#روایت_زمستان
#بخش_چهارم
◽️و بعد صندلیاش دبه چوبیای بود که برعکس روی زمین میگذاشت و از مافیای خاندانهای یهودی میگفت که جهان را قبضه کردهاند و دنبالهشان با بعضی مافیاها تا وسط ایران کشیده شده است. استادی که شوخی میکند و با لبخن حرفهایش را میزند ولی در عین حال بسیار جدی است و جدیتش در پاسخ دادن و صحبت کردن مشخص است.
◽️و با اخلاقی که از او میشناختیم، اگر همین امروز میرفتیم و بهش میگفتیم سلام حاج حسین، این برنامۀ کلاسهای مؤسسهات است 👇