فاروق
https://ketabresan.net/book/%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%A
برگی از تاریخ #استعمار
قسمت سوم
"مردم مهربان مقاومت نمی کنند"
در دو قسمت گذشته خواندیم که چطور پرتغالی ها با #واسکودوگاما به هند راه یافتند بعد از پرتغالی ها ، اسپانیایی ها هم خواستند به این ماجراجویی ملحق شوند که مردی ایتالیایی به نام #کریستف کلمب این کار را انجام داد اما ادامه داستان.....
کلمب دوباره به سمت غرب به راه افتاد .
او باید به هندوستان می رسید و این جزایر فقط ایستگاه هایی بین راهی بودند .
آن طور که کلمب در خاطرات مارکوپولو خوانده بود ، از هند می توانست به ژاپن برسد و جزیره ثروتمنـد #جیپانگو را فتح کند .
کشتی های او تقریبا روزی دویست کیلومتر را در دریا طی می کردند .
اکنون بار دیگرترس در چهره ملوانان پیدا شد هیچ خبری خشکی نبود .
سرانجام ، گروهی از آنان سر به شورش برداشت « ما باید به اسپانیا بازگردیم.»
کلمب به ملوانانش قول داد که اگر تا سه روز دیگر به #ساحلی نرسند ، مسیر بازگشت را پیش می گیرد اما دو روز بعد ، چیزهایی
روی آب پدیدار شد.
شاخه ای سبز با گل سرخی کوچک و یک تخته چوبی ساخته و پرداخته شده.
این یعنی انسان هایی در همین نزدیکی بودند.
سرانجام در #نخستین دقایق طلوع خورشید ، فریاد دیده بان کشتی بلند شد : « خشکی..... خشکی .....»
او ساحل ریگزار درخشانی را از دور دیده بود.
کلمب در ساحل زانو زد و در حالی که اشک می ریخت #زمین را بوسید.
او تصور می کرد به هند رسیده است و این ساحل را « سان سالوادور » نامید.
جایی که امروز #پایتخت کشور السالوادور در آمریکای مرکزی است.
کلمب منشی خود و همچنین بازرس دربار را صدا زد و در برابر آن ها خود را از طرف پادشاهان #کاتولیک اسپانیا مالک این
سرزمین خواند .
آن ها نیز او را نایب السلطنه و نماینده دربار در #هندوستان خواندند.
بومی ها از مراســــم و فـریادهای این سه نفر چیری نمی فهمیدند .
چشمان آن ها دنبال مهره های شیشه ای و کلاه بره های سرخی بود که کلمب در میانشان تقسیم کرده بود .
پس از آن ، شیره قند در میان بومی ها تقسیم شد . آن ها با لذتي فوق العاده از شیره قند می خوردند ؛ چون هنوز با گیاه نی شکر که
سالها بعد #فاتحان به این سرزمین آوردند ، آشنا نشده بودند .
کلمب در یادداشت هایش نوشته است : « با توجه به #ملایمت و 3مهربانی ساکنان این جزایر ، به #آسانی می توان آنها را #تصرف کرد . »
#برگی_از_تاریخ_استعمار
#مهدی_میرکیایی
📚سرگذشت استعمار جلد اول، صفحه 51
👇با فاروق همراه باشید :
🌐https://eitaa.com/farooq313
فاروق
برگی از تاریخ #استعمار قسمت چهارم: "سگ" در قسمت های گذشته خواندیم که #پرتغالی ها و بعد اسپانیایی
برگی از تاریخ #استعمار
قسمت پنجم:
#پاپ زمین را تقسیم میکند
در قسمت های گذشته خواندیم که پرتغال و اسپانیا دو کشوری بودند که تمام تلاش خود را معطوف کشورگشایی کردند و این رقابت برای این دو #کشور اختلافاتی را ایجاد می کرد تا این که... ادامه داستان:
پرتغالی ها در اکتشاف سرزمین های جدید پیش قدم شده بودند و اسپانیایی ها هم با دیدن پیروزی های آنها در هند و سواحل شرقی آفریقا ، فـوری دست به کار شده و کلمب را به #اقیانوس_اطلس فرستاده بودند.
حالا هر دو کشور کشتی هایی را روی آب داشتند و هر لحظه ممكـن بود بر سر جزیره یا قاره جدیدی به جان هم بیفتند .
وقتی کریستف کلمب قاره جدید را کشف کرد .
پادشاه اسپانیا از پاپ الکساندر ششم خواست تصرف این #سرزمین ها توسط اسپانیا را تأیید کند.
پاپ هم مالکیت پادشاه اسپانیا بر قاره جدید را تأیید کرد .
پادشاه پرتغال با دیدن اعلامیه پاپ به جنب و جوش افتاد و از او خواست حمایتش را از #پرتغال نیز اعلام کند و تعلق بسیاری از مناطق آفریقا و جزایر اقیانوس اطلس به پرتغال را به رسمیت بشناسد .
پاپ که می دانست ماجرا به همین جا ختم نمی شود و این دو قدرت دریایی مدتی بعد پشتیبانی او را برای تصرف و تسلم بر یک #سرزمین مشخص خواهند خواست ، تصمیم گرفت تکلیف هر دو را برای همیشه و به شکلی واضح روشن کند .
راه حل نهایی پاپ این بود ؛ روی نقشه ، نقطه ای در صد فرسنگی غرب #جزایر_آزور ، که در اقیانوس اطلس قرار داشت و پیش از این توسط پرتغال کشف شده بود ، مشخص شود .
سپس یک خط فرضی از شمال به جنوب رسم شود که از این نقطه بگذرد .
بنا به اعلام پاپ ، تمام سرزمین هایی که در شرق این خط قرار می گرفتند ، در محدوده فعالیت #اکتشافی پرتغال و تمام مناطق کشف شده در غرب این خط به اسپانیا متعلق بودند .
ظاهراً اختلافات دو کشور #کاتولیک این طور حل میشد .
بعدها خواهیم دید که تصمیم پاپ چه قدر در حل اختلاف های احتمالی مؤثر بوده است.
#ادامه_دارد
#مهدی_میرکیایی
#برگی_از_تاریخ_استعمار
📚سرگذشت استعمار جلد اول ص71
👇با فاروق همراه باشید :
🌐https://eitaa.com/farooq313