گوید این خاقانی دریامثابت خود منم!
خویشتن همنام خاقانی شمارند از سخن
پارگین را ابر نیسانی شمارند از سخا
نی همه یک نام دارد در نیستانها ولیک
از یکی نی قند خیزد و ز دگر نی بوریا
دانم از اهل سخن هرکهاین فصاحت بشنود
در میان منکر افتد خاطرش، یعنی خطا
گوید این خاقانی دریامثابت خود منم
خوانمش خاقانی امّا از میان افتاده «قا»
تخلّص شعری برای شاعران قدیم از نان شب واجبتر بوده و شاعران گاه بر سر تخلّصهاي بامفهوم و خوشآهنگ كه بهراحتي در اوزان مختلف بگنجد رقابت داشتند. مشهورترينِ اين نزاعها مربوط به نظيري نيشابوري است كه گفتهاند براي ازخودكردن حرف «ی» در تخلّص نظيري كه لابد در آن روزگار براي خود نوعي «برند» (ويژند) به حساب ميآمده، مبلغ كلاني به «نظيري مشهدي» پرداخت تا قانع شود به تخلّص «نظیر» قناعت کند. نظير اين رقابت را در بين شاعراني چون نظاماي شيرازي و ناظم يزدي بر سر تخلّص «ناظم» و دعواي لطفعليبيك چركس با نورمحمّد كاشي بر سر تخلّص «نجيب» و... گزارش كردهاند. به دليل ازدحام شاعران بر سر القاب و تخلّصات معتبر شاهد وجود شاعران متعددي با تخلّصهاي عطّار و نظامي و حافظ و... و گاه تداخل اشعار آنها با هم در جُنگها و تذكرهها هستيم. [براي تفصيل و منابع بحث← مقالۀ ممتّع شفيعي كدكني« روانشناسي اجتماعي شعر فارسي (در نگاهي به تخلّصها)»]
ابیاتی که از خاقانی آوردیم مربوط به قصیدهای است با مطلع:
نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا
در جهان ملک سخنراندن مسلّم شد مرا
قصیده از سرودههای آغاز جوانی خاقانی است. او در این چکامه در برابر حاسدان و مدّعیان، خصوصاً شاعری که بر سر عنوان «خاقانی» با او نزاع داشته، از حیثیّت شعری و عنوان خودش دفاع میکند. در اين ابيات ما شاهد يكي از اوّلين نمونههاي اين نزاع شاعرانه بر سر تخلّص هستيم. خاقاني در پاسخ میگوید اینکه این شخص خود را همنام خاقانی میخواند، شبیه است به همنام خواندن پارگین (گنداب) با ابر نیسان که زلالترین بارانها از آن فرومیریزد. همنام بودن کافی نیست، زیرا به نیِ بوریا و نیِ شکر هر دو «نی» میگویند، امّا این کجا و آن کجا؟! او به شاعر مدّعی حق میدهد دچار توهّم شود و خود را همنام و همردیف خاقانی بلکه «خاقانی دریامثابت» بپندارد، زیرا معمولاً شاعران وقتی ابیات درخشان و فصیح را میخوانند یا میشنوند، در وهلۀ اوّل با خود میگویند: چرا این مضمون به ذهن خودم نرسید؟! و خیال میکنند سرودن چنان ابیاتی ساده است، امّا وقتی قصد سرودن میکنند درمیمانند و به خطایشان پی میبرند و میفهمند سرودن چنان شعری ناممکن است. به همین دلیل اشعاری که در اوج فصاحت قرار دارند «سهلِ ممتنع» نامیده میشوند.
خاقانی در بیت آخر با ریشخند ميگويد: باشد؛او هم «خاقاني» است، ولي «خاقاني» بدون «قا»، یعنی «خانی» كه به معني «چشمه» است. بدینترتیب خاقانی شاعر رقیب را با تشبیه به چشمه در برابر دریا تحقیر میکند!
طبیعی است که آن شاعر مدّعی بعد از دریافت این پاسخ محکم از خیر این تخلّص گذشته و به سراغ نام شعری دیگری رفته باشد!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#خاقانی
#خاقانی_شروانی
#مفاخرات_خاقانی
@faslefaaseleh