#یاد_استاد
🔹دیروز یکی از تلخترین روزهای زندگیم بود. وقتی که حوالی ظهر ناگهان متوجه خبر درگذشت استاد عزیزم شدم. دکتر محمدحسین فرجنژاد به همراه تمامی اعضای خانوادهاش در شب عید قربان، پرپر شد. خبر بسیار تلخ و تکاندهنده بود. گریه امانم را بریده بود. این داغ، حالا حالاها، خاموش نمیشود.
🔹دیشب وقتی از مراسم استاد به منزل برگشتیم، به این امید بودم که دکتر را در خواب ببینم. با یک دنیا غم و حسرت خوابیدم. برای نماز صبح بیدار شدم درحالی که هنوز خواب محمدحسین رو ندیده بودم. بعد نماز با آه و حسرت، دوباره به خواب رفتم. این بار خواب دکتر رو دیدم. خواب دیدم که ایشان از دنیا رفته است و مراسم نکوداشت او برقرار است. حال خوشی در خواب نداشتم و ناراحت بودم. ناگهان محمدحسین رو دیدم. سرحال و سرزنده و شاداب. دستش رو محکم گرفتم و بوسیدم. گفتم مگه تو نرفتی؟! مثل همیشه شروع کرد به خندیدن. یقین کردم که تمام ماجرای درگذشت محمدحسین، خواب و خیال بوده. انگار دنیا رو به من داده بودن. خیلی خیلی خوشحال شدم و حسابی در آغوش گرفتمش و خیالم راحت شد که محمد حسین زنده است و بالاسر بچهها.
🔹هنوز چند لحظه از شهد شیرین آغوش محمدحسین نگذشته بود که نم نم بیدار شدم و متوجه شدم آنچه دیدم، همه خواب بوده! بعد از این خواب یاد جمله حضرت آقا افتادم که در تجلیل از مرحوم آیت الله خشوقت گفته بود: «دست اولیای خدا بعد از مرگ، بازتر میشه» فهمیدم استاد عزیزم، مثل همیشه بالاسر کارهاست و بچهها رو رها نمیکنه؛ بلکه با قدرت و نورانیت بیشتری، سرپرستی امور رو در دست میگیره.
هرچند یقینا هدایت باطنی محمدحسین بالاسر بچههاست، اما دکتر جان، بچهها با دوری تو چه کنند؟! غم ندیدن چهره خندانت را با چه چیزی میشود جبران کرد؟! عزیز دلم، سلام ما را به مادر سادات، حضرت زهرا سلام الله علیها برسان و خودت از حضرت ایشان برای ما صبر و ثبات بخواه.
🔸وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين
یکی از شاگردان و داغدارانِ طلبه مبارز، مجاهد مظلوم، مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد.
#مرد_غیرت
#عالم_بی_ادعا
#مرد_جهاد
#عاشق_محرومان
#ساده_زیست
#ایستاده_در_خط_مقدم
#استاد_صبر
#انقلابي
#بی_ادعا
@farajnezhad110