eitaa logo
فصل فاصله
308 دنبال‌کننده
321 عکس
35 ویدیو
2 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را بساز یا که خراب نگات کن با یک نگاه قلب مرا کیش و مات کن اندازه در کرشمه و مستی نگاه‌دار این دل شکستنی‌ست کمی احتیاط کن یک‌نقطه است قلب من و غرق در گناه فکری به حال دایرۀ منکرات کن چون بگذری برابر حافظ، تورا خدا رحمی بیا و بر دل شاخ نبات کن "شهری‌ست پر ز خوبی و خوبان ز شش‌جهت" جانا بیا رعایت برخی جهات کن! از اختلاف و فاصله باری دلم گرفت با ما بیا کمی بنشین اختلاط کن مثل همیشه این دل خلوت‌گزیده را شرمندۀ محبّت و لطف و صفات کن @faslefaaseleh
از وسعت کبود درختان کویر ماند داغ جوانه بر دل این خاک پیر ماند گویی نسیم هرگز از اینجا گذر نکرد در جاده‌های یخزدهّ زمهریر ماند زنجیرها عوض شد و انسان بی‌پناه در تنگنای غربت دنیا اسیر ماند آزادی، آخرین غل‌وزنجیر آدمی، بر دست‌وپای خستهّ او، ناگزیر، ماند دیوی ز شیشه گشت رها، نعره‌ای کشید فریاد او سیاه‌تر از هر نفیر ماند انسان پوک، پوچ، رها، مدّعی، تباه در کوچه‌های بستهّ ماندن حقیر ماند… سرچشمه‌های خاک به مرداب ریختند جز چشمه‌ای که از برکات غدیر ماند @faslefaaseleh
سفر از شب برای من کافی‌ست ذکر یارب برای من کافی‌ست یاد یاران به وقت دلتنگی نیمۀ شب برای من کافی‌ست هذَیان‌های عاشقانۀ من در دل تب برای من کافی‌ست صفحۀ خلوتی که بنویسم شعر و مطلب برای من کافی‌ست از میان مخاطبان تنها یک مخاطب برای من کافی‌ست جای جام شراب و بادۀ ناب یاد آن لب برای من کافی‌ست خسته‌ام از کلاس و دانشگاه درس مکتب برای من کافی‌ست @faslefaaseleh
قایقی گم‌شده بر امواجم بارش حادثه را آماجم گاه کج می‌روم و گاهی راست خسته از این گذر قیقاجم به سوی ساحل؟ یا صخرۀ مرگ؟ به کجا می‌برد این امواجم مثل فوّاره سرافکنده شود هرقدَر قد بکشد معراجم خبر از بار و بری نیست مرا شاخۀ لخت و عقیم کاجم آچمزگشتۀ شطرنج وجود مات از بازی استدراجم پشت آن کوچۀ بن‌بست شبی رهزن مرگ کند تاراجم عشق گیرد مگرم روزی دست من چه اندازه به او محتاجم! @faslefaaseleh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برایم کمی چای دم می‌کنی مرا فارغ از هرچه غم می‌کنی کمی می‌نشینی کنارم، مرا رها از غم بیش و کم می‌کنی قدم می‌گذاری به تنهایی‌ام به این قلب شیدا کرم می‌کنی جنون می‌دمی در من از خنده‌ات ولی عشق را متّهم می‌کنی تو با این‌همه لطف و زیباییت به زن‌های عالم ستم می‌کنی من آنقدرها ساده‌دل نیستم تو با حرف‌هایت خرم می‌کنی! @faslefaaseleh
آفتاب ظهور شرنگ و خون دل اینجا به جام باید کرد حکایتی‌ست که آن را تمام باید کرد در انتظار نشستیم سال‌های دراز؛ در انتظار تو امّا قیام باید کرد سیاهی شب غیبت غلیظ شد، ای دوست به آفتاب ظهورت سلام باید کرد رسیده است زمانی که تیغ خون‌آلود به یاری تو برون از نیام باید کرد به پا چو جیش خراسانی و یمانی خاست به گرد پرچم حق ازدحام باید کرد نسیمی از یمن آمد به سوی ساحل‌ها مشام خویش از آن مشکفام باید کرد بدان امید که نزدیکتر شود آن روز دعا برای فرج صبح و شام باید کرد میان معرکه باید تپید یا رقصید؟ خوشا کسی که نداند کدام باید کرد @faslefaaseleh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذهن‌تکانی! رها کن از غم و از اخم دل‌ها و جبین‌ها را بچین در سفره‌های مهربانی هفت‌سین‌ها را چه می‌شد در همین خانه‌تکانیّ دم عیدی به سطل خاکروبه می‌سپردی بغض و کین‌ها را میان ما خطوط فاصله مرز جدایی‌هاست بیا و پاک کن از دفترت این نقطه‌چین‌ها را میان شادی و غم نیست مرز روشنی ای جان به یاد آور به وقت شادمانی‌ها غمین‌ها را تویی که یاد تو فتح‌الفتوح مهربانی‌هاست به یاد ما بیاور شادی فتح‌المبین‌ها را نسیمی می‌وزد از سرزمین سروهای ناز که هر دم زنده خواهد کرد یاد نازنین‌ها را با سپاس از امین عزیز❤ @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای در نگاهم از همه دنیا قشنگ‌تر از هرچه ناز و هرچه تمنا قشنگ‌تر شاخ نبات و شکّر و شیرین و دیگران حیرانم از تو کیست - خدایا - قشنگ‌تر! اسطوره‌هایِ عشق حقیقت نداشتند تو واقعیّتی و همانا قشنگ‌تر بالای دست، دست زیاد است و چون تو نیست هرگز -بدون شاید و امّا- قشنگ‌تر این است حسن روزفزونی که گفته‌اند امروز دلرباتر و فردا قشنگ‌تر باید تو را به حرمت یک گل نگاه کرد امّا نچید، چون‌که تماشا قشنگ‌تر حُسن تو را قیاس به دنیا نمی‌کنم ای خندۀ تو از همه دنیا قشنگ‌تر یک جلوه از کمال تو حسن است و از همه تو نازنین‌تریّ و نه‌تنها قشنگ‌تر وقتی غزل برای تو باشد عجیب نیست گر باشد از تمام غزل‌ها قشنگ‌تر! با صدای محمّدامین ترکی❤ @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از آن دو چشم و آن رخ زیبا بلابه‌دور از آن دو زلف و آن قدوبالا بلابه‌دور درد و بلای آن قد رعنا به جان من وز آن جمال وآن قد رعنا بلابه‌دور گفتی که من بلایم و گفتم که مرحبا هرگز مباد زین دل شیدا بلا به‌دور چون چشم تو مشابه چشمان آهو است از چشم‌های آهوی صحرا بلابه‌دور قلبم درون سینۀ تو می‌تپد، عزیز! در هر تپش ز جان و دل ما بلابه‌دور با تو دلم تمام تمنّا و شور شد زین اشتیاق و شور و تمنّا بلابه‌دور مجنون به اشک و آه سحرگاه می‌سرود از آستان حضرت لیلا بلابه‌دور @faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
صدای ولولۀ کائنات می‌آمد خروش رود عظیم حیات می‌آمد شبی که از دل آیینه‌های فروردین غریو شادی و شور و نشاط می‌آمد شبیه بانگ نخستین که در فضا پیچید طنین نغمه‌ای از شش‌جهات می‌آمد صدای بال ملایک از آسمان به زمین صدای جوشش روح قنات می‌آمد به روی بستر خشک زمین از آب حیات زلال و شسته هزاران فرات می‌آمد دو صف کشیده به شطرنج هستی از بد و نیک صدای همهمۀ کیش‌ومات می‌آمد برای کام کسانی که تشنه‌لب بودند شراب و شربت و شهد و نبات می‌آمد برای ما که گداییم، اگرچه بی‌همّت از آستانۀ جودش زکات می‌آمد شبیه زمزمه‌ای بود دور و هم نزدیک به هر کرانه شمیم صدات می‌آمد شب برات شب قدر آرزوها بود نوید روشن صبح نجات می‌آید... @faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
جامعه‌ای که علی و آرمان‌های بلندش را که به‌وسعت هستی بود، درک نمی‌کرد، نمی‌توانست بر بیعت غدیر پایبند بماند. این بود که حتّی عدالت او را نیز برنتابیدند و در برابرش ایستادند و بعد از کشتنش به دست‌بوس و پابوس ستم‌بارگانی رفتند که در افق ادراک آنان حکومت می‌کردند! هزاربار برای تو شاخ‌وشانه کشیدند هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد چه نقشه‌ها که ستم‌خواهگان شبانه کشیدند تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان ولی به‌یاوه تو را نقش تازیانه کشیدند در آن زمان که تو بودی چه ظلم‌ها به تو کردند ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند به دست‌بوس ستم‌بارگان شدند همان‌ها که پا ز عدل تو آن‌گونه ابلهانه کشیدند شهامتی که نمی‌خواست آن درشت‌سخن‌ها که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند پس از تو نم‌نمک آن زخم‌ها به چرک نشستند پس از تو کم‌کمک آن شعله‌ها زبانه کشیدند چه جمع اندک و غمدیده‌ای در آن شب تیره به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند .... رهی دراز نداری، به او نیاز نداری علی امام کسانی‌ست که پَر ز لانه کشیدند؛ همان‌کسان که دل از دام دام‌ودانه بریدند همان‌کسان که شررها در آشیانه کشیدند @faslefaaseleh