eitaa logo
فصل فاصله
317 دنبال‌کننده
359 عکس
41 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
💠رباعیات انتخاباتی از گرگ حریص و جیفه باید ترسید از مدّعی وظیفه باید ترسید برقی زد و بوی انتخابات آمد از توطئۀ سقیفه باید ترسید! یک نامزد وزین بسازد از خود مهپارۀ بر زمین بسازد از خود این‌قدر بوتاکس کرده چون می‌خواهد یک چهرۀ دلنشین بسازد از خود! در موقع نطقش به اراجیف رسید از بشکه سخن گفت و به یک قیف رسید گر سنّ بلوغ وقت تکلیف همه‌ست پیرانه‌سر او به سنّ تکلیف رسید! 🆔️ @faslefaaseleh
رقیب آرای باطله! گر خرج کند زیاد پول و پله را قانع کند این مردم کم‌حوصله را شاید بتواند بنهد پشت سرش این مرتبه رای سبد باطله را! او آمد و جیغ و هلهله پیش از او خوردند تمام رقبا نیش از او شد با همۀ سیاهبازی‌هایش آرای سپید و باطله بیش از او! 🆔️ @faslefaaseleh
سلام گرگ! گفت آمده‌ام کنم به اکرام تمام یک بار دگر به ملّت خویش سلام گفتم که سلام گرگ چون توبۀ او مرگ است و همین یک کلمه ختم کلام! 🆔️ @faslefaaseleh
یک مویز و چهل قلندر! استادقلی هزارتا قوری داشت هفتاد و سه تا چراغ زنبوری داشت... این‌ها که عجیب نیست، ... یک کشور بود صد نامزد رئیس جمهوری داشت! 🆔️ @faslefaaseleh
با همّت و عزمی به چنین کوتاهی با حافظه‌ای ضعیف‌تر از ماهی روسوی کدام ناکجاآبادند این قوم شتابناک سرخوش راهی؟! 🆔️ @faslefaaseleh
خودآموز پیروزی در انتخابات! وقت شعار دادن از ایران سخن بگو از روزهای شاد و درخشان سخن بگو از اینکه مشکلات قدیمی مملکت حل می‌شود به سعی تو آسان سخن بگو وقتی که حرف می زنی از فقر و از رکود از جنس‌ها که می‌شود ارزان سخن بگو در بین حرف‌های خودت بغض هم بکن با یک صدای خسته و لرزان سخن بگو آبی ندارد این‌همه وعده برای خلق دارد ولی برای شما نان؛ سخن بگو! تنبان اگرچه بر تن مردم نمی‌شود از ماجرای فاطی و تنبان سخن بگو یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت از روسریّ و زلف پریشان سخن بگو استاد درس مغلطه باش و مجادله در ظاهر از دلایل و برهان سخن بگو یک عمر پشت میز ریاست نشسته‌ای بر ضدّ پشت‌میزنشینان سخن بگو وقتی که می‌دهی خبر از وضع مملکت از یک دیار بی‌سروسامان سخن بگو از این بگو که قبلتری‌ها مقصّرند از مافیا و دولت پنهان سخن بگو پروندۀ تمام ادارات را بریز بر روی میز و دائماً از آن سخن بگو اینترنت قراضه نکوتر بهانه‌ای‌ست از دیش و کابل و آنتن و "ایلان" سخن بگو از وضع افتضاح ترافیک شهرها از چاله‌چوله‌های خیابان سخن بگو دنیا به‌غیر دهکده‌ای نیست پس بیا از کدخدا و از ده و از خان سخن بگو تا تن دهند مردم نالان به مرگ و تب از اینکه نیست غیر تو درمان سخن بگو از سایه های جنگ که گسترده روی شهر از اشک کودکان هراسان سخن بگو بین خود و رقیب دوقطبی بیافرین پس از نبرد آدم و شیطان سخن بگو از اینکه اوست عامل بی‌چارگی و فقر از اینکه اوست فتنۀ دوران سخن بگو گر با زبان خوش متقاعد نمی‌شود با او به لفظ تهمت و بهتان سخن بگو انگار کن که مردم این شهر کودک‌اند با لحن کودکان دبستان سخن بگو 🆔️ @faslefaaseleh
🗳 بسته‌ست به خاک میهنت راه خطر بگشوده به روی دشمنان راه ضرر انگشت عزیزتان شرافت دارد مانند جواهری به جوهر شده تر! 🗳 شمعی به سرای خود چرا برنکنیم در عشق حماسه‌ای چرا سرنکنیم مردان وطن به خون خود غرقه شدند انگشت چرا به جوهری ترنکنیم؟! 🗳 راه گذر سیل به کاشانه ببند راه طمع خصم به این خانه ببند انگشت به رنگ جوهری رنجه بکن در بر رخ دشمنان بیگانه ببند! 🗳 بنگر چه فراز و چه فرودی دارد در چشم تو این شعله چه دودی دارد جز باعث گستاخی بیگانه شدن این رای ندادنت چه سودی دارد؟! 🆔️ @faslefaaseleh
animation.gif
202.8K
بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم در کویر دل سودازده تنها ماندیم تا رخم سرخ نبینند رقیبان از شرم سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم دل شیدایی ما شیفتۀ روی تو بود سالیانی‌ست که با این دل شیدا ماندیم  آن‌چنان سینۀ ما سوختۀ عشق تو بود که در این مهلکه از سینۀ خود جا ماندیم تشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد  نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم رهرو عشق تو ماندیم و به سودای وصال از همه بود و نبود دل خود واماندیم همه شب سوخته‌دل از غم هجران تو باز به امید سحرت در ره فردا ماندیم رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همان‌جا ماندیم 🆔️ @faslefaaseleh
گلگشت چون نسیم آمد و از باغ تنش گل می‌ریخت مثل یک باغچه از پیرهنش گل می‌ریخت چون هوایی که در او عطر شناور باشد دم‌به‌دم مثل نسیم از دهنش گل می‌ریخت چشم او پنجره‌ای بود به باغی پرگل که ز هر پلک‌به‌هم‌برزدنش گل می‌ریخت باغی از آینه‌ها بود که شبنم هر صبح از گل یخ به بلورین‌چمنش گل می‌ریخت چون درختی که پریشان شود از دست نسیم دم‌به‌دم زلف شکن‌درشکنش گل می‌ریخت لب پرخندۀ او چون به سخن می‌آمد جای موج کلمات از سخنش گل می‌ریخت وقتی از دامنۀ دشت به گلگشت گذشت ابر بر دامن دشت و دمنش گل می‌ریخت 🆔️ @faslefaaseleh
به چه کسی رای نمی‌دهم؟ بیزارم از این تهی‌تر از خالی‌ها این وعده‌فروش‌ها و پوشالی‌ها جنجال نشانۀ دروغ است و فریب من رای نمی‌دهم به جنجالی‌ها چون گرگ گرسنه تیز کرده دندان دلخوش به فریب دادن پیر و جوان در کیسه به‌جز شعارشان چیزی نیست من رای نمی‌دهم به خالی‌بندان! از کرد و بلوچ و تالش و ترک و عرب داریم همیشه نام ایران بر لب ایران وطن من است تا هستم و هست من رای نمی‌دهم به تجزیّه‌طلب! راهی‌ست که آغشته به خون یاران در پشت سرش ننگ و سقوط انسان در پیش شکوه و شوکتی بی‌پایان من رای نمی‌دهم به برگشتن از آن! دارند زبان تلخ، چون مار، گزان کس را نه امان و راحتی هست از آن چون بهره ندارند از اخلاق و ادب من رای نمی‌دهم بدین بی ادبان! 🆔️ @faslefaaseleh
دیروز گذشت، وقت فردای شماست یک قلّه شکوه پیش پاهای شماست در گوش زمانه نامتان پیچیده‌ست چشمان جهانیان به آرای شماست! 🆔️ @faslefaaseleh
مناظره! یکی نقشۀ کار را می‌کشید یکی طرح تکرار را می‌کشید یکی از سحر گفت و از روشنی یکی هم شب تار را می‌کشید یکی طرح و برنامه و راه داشت یکی حجم دیوار را می‌کشید یکی از کله‌گوشۀ گل سرود یکی شوکت خار را می‌کشید یکی گفت از روزگار وصال یکی حسرت یار را می‌کشید یکی گفت از افتخار و جهش یکی ذلّت و عار را می‌کشید یکی دولت سوم شیخ بود یکی گوش اشرار را می‌کشید یکی در فضایی که ترسیم کرد همه کوشش و کار را می‌کشید، یکی نیز می‌گفت "ناممکن" است به سر ابر انکار را می‌کشید یکی انتظار ثباتی که نیست در آشفته‌بازار را می‌کشید پس از نقشۀ حذف یارانه‌ها سکوت خریدار را می‌کشید! یکی بر ورق "مار" را می‌نوشت یکی صورت مار را می‌‌کشید! 🆔️ @faslefaaseleh