تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
از خلق و خوهای بد برخی از طبیبان ناز و تکبّر و بیاعتنایی به بیماران است. این پزشکان نازفروش معمولاً بیدلیل و فقط برای به اصطلاح کلاسگذاشتن، خیلی دیر به بیمار نوبت معاینه میدهند و در هنگام ملاقات با بیمار هم انگار عارشان میآید با بیمار حرف بزنند، بیآنکه به حرفهای مریض مادرمرده گوش کنند، در اسرع وقت نسخهای مینویسند و او را روانه میکنند و از بیان هر توضیحی به بیمار و نزدیکانش هم با بیاعتنایی کامل خودداری میکنند.
این اخلاق بد سابقهای قدیمی دارد. علاوه بر شعر حافظ که گذشت، در سخن دیگر بزرگان زبان فارسی هم به این نکته اشاره شده است. نمونه را به ابیاتی از شاعران پذشته عنایت فرمایید:
فروغی بسطامی:
جان میدهیم و ناز طبیبان نمیکشیم
زیراکه درد او بهحقیقت دوای ماست
به زیر بار طبیبان شهر نتوان رفت
به درد خوکن و آسودهدل ز درمان باش
کمال خجندی:
اگرچه غارت جان میکنند و ظلم صریح
هزاردرد کشیم از تو به که ناز طبیب
رضی آرتیمانی:
بینیازم دار و معذورم اگر
خنده بر ناز طبیبان میزنم
امّا گویا هیچکس به اندازۀ صائب از ناز و منّت پزشکان آزردهخاطر نبوده است. این چندبیت را به عنوان نمونه بخوانیم:
درد بیدرمان به مرگ تلخ شیرین میشود
از طبیبان منّت درمان کشیدن مشکل است
شد رهنما به حق چو مرا درد بیدوا
صائب! دگر به ناز طبیبان چه حاجت است؟
از طبیبان بیسبب صائب! مشو منّتپذیر
هست اگر این درد را درمان به خود درماندن است
شادم به ضعف خویش که بیماری نسیم
ناز طبیب و منّت درمان نمیکشد
#محمد_رضا_ترکی
#حافظ_شیرازی
#صائب_تبریزی
#کمال_خجندی
#رضی_آرتیمانی
#فروغی_بسطامی
#ناز_طبیبان
#اخلاق_پزشکی