هدایت شده از تفسیر المیزان
🌺بحث روایتی آیات 1⃣1⃣الی 6⃣5⃣ سوره #الواقعه از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
🔸در الدر المـنـثـور اسـت كـه ابـن مـردويه و ابن عساكر از طريق عروه بن رويم از جابر بن عـبـدالله روايـت كـرده كـه گـفـت : وقـتـى سـوره واقـعـه نازل شد و در آن آمده: (ثله من الاولين و قليل من الاخرين) عمر عرضه داشت:
يـا رسـول الله جـمـعـى كـثـيـر از اوليـن، و انـدكـى از آخـريـن ؟ رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم فـرمـود: بـيـا و بـشـنـو كـه ايـن آيـه هـم نازل شده: (ثله من الاولين و ثلة من الاخرين).
آگاه باش كه از آدم تا من جزء ثله اولين است، و امت من ثله آخرين است، و ما هنوز ثله خود را تـكـمـيـل نـكـرده ايـم، وقـتـى تـكميل مى شود كه بتوانيم شتران خود را در بيابان هاى سـودان بـچـرانـيـم. (و يـا سـودانـيـان مـا را در چـراندن شتران كمك كنند) در حالى كه از گـويـنـدگـان لا اله الا اللّه بـاشند، و شهادت دهند كه براى خدا شريكى نيست. سيوطى بـعـد از نقل اين حديث مى گويد: ابن ابى حاتم اين حديث را به وجهى ديگر و بدون سند از عروه بن رويم نقل كرده است.
و در هـمـان كتاب آمده كه ابن مردويه از ابو هريره روايت كرده كه گفت: وقتى آيه (ثله مـن الاوليـن و قـليـل مـن الاخـريـن ) نـازل شـد، اصـحـاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم اندوهناك شدند، و پيش خود فكر كردند كه به جـز انـدكـى از مـا از امت محمد نيست (چون مى فرمايد: مقربون جمع كثيرى از گذشتگان، و انـدكى از آيندگانند، و ما آيندگان آن گذشتگانيم) و به همين جهت ظهر همان روز اين آيه نازل شد كه: (ثلة من الاولين و ثلة من الاخرين)، تا ثله اولين و ثله آخرين اندازه هم و مـقـابـل هـم شـونـد، در نـتـيـجـه آيـه (ثـلة مـن الاوليـن و قليل من الاخرين) نسخ شد.
توضيحى راجع به روايتى كه بر نــسـخ آيـه: (ثـلة مـن الاوليـن و قـليـل مـن الاخـريـن) بـا آيـه: (ثـلة مـن الاوليـن و ثـلة مـن الاخـريـن) دلالت دارد
مؤلف: زمـخـشـرى در كشاف در تفسير اين آيه مى گويد: اگر بگويى كه در حديث آمده هـمـيـن كـه ايـن آيـه نـازل شـد مـسـلمانان ناراحت شدند، و همچنان اظهار ناراحتى مى كردند، رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم به طور مداوم به پروردگار خود مراجعه مى كـرد، تـا آيـه (ثـلة مـن الاوليـن و ثـلة مـن الاخـريـن) نـازل شـد، در پـاسـخ مـى گـويـم: ايـن حـديـث بـه دو دليـل درسـت نـيـسـت، اول ايـن كـه ايـن آيـه شـريـفـه بـا كـمـال وضـوح دربـاره سـابـقـين است، كه مى فرمايد: در اولين زياد بودند، و در آخرين كـمـتـر. و آيـه دوم كه مصاديق خود را در اولين و آخرين بسيار دانسته مربوط به اصحاب يمين است، و لذا مى بينيد كه اين طبقه را و وعده اى را كه به ايشان داده با حرف #واو بـر طـبـقه سابقين و وعده اى كه به ايشان داده عطف كرده است (و اگر هر دو آيه راجع به يك طايفه بود، حاجت به عطف نداشت، و ذكر آن طايفه عنوان اصحاب يمين تقريبا تكرارى مى بود).
دليـل دوم اين است كه: نسخ در مورد احكام است، كه ممكن است حكمى از احكام تا مدتى موقت مـصـلحـت داشـتـه بـاشـد، و بعد از آن مدت حكمى ديگر آن را نسخ كند، و اما خبر دادن از يك جريان و يا يك داستان چيزى نيست كه نسخ بپذيرد، و آيات مورد بحث دارد از آينده سابقين و اصحاب يمين خبرهايى مى دهد، اينجا چه جاى نسخ است ؟
بـعـضـى ديـگـر از ايـن اشـكـال پـاسـخ داده انـد كـه : مـمـكـن اسـت روايـت را حمل كرد بر اين كه وقتى اصحاب، آيه اولى را كه بين اولين و آخرين فرق مى گذاشت شنيدند، گمان كردند امت اسلام هم چنين وضعى دارند، يعنى اصحاب يمين از اين امت اندكى از ايـشـان اسـت، در نـتـيجه رستگاران به بهشت درامت كمتر از بهشتيان در امت هاى گذشته اسـت، لذا آيـه شـريـفـه (ثـلة مـن الاوليـن و ثـلة مـن الاخـريـن) نـازل شـده، انـدوه آنـان را از بـين برد، و اين كه در حديث آمده كه آيه بعدى آيه قبلى را نـسـخ كـرد، مـنـظـورش هـمـيـن بـوده كـه آيـه دوم آن پـنـدارى رامـسـلمـانـان نـامـبـرده از آيه اول داشتند از بين برد.
ليكن خواننده عزيز توجه دارد كه حمل مذكور هيچ شاهد و دليلى در لفظ آيه ندارد، علاوه بـر ايـن، لفـظ آيـه بـا آن مـنـافـات دارد، و مـخـصـوصـا ايـن كـه حـمـل كـردنـد نـسـخ را بـر ازاله پـنـدار، عـبـارت خـود حـديـث آن را تـحـمـل نـمـى كـنـد، حـال روايـت اولى هـم مـخـصـوصـا از جـهـت ذيـلش حال همين روايت است.
و در مـجمع البيان در ذيل آيه (يطوف عليهم ولدان مخلدون) مى گويد در معناى ولدان اخـتـلاف اسـت، بـعـضـى گـفـتـه انـد هـمـان فـرزنـدان اهل دنيا هستند، كه (به خاطر كوچكى سن) نه حسناتى دارند تا مستقلا براى خود پاداشى داشـتـه بـاشـنـد، و نـه گـنـاهـانـى تـا عـقـاب شـونـد، نـاگـزيـر ايـن پـسـت را به آنان محول كرده اند.
🔹ادامه دارد...1⃣
هدایت شده از تفسیر المیزان
🌺تفسیر آیه 1⃣3⃣سوره #النجم از تفسير شریف المیزان
🔰ولله مـا فـى السـمـوات و مـا فى الارض ليجزى الذين اساوابما عملوا و يجزى الذين احسنوا بالحسنى1⃣3⃣
🔸وجه تفريع جزاء بد كاران و نكوكاران بر مالكيت خداى سبحان
مـمكن است بگوييم: صدر آيه شريفه حال باشد از جمله #اعلم كه در آيه قبلى بود، و كـلمه #واو در ابتداى آن واو حاليه و معنا چنين باشد: (به درستى پروردگار تو اعلم و داناتر به حال دو طايفه ضالين و مهتدين است، در حالى داناتر است كه مالك همه چـيـرهـايـى اسـت كـه در آسـمـان و زمـيـن اسـت، ديـگـر چـگـونـه مـمـكـن اسـت اعـلم بـه حال آن دو طايفه نباشد، با اين كه مالك ايشان است ).
و بـنـابـر ايـن احـتمال، ظاهر چنين به نظر مى رسد كه: جمله #ليجزى... متعلق جمله سابق باشد كه مى فرمود: (فاعرض عن من تولى...) آن وقت معناى مجموع دو جمله چنين مى شود كه از ايشان اعراض كن و امرشان را به خدا واگذارنما تا جزايى چنين و چنانشان داده و تو را و نيكوكاران را چنين و چنان پاداش دهد.
ممكن هم هست بگوييم جمله (و لله ما فى السموات...) كلامى استينافى باشد و بخواهد بفهماند دستورى كه به تو داديم كه از ايشان اعراض كن، براى اين نبود كه ما دست از ايـشان برداشته ايم و رهايشان كرده ايم، بلكه براى اين بود كه خواستيم هر طايفه را در بـرابـر عملش جزا دهيم، اگر عملش بد بوده جزاى بد، و اگر خوب بوده جزاى خوب دهـيـم. و اگـر با اين مى توانست بفرمايد: (و له ما فى السموات...) به جاى ضمير دوبـاره اسـم جـلاله #اللّه را آورد، بـراى ايـن بـود كـه از كمال عظمت خداى سبحان خبر داده باشد.
(ولله ما فى السموات و ما فى الارض ) - اين جمله به مالكيت خداى تعالى نسبت به تـمـامـى عـالم اشـاره مى كند، و معنايش اين است كه : هستى تمامى موجودات قائم به خداى تـعـالى اسـت، چـون خـدا خـالق و پـديد آورنده آنها است ، پس ملكيت ناشى از خلقت او خود علاوه بر اين، مـنـشـاء تـدبـيـر هم هست. بنابر اين جمله مورد بحث بر خلقت و تدبير دلالت دارد، گويا فرموده : خلقت و تدبير عالم از خداست.
جـمله #ليجزى... هم كه لامش لام غايت است متعلق به همين مطلب است، و معنايش اين است كـه خـلقـت و تـدبير عالم از آن خداست، غايت و نتيجه اش هم اين است كه كسانى را كه بد مـى كنند جزا دهد...، و مراد از جزا همان شؤ ون و خصوصيات قيامت است، كه قرآن كريم از آن خـبـر داده، و مـراد از اسـاثـه و احـسـان، مـعـصـيـت و طـاعـت اسـت و تـقـديـر جـمـله مـا عـمـل وا جـمـله جزاء ما عملوا است، ممكن هم هست خود ما #عملوا باشد، و معنا چنين باشد كه جـزاى اعمالشان را خود همان اعمال را مى دهد، و مراد از حسنى هم همينطور، يعنى #يا مثوبت حسنى است (و يا خود حسنى).
و مـعناى آيه اين است كه: تا خدا كسانى را كه معصيت كرده اند معصيتشان، و يا به جزاى مـعـصـيـتـشـان كـيـفر دهد، و كسانى را كه اطاعت كردند مثوبتى حسنى (و يا به خود حسنى) پـاداش دهـد، مـفـسـريـن در ايـن آيـه احـتـمـالات ديـگـرى داده انـد كـه احتمال ما از همه بهتر به ذهن مى رسد و روشن تر است.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a