✅ بی اذن خدا برگی از درخت نمی افتد....
بعد از ده روز جشن غدیر از عید قربان تا غدیر متوجه شدم که فرزند چهارمم راباردار هستم واین راچون هدیهی امیرالمؤمنین «ع» دانستم بسیار خوشحال بودم.
بعد از یک دهه روضه خوانی در این شرایط خاص کرونا و.. در دهه اول محرم مزد آن رفتن به کربلای معلی بدون هیچ گونه برنامه ریزی طی 24 ساعت کارهای ویزا وتست منفی کروناوبلیط هواپیما و... حل شد وراهی کربلای معلی شدیم.
بعد از 4 روز اقامت در کربلا، کم کم لکه بینی پیداکردم وبا انجام تدابیر خانم شریفی وکم کردن پیاده روی فاصله هتل تا حرم «حدود 6 دقیقه»کمی بهتر شدم.
روز پنجم به نجف اشرف رفتیم که قرار شد بعد از دوروز اقامت در نجف، هوایی به ایران برگردیم.
روز اولی که در نجف بودیم لکه بینی ها بیشتر وتیره تر شد. ولی اصلا نگران نبودم چون همه چیز روبه خود امیرالمؤمنین سپرده بودم وخودم را مهمان ایشان میدانستم.
تااین که خونریزی ودرد من شروع شد ومن تنها در هتلی که حتی آبجوش هم پيدا نمیشد با توسل به ائمه معصومین علیهم السلام وهمراهی همسرم بعد از 5 ساعت درد شدید، هدیه امیرالمومنین در خانه خودشان سقط شد.
فردای آنروز جنین را در وادي السلام پای قبر آیت الله قاضی دفن کردیم.
اولش خیلی ناراحت شدم چون من این فرزند را بیمه حضرت ابوالفضل ونظر شده حضرت علی علیه السلام میدانستم. ولی بعد که روایت هایی دررابطه با سقط جنین را شنیدم که اینها خود شافع پدر و مادر درب بهشت هستند واز طرفی اگر دختر باشد نزد حضرت زهرا سلام الله علیها واگر پسر باشند نزد حضرت ابراهیم «ع» تربیت میشوند، خداروشکر کردم.
هر کار خداوند حکمتی دارد...
قرار بر این بود که ما بعد از زیارت نجف برگردیم ولی بعد از این اتفاق تابه امروز ما هنوز مهمان اهل بیت هستیم ..
من این اتفاق با همهی سختی که داشت به فال نیک میگیرم وامید دارم که انشالله خداوند فرزندان زیادی را رزق ما قرار دهد.
من اینجا به یاد همه ی مادران گروه نائب الزیاره بودم بخصوص خانم شریفی عزیز که خاصا برایشان زیارت عاشورا با صد لعن و سلام رو خوندم.
انشالله خدا قبول کند.
#دلنوشته_زائو20