#خاطرات_زایمان😍 سلام من ازدوران مجردی ازبس بچه هارو دوس داشتم فک میکردم هیچ وقت بچه دارنمیشم و همیشه ترس از این در وجودم بود،یه سال نامزدبودیم و همسرم ازاین ترس باخبربود، درست چندروز بعد عروسیمون یه عمل اتفاق افتاد و دکترگفت تا۶،۷ماه باردارنشی ک بخیه ها بازنشن😭😭😭😭 منم ک ترس وترس ...شوهرم میل زیادی ب بچه نشون نمیداد،بچه کوچیک بغل نمیکرد، ازدیدن بچه احساساتی نمیشد ولی من از همون اول قرص اسیدفولیک و شروع کرده بودم و خودمو برای بارداری اماده،مثلا از۱،۲ماه بعد عملمم رفتم متخصص زنان و زایمان آزمایشات قبل بارداری و تنظیم پریودیم اخه مرتب نبود و ترسم بیشتر،دندون پزشکی رفتم دندونایی ک نیاز ب عصب کشی داشت و درست کردم بقیه دندونامم پر کردم،و اینم بگم ک اصلا جلوگیری نداشتیم😉 و واسم فقط بچه مهم بود، وااای پدرِ،شوهرم دراومده بود ازبس ازش کارکشیدم🙈🙈🙈 خسته میشدیم ولی خب...هرشب هرشب🙈 هرماه اینقد بی بی چک استفاده میکردم ک چنتا همیشه زاپاس توخونه بود یه سری صبح ک خونه بابام بودم یه بی بی چک استفاده کردم،جوابش مثبت بود😍😍😍اینقد خوشحال شده بودم ولی چیزی ب شوهرم نگفتم بعدظهرش باشوهرم قرارگذاشتم بریم بیرون یه چیز بخوریم از قبل هم یه کارت پستال قلبی خوشگل درست کرده بودم ک تو اون باباشدنشو بهش تبریک گفتم یادمه تازه بارون شروع ب باریدن کرده بود و مادوتایی راه میرفتیم،اینقد خوشحااااال شده بود انگاردنیارو بهش داده بودن؛بهش گفتم چرا وقتی اسم بچه میشد اشتیاقی نشون نمیدادی😐 تازه بهم گفته بود توبرام مهم تری تابچه اگه احیانا بچه دارم نشدیم من ب خانوادم میگم مشکل منه نه تو،تازه ب همه میگف فعلا زوده،ازپس خرجاش بزنمیام و....فرداصبش رفتم آزمایش دادم جوابش منفی بود😭😭😭😭😭 بعدچندماه دکترم بعدکلی آزمایش و سونو وعکس رنگی رحم و آزمایش و سونوی همسرم بهمون گف:شما ناباروری اولیه دارین و من نمیتونم کاری براتون بکنم همین الان برید تهران 😭😭😭 دنیا روسرم خراب شد اینقد گریه کرده بودم نه بدنی ن چشمی ن صدایی ن صورتی برام نمونده بود،درست یک سال بعد این قضیه من۸ماهه حامله بودم وهمش قصد داشتم برم پیشش و بگم ک چقدناامیدمون کردی 😍😍😍😍 الانم ۸ روز مونده به زایمانم حاملگیم خوب بود همه از زمان زایمانشون و بعدش میگن منم منتظرم تاچن وقت دیگه ببینم چی میشه واسم دعاکنید زایمان خوب آسونی داشته باشم #گل نرگس http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686

#خاطرات_زایمان😍 سلام من ازدوران مجردی ازبس بچه هارو دوس داشتم فک میکردم هیچ وقت بچه دارنمیشم و همیشه ترس از این در وجودم بود،یه سال نامزدبودیم و همسرم ازاین ترس باخبربود، درست چندروز بعد عروسیمون یه عمل اتفاق افتاد و دکترگفت تا۶،۷ماه باردارنشی ک بخیه ها بازنشن😭😭😭😭 منم ک ترس وترس ...شوهرم میل زیادی ب بچه نشون نمیداد،بچه کوچیک بغل نمیکرد، ازدیدن بچه احساساتی نمیشد ولی من از همون اول قرص اسیدفولیک و شروع کرده بودم و خودمو برای بارداری اماده،مثلا از۱،۲ماه بعد عملمم رفتم متخصص زنان و زایمان آزمایشات قبل بارداری و تنظیم پریودیم اخه مرتب نبود و ترسم بیشتر،دندون پزشکی رفتم دندونایی ک نیاز ب عصب کشی داشت و درست کردم بقیه دندونامم پر کردم،و اینم بگم ک اصلا جلوگیری نداشتیم😉 و واسم فقط بچه مهم بود، وااای پدرِ،شوهرم دراومده بود ازبس ازش کارکشیدم🙈🙈🙈 خسته میشدیم ولی خب...هرشب هرشب🙈 هرماه اینقد بی بی چک استفاده میکردم ک چنتا همیشه زاپاس توخونه بود یه سری صبح ک خونه بابام بودم یه بی بی چک استفاده کردم،جوابش مثبت بود😍😍😍اینقد خوشحال شده بودم ولی چیزی ب شوهرم نگفتم بعدظهرش باشوهرم قرارگذاشتم بریم بیرون یه چیز بخوریم از قبل هم یه کارت پستال قلبی خوشگل درست کرده بودم ک تو اون باباشدنشو بهش تبریک گفتم یادمه تازه بارون شروع ب باریدن کرده بود و مادوتایی راه میرفتیم،اینقد خوشحااااال شده بود انگاردنیارو بهش داده بودن؛بهش گفتم چرا وقتی اسم بچه میشد اشتیاقی نشون نمیدادی😐 تازه بهم گفته بود توبرام مهم تری تابچه اگه احیانا بچه دارم نشدیم من ب خانوادم میگم مشکل منه نه تو،تازه ب همه میگف فعلا زوده،ازپس خرجاش بزنمیام و....فرداصبش رفتم آزمایش دادم جوابش منفی بود😭😭😭😭😭 بعدچندماه دکترم بعدکلی آزمایش و سونو وعکس رنگی رحم و آزمایش و سونوی همسرم بهمون گف:شما ناباروری اولیه دارین و من نمیتونم کاری براتون بکنم همین الان برید تهران 😭😭😭 دنیا روسرم خراب شد اینقد گریه کرده بودم نه بدنی ن چشمی ن صدایی ن صورتی برام نمونده بود،درست یک سال بعد این قضیه من۸ماهه حامله بودم وهمش قصد داشتم برم پیشش و بگم ک چقدناامیدمون کردی 😍😍😍😍 الانم ۸ روز مونده به زایمانم حاملگیم خوب بود همه از زمان زایمانشون و بعدش میگن منم منتظرم تاچن وقت دیگه ببینم چی میشه واسم دعاکنید زایمان خوب آسونی داشته باشم #گل نرگس http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686

#خاطرات_زایمان😍 سلام من ازدوران مجردی ازبس بچه هارو دوس داشتم فک میکردم هیچ وقت بچه دارنمیشم و همیشه ترس از این در وجودم بود،یه سال نامزدبودیم و همسرم ازاین ترس باخبربود، درست چندروز بعد عروسیمون یه عمل اتفاق افتاد و دکترگفت تا۶،۷ماه باردارنشی ک بخیه ها بازنشن😭😭😭😭 منم ک ترس وترس ...شوهرم میل زیادی ب بچه نشون نمیداد،بچه کوچیک بغل نمیکرد، ازدیدن بچه احساساتی نمیشد ولی من از همون اول قرص اسیدفولیک و شروع کرده بودم و خودمو برای بارداری اماده،مثلا از۱،۲ماه بعد عملمم رفتم متخصص زنان و زایمان آزمایشات قبل بارداری و تنظیم پریودیم اخه مرتب نبود و ترسم بیشتر،دندون پزشکی رفتم دندونایی ک نیاز ب عصب کشی داشت و درست کردم بقیه دندونامم پر کردم،و اینم بگم ک اصلا جلوگیری نداشتیم😉 و واسم فقط بچه مهم بود، وااای پدرِ،شوهرم دراومده بود ازبس ازش کارکشیدم🙈🙈🙈 خسته میشدیم ولی خب...هرشب هرشب🙈 هرماه اینقد بی بی چک استفاده میکردم ک چنتا همیشه زاپاس توخونه بود یه سری صبح ک خونه بابام بودم یه بی بی چک استفاده کردم،جوابش مثبت بود😍😍😍اینقد خوشحال شده بودم ولی چیزی ب شوهرم نگفتم بعدظهرش باشوهرم قرارگذاشتم بریم بیرون یه چیز بخوریم از قبل هم یه کارت پستال قلبی خوشگل درست کرده بودم ک تو اون باباشدنشو بهش تبریک گفتم یادمه تازه بارون شروع ب باریدن کرده بود و مادوتایی راه میرفتیم،اینقد خوشحااااال شده بود انگاردنیارو بهش داده بودن؛بهش گفتم چرا وقتی اسم بچه میشد اشتیاقی نشون نمیدادی😐 تازه بهم گفته بود توبرام مهم تری تابچه اگه احیانا بچه دارم نشدیم من ب خانوادم میگم مشکل منه نه تو،تازه ب همه میگف فعلا زوده،ازپس خرجاش بزنمیام و....فرداصبش رفتم آزمایش دادم جوابش منفی بود😭😭😭😭😭 بعدچندماه دکترم بعدکلی آزمایش و سونو وعکس رنگی رحم و آزمایش و سونوی همسرم بهمون گف:شما ناباروری اولیه دارین و من نمیتونم کاری براتون بکنم همین الان برید تهران 😭😭😭 دنیا روسرم خراب شد اینقد گریه کرده بودم نه بدنی ن چشمی ن صدایی ن صورتی برام نمونده بود،درست یک سال بعد این قضیه من۸ماهه حامله بودم وهمش قصد داشتم برم پیشش و بگم ک چقدناامیدمون کردی 😍😍😍😍 الانم ۸ روز مونده به زایمانم حاملگیم خوب بود همه از زمان زایمانشون و بعدش میگن منم منتظرم تاچن وقت دیگه ببینم چی میشه واسم دعاکنید زایمان خوب آسونی داشته باشم #گل نرگس http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686