eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
15.5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
64 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ @farajnezhad110
خداوند "حسین" را خرید! ✍ فرازی از مناجات دل‌ربای سیدالشهدا (ع) در صحرای عرفات ای مولای من تویی که نعمت دادی تویی که احسان کردی تویی که به نیکی رفتار نمودی تویی که کرامت فرمودی تویی که فضیلت بخشیدی تویی که روزی عطا فرمودی تویی که کرم کردی تویی که توانمندم ساختی تویی که سرمایه ام دادی تویی که پناه دادی تویی که هدایت کردی تویی که از گناه بازداشتی تویی که گناهان را پوشیدی تویی که گناهان را بخشیدی تویی که عزت دادی تویی که یاری رساندی تویی که شفا بخشیدی تویی که سلامتی دادی خجسته و بلند مرتبه ای ای پروردگار من ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست. اما من ای خدایم به خطاهایم معترفم پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم منم که خطا نمودم منم که نادانی کردم منم که به سوی گناه شتافتم منم که اشتباه کردم منم که به غیر تو اعتماد کردم منم که در عین دانایی گناه کردم منم که وعده‌ها دادم منم که وفا ننمودم منم که پیمان شکستم منم که به جرم خود اقرار کردم؛ 🤲🏻 بار الها من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم تو نیز مرا بیامرز @farajnezhad110
🌿آغازی دگر باید تو را ✍ حسن طاهری محمد حسین فرج نژاد، فعال مطبوعاتی و رسانه ای حوزوی، در شب عید قربان سه‌شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰ به همراه همسر و سه فرزندش، سوار بر موتور با یک پژو ۲۰۶تصادف کرده و هر پنج نفر در دم جان باختند. خبری حاوی حجمی انبوه از اندوه و انفجار وسیع احساسات تلخ، برای همه کسانی که تمام آغازین تلاش های محمد حسین را در رسانه های مکتوب و تصویری دیده اند؛ آن هم با دنیایی از حرارت و شور و شراره و اخلاص و پاکی و گمنامی او، در خاکریز بی سر و صاحب و بدون امکانات و بودجه رسانه انقلاب. محمد حسین، این بچه یزدی خستگی ناپذیر حالا پرکشیده. پرکشیدنی در اوج تنهایی و گمنامی و خلوص و عزت نفس و شرافت و سربازی بی ادعا برای اسلام ناب و رنج دیده از بیگانه و آشنا و البته یک دنیا شرمندگی و روسیاهی برای همه مدیران و متولیان و پرچم داران و حنجره دارانِ فرهنگی و هنری و ارشادی و انذاری و تبشیری و تبلیغی و حوزوی و دانشگاهی. روزهای اول آمدنش از یزد به قم در سال های نخستین دهه ۸۰ به جهت ارادتش و همشهری آقای مصباح بودنش، مسقیم آمد دفتر  فصل نامه پویا، در کنار موسسه ایشان و یکراست و تند تند، سر خود را با همان حالت کج کرده و با لهجه غلیظ و شیرین از سینمای هالیوود و شیطان پرستان و سیطره اسراییل بر سپهر رسانه های عالم، حرف زد و حرف زد و حرف زد. و من مسحور و مفتون ادبیات لرزه دار و سرشار لهجه اش به او گفتم: خوش انصاف! همین ها را بنویس، چرا نمی نویسی و فقط  می گویی؟ و ادامه دادم: تو که از ته دل چنین با حرارت، حرف می زنی، قطعا هم می توانی خیلی خوب بنویسی. خندید و چند صفحه اطلاعات اولیه روی میزم گذاشت و گفت: حالا اول به این حرف هام گوش کن خب! بعدش هم چه کسی این حرف ها رو آخه چاپ می کنه؟ و هی وسط کلامش، با همان سر  حالت کج می گفت: خب! و به گونه ای با هیجان سخن می گفت که انگار همان لحظه قصد نابودی تمام ارکان سینمای هالیوود و کنست اسراییل را داشت. مطالبش را که دیدم با خنده و شوخی گفتم: ببین عزیزم، مطالبت حرف ندارد و عالی است. اما اول اسناد و منابع متن هایت را بیاور و دوم اینکه اطلاعات خوب را باید خوب بنویسی. به عنوان سردبیر فصل نامه پویا اعلام می کنم که از امروز هر مطلبی آوردی و هر چند صفحه شد، با آن دو ملاحظه ای که گفتم، مشکلی برای انتشارش نیست. ففط مطالب را با موضوعات هر شماره نشریه منطبق و متن های طولانی ات را هم کوتاه و در چند بخش تنظیم کن، با یک شروع و پایان جذاب. با شوخی و لهجه یزدی گفت: شروع و پایان چی چی هستش؟ و نشستیم و چند نمونه از سیر تا پیاز شروع و پایان در متن را باهم مرور کردیم. و از همان جا و این روز شد، همکاری و آشنایی من و محمدحسین و جلسات هفتگی تحریریه و آموختن و نوشتن و گفتن. چند اسم مستعار هم برگزید و تمام مطالبش را تا سال ۸۹ که در نشریه پویا بودم، بدون استثنا چاپ می شد، و در برخی شماره ها چندین مطلب از خود و شاگردانش در گروه رسانه. حالا محمدحسین رفته، و از فردای تشییع و تدفین او، مراکز و نهادها و موسسات پرطمطرق و پرمدعا و بودجه خور و نفت نوش، صف در صف و ردیف به ردیف عکس های نمکین فتوشاپ شده او را روی بنر و شاسی و تابلو چاپ خواهند کرد، و در اهمیت و ضرورت اهمیت دادن به چنین شخصیت هایی در حوزه و دانشگاه، دهها مقاله و بیلان و عملکرد و ساعت ها نشست و همایش و سمینار و سخن و رهنمود گوهربار به اضافه سی میز ناهار ، عرضه محضر و اظهار لحیه و ارائه کرده و البته حضرت باری تعالی نیز از این حضرات بسیار بسیار همیشه حاضر در صحنه هواشناس، به احسن وجه قبول خواهند فرمود. هر چه هست سپیدی خاطرات رهروان راه جهاد از یک بچه یزدی پرحرارت همیشه خندان ماخوذ به حیا و بی خیال به دنیا و بی توجه به همه مظاهر مادی و منصب های متعفن و کثیفش، تا ابد در تاریخ مبارزات گمنام انسان انقلاب اسلامی بر جای خواهد ماند و روسیاهی بر چهره سیاهرویان گرفتار در مرداب شهرت و منصب و قدرت.   حالا او با همسر و همرزم همیشگی و سه دسته گل زیبایش، شهیدانه و مظلومانه پروازی را آغاز کرده اند به سوی آسمان بی پایان و بی نهایت ابدیت و ماییم و دوستان داغدار در فراقش، با زمزمه زیر لب این بیت مصطفی نقی پورفر: در تو پایان نیست، آغازی دگر باید تو را گر ره آسان نیست، پروازی دگر باید تو را ___ نگاشته شد به یاد دوست عزیز و دیرینم، مرحوم محمدحسین فرج نژاد، ۳۱ تیر۱۴۰۰ پنج شنبه ساعت ۶ صبح @farajnezhad110