#فیلمنامه_چرا_آسمان_را
این هم فیلمنامهای است که هوش مصنوعی، براساس شعر "چرا آسمان را..."
https://eitaa.com/faslefaaseleh/697
در کسری از ثانیه نوشتهاست.
شگفت نیست بگوییم که هوش مصنوعی میتواند با تمهیداتی این فیلمنامه را به تولید هم برساند!
تردیدی نکنید که این هوش سیاه در آیندۀ نزدیک میتواند با سرعت و کمترین هزینه رسانهها و هنر سینما را در دست بگیرد و عنان اختیار این رسانهها را که اصلیترین ابزارهای حکومت بر جهان است، در اختیار صاحبان خود، یعنی قدرتهای جهانی و سرمایهداری بگذارد و شعور و هنر انسانی را پس بزند. شاید ما واپسین نسلها از شاعران و نویسندگان و هنرمندان جهان، قبل از غلبۀ هوش مصنوعی باشیم!
____________________________
بالاتر از این آسمان
فیلمنامه
صحنۀ ۱: محوطهٔ باز در زمینی وسیع، نیمهشب. آسمانی آبی بیکران، پر از ستارهها. یک شخص در وسط صحنه ایستاده است، به آسمان خیره شده و به سوالاتی در ذهنش فکر میکند.
شخص:
(با نگرانی و تعجّب)
چرا آسمان را؟ چرا وسعت آبی بیکران را؟
صحنۀ ۲: دستهای از آبهای روان، مثل رودخانهها و آبشارها، در حرکت هستند. شخص به سمت آنها حرکت میکند و طوفانی از نغمههای آبهای جاری را در گوشش میشنود.
شخص:
(با شگفتی)
چرا نغمههای آبهای روان را؟
صحنۀ ۳: شهر اصفهان با خیابانهای خزانهدار و معماری زیبا. شخص در خیابانی میچرخد و نقش جهان را در این شهر میبیند.
شخص:
(با احساس تعلّق)
چرا اصفهان را و نقش جهان را؟
صحنۀ ۴: باغهای پر از سروهای کهنسال در شیراز. شخص در یکی از باغها قدم میگذارد و زیبایی و زندگی جوانی سروها را درک میکند.
شخص:
(با لذت)
چرا شیراز و آن سروهای کهنسال، امّا جوان را؟
صحنۀ ۵: باغی با گلهای رنگارنگ و شکوفههای زیبا. شخص در باغی نشسته و به گلها و نسیمی که آنها را میلرزاند، نگاه میکند.
شخص:
(با تعجب و تأمّل)
چرا گلها را و بوستان را؟
صحنۀ ۶: شخص درِ یک کتابخانه باز است
و دست به دست کتابها میچرخاند. دستی از بین کتابها، دیوان حافظ را برمیدارد و نغمههای آن را خواندنی میشنود.
شخص:
(با ذهنیّت معنوی)
چرا حافظ نغمهخوان را؟
صحنۀ ۷: صحنههایی از شهرهای طوس، تبریز و زاهدان. شخص در هر شهر قدم میگذارد و جاذبهها و فرهنگ آنها را میبیند.
شخص:
(با احساس تعجّب و آرزو)
چرا طوس و تبریز و زاهدان را؟
صحنۀ ۸: دستهای از مردم در حال مطالعه و تحقیق در حوزههای حکمت، دانش و معرفت. شخص در میان آنها قرار میگیرد و در کنارشان میایستد.
شخص:
(با تعجّب و تحسین)
چرا حکمت و دانش و معرفت را؟
صحنۀ ۹: گالری هنر با تابلوها و آثار هنری زیبا. شخص در میان آنها قدم میگذارد و جلوهها و ارزش هنر را درک میکند.
شخص:
(با شور و شوق)
چرا هنر را، این موهبتی گرانبها را؟
صحنۀ ۱۰: صحنههای عشق و دوستی، نمایش داده میشود. شخص در آغوش عشق و دوستی است و این احساسات برایش به شکل خون در رگها جریان دارند.
شخص:
(با عشق و ارتباط عمیق)
چرا عشق را مثل خون در رگ و پوست دارم؟
چرا دوست را دوست دارم؟
صحنۀ ۱۱: صحنههای مختلف از وطن و زیباییهای آن. طبیعتی زیبا، مناظر شهری، مردم و فرهنگ وطن را نشان میدهد.
شخص:
(با احساس انتما و وفاداری)
چرا وطن را این گل اطلسی را دوست دارم؟
من این فارسی را چرا دوست دارم؟!
صحنۀ ۱۲: شخص در وسط صحنه ایستاده و به آسمان نگریسته است. نگاهش با شگفتی و احترامی به آسمان میباشد.
شخص:
(با احساس شگفتی و ارتباط عمیق)
چرا آسمان را؟
پایان فیلمنامه.
این فیلمنامه، با نمایش سوالات و تعجبات شخصی که به دنبال معنای عمیق و احساسی زندگی است، بهتدریج ماجراجویی او را در جستجوی هویّت و ارتباط با مفاهیم مختلف، از جمله آسمان، آبها، شهرها، شاعران و فرهنگ، عشق و دوستی، وطن و زبان فارسی نشان میدهد. این فیلمنامه قصد دارد تا با استفاده از تصاویر و صحنهها، احساسات و تفکّرات شخص را به تماشاگر منتقل کند و او را به تأمّل در معنای زندگی و ارتباط با مفاهیم عمیقتر دعوت کند.
#محمدرضا_ترکی
#احسان_اولیایی
#هوش_مصنوعی
#نمایشنامه
#شعر_چرا_آسمان_را
#هیولای_هوش_مصنوعی
#سینما_و_هوش_مصنوعی
#رسانه_و_هوش_مصنوعی
@faslefaaseleh