
راوی گوید:
ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر لعنةالله علیه میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهراء علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
وسيلة الدّارين ص۳۵۰
🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت🔻
🚩بحقّ الزینب اللّهـم عجّل لولیـّك المنتقم الفـرج
╭═━⊰🍂🏴🏴🍂⊱━═╮
@FarajeMontaghem
╰═━⊰🍂🏴🏴🍂⊱━═╯
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر...
چند سطری از دفتر محبت بیمثل و مانند زینب کبری سلاماللهعلیها به سیدالشهداء علیهالسلام را مرور کنیم:
🥀 اولین نگاهش در دنیا ...
وقتی که زینب کبری سلاماللهعلیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱)
🥀 شرط ازدواج...
قبل از ازدواج با عبدالله بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلواتاللهعلیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط ایشان را پذیرفت.(۲)
🥀 عِتابِ به إبنعبّاس...
إبنعباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیهالسلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زنها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
ای پسر عباس! میخواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمیکنم... (۳)
🥀 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند...
... و در آخر لبهایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد:
«اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
🥀 برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مُخیّر میکردند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴)
(۱)چهره درخشان قمربنیهاشم، ج۱ ص۸۷
(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰
(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱
(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
▫️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان(ﷺ) قرائت بفرمایید 🌱
🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت🔻
🚩بحقّ الزینب اللهــمعجّـللولیـّك المنتقم الفـرج
☞︎︎︎@FarajeMontaghem 🏴
#شب_جمعه_زیارتی_حضرت_ارباب
✋صلّی الله علیک یا اباعبداللّه
🩸چون چاره نیست میروم و میگذارمت...
🥀 هنگامه #وداع از گودال علیاءمخدره زينب کبری سلامالله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود:
🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى
🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مىگزینم، اگر چه درندگان گوشت تنم را بخورند!
📚معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#یک_خط_روضه
▫️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان(ﷺ) قرائت بفرمایید🌱
🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت
🚩بحقّ الزینب اللهــمعجّـللولیـّك المنتقم الفـرج
𝐣𝐨𝐢𝐧 ☞︎︎︎@FarajeMontagheM😢
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾️ مصیبت جانسوز سوارشدن حضرت
زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز...
راوی گوید:
ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر لعنةالله علیه میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهراء علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
وسيلة الدّارين ص۳۵۰
◾️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان(ﷺ) قرائت بفرمایید 🥀
🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت🔻
🚩بحقّ الزینب اللهــمعجّـللولیـّك المنتقم الفـرج
𝐣𝐨𝐢𝐧 ☞︎︎︎@FarajeMontagheM🏴
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر...
چند سطری از دفتر محبت بیمثل و مانند زینب کبری سلاماللهعلیها به سیدالشهداء علیهالسلام را مرور کنیم:
🥀 اولین نگاهش در دنیا ...
وقتی که زینب کبری سلاماللهعلیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱)
🥀 شرط ازدواج...
قبل از ازدواج با عبدالله بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلواتاللهعلیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط ایشان را پذیرفت.(۲)
🥀 عِتابِ به إبنعبّاس...
إبنعباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیهالسلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زنها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
ای پسر عباس! میخواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمیکنم... (۳)
🥀 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند...
... و در آخر لبهایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد:
«اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
🥀 برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مُخیّر میکردند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴)
(۱)چهره درخشان قمربنیهاشم، ج۱ ص۸۷
(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰
(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱
(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
▫️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان(ﷺ) قرائت بفرمایید 🌱
🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت🔻
🚩بحقّ الزینب اللهــمعجّـللولیـّك المنتقم الفـرج
♡⠀ 〇⠀ ⎙⠀ ⌲
ˡⁱᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
🔺https://eitaa.com/farajemontaghem