💦🥀🍃🥀💦
#میلاد_معصومین
#ولادت_امام_حسن_مجتبی5
پیرو راه حسینیم و پریشان حسن
همه ی ی گویند بـه مـا بی سر و سامان حسن
در دل مادرمان فاطمه جایی داریم
منصب نوکری شاه وفایی داریم
از عنایات حسن نان و نوایی داریم
خودمانیم چـه روزی و بهایی داریم
روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم
رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم
حال دادند بـه مـا باز چـه بی اندازه
تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه
رمضان از قدمش گشت پر از آوازه
شده استان کرم صاحب یک دروازه
بازهم خیره کننده شده این شادی دل
آمده روز شریف حسن آبادی دل
💦🥀🍃🥀💦
🔙17🔜
💦🥀🍃🥀💦
#میلاد_معصومین
#ولادت_امام_حسن_مجتبی7
سلام بر اقیانوس کرامت!
سلام بر لحظههایی که تـو را آوردند!
سلام بر آغوش «کوثر»؛ که با رسیدن تـو مادرانه شد!
سلام بر لبخند سرافراز علی «ع»؛ که در طلوع تـو اتفاق افتاد!
سلام بر لبهای رسول اللّه که میلاد تـو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت
و نام یگانه ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر تـو، امامت فردای پس از علی.😊
سلام بر تـو، شباهتِ بی شائبه محمدی!
💦🥀🍃🥀💦
🔙18🔜
💦🥀🍃🥀💦
#شعر
#منم_قرآن
منم قرآن
منم قرآن ، منم پیغام جاویدان
منم سرچشمه ایمان ، منم برنامه انسان
سرود عشق و امّیدم فروغ پاک توحیدم
زدودم تیرگى ها را، به هر قلبى كه تابیدم
منم قرآن ، بهار خرم گل هاى پاینده
منم سرچشمه فیّاض و بى پایان و زاینده
به پا خیز اى مسلمان ، پرچم توحید برپا كن
ز وحدت قدرت ایمان ، عیان بر اهل دنیا كن
منم نور افكن رحمت ، ز سوى آفریننده
منم روشن گر بگذشته و اكنون و آینده
به ظالم آتش خشمم ، به عادل بارش جودم
به كام مومنان نوشم ، به چشم كافران دودم
منم قرآن ، منم درمان هر درد و پریشانى
منم سرمشق هر خیر و صفات نیك انسانى
به پا خیز اى مسلمان ، پرچم توحید برپا كن
ز وحدت قدرت ایمان ، عیان بر اهل دنیا كن
چو رود از آبشار عرش رحمان تا شدم نازل
بشستم تیرگى از جان ، ببردم گرد غم از دل
بیا یک دم تماشا كن ، گلستان محمد را
نگر در آیه هاى من ، جمال آل احمد را
به فرق دشمن بى دین ، من آن شمشیر خونبارم
منم قرآن ، كه یارى چون حسین بن على دارم
به پاخیز اى مسلمان ، پرچم توحید برپا كن
ز وحدت قدرت ایمان ، عیان بر اهل دنیا كن
بود هر آیه ام ، رمزى ز لطف رحمت داور
به ایمان و عمل باشد، مسلمان از همه برتر
منم قرآن ، كتاب عشق و دانش و تقوى
به حكم آیت عدلم ، ستم گر را كنم رسوا
منم در هر زمان مستضعفان را بهترین سنگر
منم كوبنده بنیاد هر طاغوت عصیان گر
به پا خیز اى مسلمان ، پرچم توحید برپا كن
ز وحدت قدرت ایمان ، عیان بر اهل دنیا كن
💦🥀🍃🥀💦
🔙19🔜
💦🥀🍃🥀💦
#شعر
#قرآن
قرآن رهـنماي شيعيـان هست
قرآن رهــــنماي شيــــعيــان هست
قرآن، مونس جــــان و روان
اي بــــرادر آيــــه هايش را بــــخوان
نــــكته هــــاي نغــــز قـرآن را بدان
اي بــــرادر، خــــانه بــي قرآن چرا❓
اي بــــرادر، درد بــــي درمان چـرا❓
زخــــمها را هــست قرآن مــــرحمي
گر بخواني نكته هايــش را دمــــي
اي بــــرادر گــــر شوي هــــمراه مـا
مي شوي از كفـر و از نفــــرت جدا
نــــور قــــرآن بــــر دلــــت پيدا شود
زشتهـا در مــــنظرت زيـــبا شــــود
گر تو خوانــــي، ايـنچنين، معنا بدان
معنـــــي انــــا و اعطينـــا ، بــــدان
ظاهــــر قرآن قرائت هست، دوست
باطنش عدل و قضاوت هست، دوست
ظاهــــر قــــرآن تــــمنــــاي وجـــود
باطنش تسبيح وتكبيــــر و سجــود
ظاهر قــــرآن نــــماي ايــــزد اسـت
باطن قـــرآن صــــداي ايــــزد است
تــــا صـــداي قاريش آيد به گــــوش
شوق و احسـان درون آيد به جوش
اي مسلمان هست قـــرآن رهنــــما
مي كند حــــق را ز بــــاطل ها جدا
اي مسلــمان قــدر قــرآن را بــــدان
تــــا بمــــاني از بـــلاهـا در امــــان
اي مــسلمان گــوش كــن آواز حـق
تا بري پــــي بــر رمـــــوز و راز حق
ســر حــق را در كتــاب حــق بخوان
تــــا بـــيابي آفــتابــــي در ميــــان
اي مســلمان مــا مسلمان زاده ايم
بهــــر قــــرآن مــا علي را داده ايم
اي مســلمــان حــافظ قــرآن تـوئي
حافظ اين عهد و ايــن پــيمان توئي
اي مســـلمــــان راه را هــمـوار كـن
خــــفتــــگان راه را بــــيــــدار كـــن
اي مسلـــمان نـوبت غوغاي توست
وقت، وقــــت غــــرش آواي توست
اي مسلمان عهد و پيمان بسته ايم
عهد، ما با نور قــــرآن بــــسته ايــم
نــــور قــــرآن رهنــــمــــاي راه مـــا
مي نمــــايـاند بــــه انــــسان راه را
خلــــوت شبــهاي ما را همدم است
بــــرتــــريــــن معجــــزات آدم است
هست قــــرآن ، زنــده مي ماند نبي
ذوالــــفقــــارت كــــو، يا مولا علـي❓
💦🥀🍃🥀💦
🔙20🔜
💦🍃💦
#بازی
#اسم_فامیل
کلاسیک ترین بازی جمعی مکتوب از زمان خودمون تا به حال! تعداد نفرات بازی نامحدود است. فقط به قلم و کاغذ نیاز دارید تا صفحه را برای اسم، فامیل، شهر، کشور، غذا، اشیا و ... ستون بندی کنید. به نوبت هر کسی یک حرف را اعلام می کند و خودش و بقیه شروع می کنند کلمه های مرتبطی را که با آن حرف خاص شروع می شود، زیر ستون ها می نویسند. حضور ذهن و سرعت عمل فاکتورهای برتری در این بازی هستند.
اولین نفری که تمام ستون ها را پر کرد، برگه اش را بالا می گیرد و «استوپ» کشیده و بلندی می گوید و شروع می کند به کولی بازی که «اصغر ننویس، من استوپ گفتم!». شیوه امتیازدهی هم این شکلی است که به جواب های صحیح 5 امتیاز تعلق می گیرد و اگر کسی برای یکی از ستون ها اسمی منحصر بفرد را نوشته باشد که بقیه آن را خالی گذاشته باشند، 10 امتیاز نوش جان می کند. فقط عنایت داشته باشید با گذشت هزار سال از تاریخچه بازی، به کار بردن ژله پلاستیکی برای اشیا و ریواس پلو برای غذا نه تنها امتیاز مثبت ندارد، بلکه این قرون وسطایی ها را باید با امتیاز منفی جریمه کرد. این قالب، سنتی ترین شکل برگزاری بازی است اما اگر می خواهید کمی هیجان و اطلاعات به روزتر را قاطی بازی کنید، می توانید بازی را مثلا در ژانر سینما برگزار کنید و سرستون هایتان را اسم فیلم، کارگردان، بازیگر و ... بگذارید. اسم فامیل سرعتی هم یکی از آپشن های موجود است.
یادش بخیر😊
💦🍃💦
🔙22🔜
💦🥀🍃🥀💦
#شعر
#شب_قدر
به امید آمده ام خانه خرابم نکنی
همه کردند جوابم تو جوابم نکنی
بار ها آمدم و باز مرا بخشیدی
با کلام برو این بار خطابم نکنی
همه هستی ام این قطره ی اشک است خدا
وای اگر رحم بر این چشم پرآبم نکنی
به ثوابی که ندارم چه امید ی بندم
آب چون نیست طلبکار سرابم نکنی
به گمان همه من بنده ی خوبی هستم
پیش چشم همه عاری ز نقابم نکنی
آبرویم همه این است شدم عبد حسین(ع)
وای اگر نوکر این خانه حسابم نکنی
من که یک عمر شدم نوکر شش ماهه ی او
جلوی حرمله ای کاش عتابم نکنی
گر قرارست بسوزم بزن آتش اما
جلوی قاتل ارباب عذابم نکنی
#موسی_علیمرادی
💦🥀🍃🥀💦
🔙23🔜
💦🥀🍃🥀💦
#شعر
#ماه_ابرو_شکسته
باز امشب منادی کوفه
از امامی غریب میخواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب میخواند
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشم اَز خون دلتری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
آه در آه چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم اُستخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمیآید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمیآید
باز سر درد داری وحالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان
چه قَدَر شکل مادرم شده ای
سرخ شد باز اَز سر این زخم
جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته
نحوه راه رفتنت بابا
پاشو اَز جا کرامت کوفه
آنکه خرما به دوش میبردی
زوددر شهر کوفه میپیچد
که شما بازهم زمین خوردی
دیشب اَز داغ تا سحر بابا
خواب دیدم وَگریهها کردم
اَز همان بسته ای که مادر داد
کَفنی باز دست وپا کردم
کودکانی که نانشان دادی
روزگاری بزرگ میگردند
می نویسند نامه اَمّا بعد
بی وفا مثل گرگ میگردند
یا زمین دار گشته و آن روز
همه افراد خیزران کارند
یاکه اهنگری شده ان جا
تیرهای سه شعبه میارند
وای اَز مردمان بی احساس
دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکارانُ
نعل اسبی که میشود تازه
وای اَز دستهای نامَحرم
آتش ودود وچادر ودامان
وای اَز کوچه یهودی ها
سنگ باران قاری قرآن
#علی_زمانیان
💦🥀🍃🥀💦
🔙24🔜
💦🥀🍃🥀💦
#داستان
#زندگی_ائمه
دو حکایت جالب از زندگی ائمه👏👏
دو حکایت جالب که می توان آن را به صورت #نمایشنامه_و_یا_روایتگری تعریف کرد.
1. دو نفر از اصحاب خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام رسیدند یکى پاى روى مارى گذاشته بود و او را گزیده بود دیگرى نیز در بین راه از روى دیوار عقربى بر پیکرش افتاد و او را گزید هر دو بر زمین افتادند و از تاب درد و ناراحتى گریه میکردند.
🍃
جریان را بعرض امیر المؤمنین علیه السّلام رساندند فرمود هنوز محبت آنها تمام نشده
و آن دو را بمنزلشان بردند هر دو با مریضى و ناراحتى دو ماه را سپرى کردند.
پس از دو ماه امیر المؤمنین علیه السّلام از پس آن دو فرستاد هر دو را آوردند.
مردم چنین گمان میکردند که در بین راه خواهند مرد از شدت ناراحتى.
🍃
فرمود حال شما چطور است گفتند بسیار ناراحت و در عذاب شدیدى هستیم.
فرمود :
استغفار کنید از گناهى که موجب این ناراحتى براى شما شد و بخدا پناه برید
از آنچه موجب از بین رفتن اجرتان و شدت گناه برایتان گردید و این ناراحتى فقط بواسطه گناهى بود که مرتکب شدید عرض کردند جریان چیست❓ یا امیر المؤمنین
رو بیکى از آنها نموده فرمود
اما تو یادت مىآید فلان روز که فلان کس طعنه زد بسلمان فارسى چون ما را دوست میداشت ولى تو بر خود و خانواده و فرزند و مالت نترسیدى که او را رد کنى و خفیف نمائى بیشتر جانب آسایش آن مرد را ملاحظه کردى بهمین جهت گرفتار این درد شدى.
اگر میخواهى خداوند ناراحتى ترا از بین ببرد تصمیم بگیر هر کس دوستى از ما را مورد طعنه قرار داد در صورتى که بتوانى او را کمک کنى کمک نمائى مگر بر خود و خانواده و فرزند و مالت بترسى.
🍃🍃🍃
بدیگرى فرمود تو میدانى چرا دچار چنین ناراحتى شدى گفت نه
فرمود
یادت هست وقتى قنبر خادم من آمد و تو پیش فلان ستمگر ایستاده بودى تو بواسطه احترام بقنبر از جاى حرکت کردى چون احترام بما میگذاشتى بتو اعتراض کرد که چرا پیش من براى قنبر حرکت کردى باو گفتى چرا حرکت نکنم براى کسى که ملائکه پر و بال خود را زیر پایش می گسترانند
این حرف را که زدى از جاى حرکت کرد و قنبر را زد و دشنام داد و آزارش نمود و مرا تهدید کرد و اجبار نمود که صبر بر این ناراحتى نمایم بهمین جهت مار ترا گزید.🍃🍃🍃
اگر مایلى خدا عافیت بتو ببخشد از این ناراحتى ؛ تصمیم بگیر نسبت بما و هر یک از دوستان ما کارى در مقابل دشمنانمان انجام ندهى که موجب اذیت و آزار آنها با ما شود.
🍃🍃🍃
پیامبر اکرم با اینکه مرا بر همه مقدم میداشت، در مجلس جلو پاى من وقتى وارد میشدم حرکت نمیکرد آن طورى که حرکت میکرد براى بعضى از آنها با اینکه او قابل مقایسه با من نبود در یک دهم از یک صد هزارم
زیرا پیامبر اکرم میدانست این کار دشمنان را وادار میکند عکس العملى انجام دهند که موجب غم و ناراحتى او و من و مؤمنین شود حرکت میکرد پیش پاى اشخاصى که از این کار بر خود و آنها ترسى نداشت آن ترسى که از حرکت کردن پیش پاى من برایش بود.
________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - خسروى، موسى، بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، 5جلد،
اسلامیه - تهران، چاپ: دوم،
💦🥀🍃🥀💦
🔙25🔜
💦🥀🍃🥀💦
#داستان
#روش_های_جذاب_داستان_گویی
دزد رو پیدا کن
یک روش داستان گویی موثر و جذاب برای کودکان و نوجوانان
💞بسم الله الرحمن الرحیم💐
غدیر 1435
طرح کلی: انتخاب داستانهائی که توسط خارجی ها از کلام اهل بیت علیهم السلام استخراج شده و به نام خودشان به ثبت رسیده است.
توضیح: در بسیاری ازموارد در برنامه های ماندگاری که در زمینه کودکان ساخته شده است اصل آن کار از فرهنگ ائمه استخراج شده است و حتی در بعضی موارد جزئیات نیز منطبق بر سیره اهل بیت علیهم السلام است. لذا تولید یک برنامه در راستای افشای این گرته برداری می تواند نوعی ضد حمله باشد چرا که به علت ماندگاری آن برنامه در ذهن کودکان توضیحات جدید پیرامون سیره اهل بیت نیز ماندگار خواهد شد.
مثال 1:
در برنامه آی کیو سان در یکی از قسمت ها به تقسیم 17 اسب بین سه نفر می پردازد که باید به نسبت یک نهم و یک ششم و یک سوم تقسیم شود. این تقسیم جزء قضاوت های مشهوره امیرالمومنین است که بین سه برادر شترهای به جا مانده از پدرشان را به همین نسبت تقسیم می کنند.
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
مثال 2:
قالیچه ی علاءالدین که نوعی وسیله پرنده می باشد.
تاریخچه این قالیچه فقط منحصر به یک داستان درباره امیرالمومنین علیه السلام است و حتی در مورد حضرت سلیمان نیز تخت پرنده بوده نه قالیچه.
با توجه به موارد فوق به وسیله یکی از روش های زیر می توان برنامه جذابی تولید کرد.
الف ـ پخش قسمتی از کارتون و بعد توضیح پیرامون آن.
ب ـ توضیح دادن کارتون و یاد آوری آن به بچه ها و بعد ارائه مطالب.
ج ـ بیان داستان به سبک نقالی و بعد نمایش اصل کارتون و ایجاد یک پرسش که "کی از رو کی کپی برداشته❓"
البته در تمام موارد باید ابتدا وجه تقدم تاریخی اهل بیت علیهم السلام بطور کامل تبیین شود تا تصور اشتباه نشود.
💦🥀🍃🥀💦
🔙26🔜
💦🥀🍃🥀💦
#داستان
#فرشته
سنین14تا18سال
دو "فرشته" مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.
این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند، فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد.
وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد؛ "همه امور
آنگونه که ظارشان نشان میدهد، نیستند!"
شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند، بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند.
صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.
فرشته جوان "عصبانی" شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟
خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد!
فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار "کیسه ای طلا" وجود دارد، از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان "مخفی" کردم.
دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، "فرشته مرگ" برای گرفتن "جان" زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم!
"همه امور آنگونه که نشان می دهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نکته پی می بریم."
پس به گوش باشید؛
"شاید کسی که زنگ در خانه تو را می زند فرشته ای باشد"
و یا نگاه و لبخندی که تو بی تفاوت از کنارش می گذری، آنها باشند که به دیدار اعمال تو آمده اند ....
💦🥀🍃🥀💦
🔙27🔜
💦🥀🍃🥀💦
#شعر
#حضرت_خدیجه
اى پیشتر ز بعثت احمد مُحمّدى
اى بارها سلام ترا بر رسول خود
ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدى
چون شمع در فروغ نبوّت گداختى
پیش از نزول وحى نبى را شناختى
اى بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران
خاک در تو سجده گه خیل سروران
پیش از پیمبرى پیمبر به روى او
چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران
در قلب تو کتاب کمالش نوشته شد
سر خط مادریت به آلش نوشته شد
بى دامن توختم رسل کوثرى نداشت
نخل بلند آرزوى او برى نداشت
حتى على که جان عزیز پیمبر است
در ملک بى حدود خدا همسرى نداشت
اى همدم رسول خدا در نزول وحى
اى دامن تو مرکز نور بتول وحى
تووصل بر رسول و ز هستى جدا شدى
تو آفتاب بیت سراج الهدا شدى
نیزار وحى مثل على شیر مرد داشت
اى شیر زن تو تالى شیر خدا شدى
دانایى تو هدیه به پروردگار شد
در جنگ اقتصاد نبى ذوالفقار شد
تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند
سادات عالمت پسرانند و دخترند
دانایى تو، تیغ على، خُلق مصطفى
در پیشبرد فتح نبوّت برابرند
دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است
اینرتبهات بساست که داماد تو علیست
در دور بت پرستى و تاریکى جهان
بودت رخ نیاز به درگاه بى نیاز
پیش از نزول وحى الهى تو و على
خواندید با رسول خدا در حرم نماز
چون تو که با رسول خدا همسرى کند
دُرّ یتیم آمنه را مادرى کند
اى تکیهگاه خواجهى لولاک شانهات
اى لحظه لحظه ذکر مُحمّد ترانهات
بر یازده ستارهى توحید، آسمان
روى منیر فاطمه خورشید خانهات
در بیت آفتاب مه تام کیست
تو اول زن مجاهد اسلام کیست
تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش
زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش
گویى که با تو گرم سخن بود فاطمه
حتى به لحظههاى غروب شهادتش
با آنکه سالها ز جهان چشم بستهاى
انگار دور بستر زهرا نشستهاى
اى ام پاک ام پدر، ام مؤمنین
اى مادر بزرگ امامان راستین
روزى که یار هر دو جهان یاورى نداشت
روزى که آن معین بشر بود بى معین
مردانه ایستادى و کردى حمایتش
تا جاودانه ماند چراغ هدایتش
در مکّه مکرّمه بودى مکرّمه
دشمن شدند با تو دغل دوستان همه
از هست خویش دست کشیدى و ذات حق
بخشید گوهرى به تو مانند فاطمه
الحق تویى تویى تو که جان پیمبرى
شایستهاى که بهر نبى کوثر آورى
آزرد اى فرشتهى حق اهرمن ترا
زخم زبان زدند بهر انجمن ترا
از بس که ریخت عطر قداست ز پیکرت
پیراهن رسول خدا شد کفن ترا
از بس بلند بود مقام و جلال تو
گردید سال حزن نبى ارتحال تو
روح تو در بهشت به پرواز مىشود
درهاى غم به قلب نبى باز مىشود
در فصل خردسالى و آغاز زندگى
بى مادرى فاطمه آغاز مىشود
اشک نبى براى تو اى جان پاک ریخت
بادست خویش بر تن پاک تو خاک ریخت
بارفتن تو یار مُحمّد ز دست رفت
خورشید روزگار مُحمّد ز دست رفت
شد حمله ور به گلشن دین لشکر خزان
تو رفتى و بهار مُحمّد ز دست رفت
زیبد که با هزار زبان در ثناى تو
«میثم» دُر قصیده بریزد بپاى ت
💦🥀🍃🥀💦
🔙28🔜