eitaa logo
فصل فاصله
304 دنبال‌کننده
348 عکس
38 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
بخش دوم سرّ سخنان نغز خاقانی به‌زودی منتشر می‌شود سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی (سمت) به‌زودی بخش دوم سرّ سخنان نغز خاقانی را منتشر خواهد کرد. این بخش شامل ناگفته‌هایی در زمینۀ 33 قصیدۀ خاقانی (قصاید 34 تا 66) خواهد بود. طرح جلد این بخش هم حاصل زحمت استاد فرزاد ادیبی است. بخش اوّل این کتاب بنابود در اواخر سال گذشته منتشر شود که به دلیل شرایط موجود انتشار آن تا امروز به تأخیر افتاده و، طبق وعدۀ مسئولان سمت، ان شاءالله، تا آخر هفتۀ آینده در دسترس اهل فرهنگ و ادب قرار خواهد گرفت.
آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند! مضمون کلّی این رباعی منسوب به خیّام آشکار است ؛ حتّی عالمان و فیلسوفان بزرگ نیز از شب تاریک این جهان راه نجاتی نیافتند و سرانجام آنان نیز در خواب شدند و مرگ را به‌ناگزیر پذیرفتند و تنها افسانه‌ای از آنان برجای ماند! امّا رباعی را می‌توان مقداری دقیقتر معنی کرد و گفت: حتّی آنان که بر همۀ آداب و علوم احاطه یافتند یا محیط [= اقیانوس ] فضل و ادب شدند، راز و حقیقت این جهان را، چنانکه باید، درک نکردند و سخنانی که در بارۀ این شب تاریک گفتند، تنها مشتی افسانه بود؛ افسانه‌هایی که به کار خواباندن کودکان می‌آمد و شگفت‌انگیز اینکه این افسانه‌ها خودِ آن فاضلان و ادیبان را به خواب فروبرد؛ چراکه گویا آنان افسانۀ خود را باور کرده بودند! این تفسیر، رباعی را علاوه بر مفهوم فلسفی، با تعریض به کودکانه‌بودن رفتار فیلسوفان، با نوعی طنز تلخ و گزنده نیز همراه می‌کند. @faslefaaseleh
@msmenshavi کانال تلاوتهای کوتاه و جذّاب مرحوم محمّد صدّیق منشاوی را به دوستان خود معرّفی کنید🌹
اوستا.mp3
2.96M
شعرخوانی مرحوم استاد مهرداد اوستا @faslefaaseleh
برگرد به بی‌کرانه، به دریا، به آسمان برگرد به آفتاب یقین از مِهِ گمان برگرد برو پرندۀ غمگین ِ من، خداحافظ! به سایه‌سار درختان مهربان برگرد کنار من به‌جز از میله‌های زندان نیست از این قفس به افق‌های بی‌کران برگرد به هر کجا که نشان صداقتی دیدی بمان، وگرنه از آنجا به آشیان برگرد نگاه آخر و تیر خلاص از تو یکی‌ست برای کشتن این صید نیمه‌جان برگرد بدون نام تو این قصّه بی‌سرانجام است نمی‌شود تو نباشی، به داستان برگرد ولی چه فایده، وقتی بیایی از تن من نمانده هیچ به‌جز مشتی استخوان بر گرد @faslefaaseleh
منتشر شد بخش اوّل از مجموعۀ چهارجلدی سرّ سخنان نغز خاقانی که به ناگفته‌هایی دربارۀ زندگی و شخصیّت و شعر خاقانی، سخنور بزرگ زبان فارسی در قرن ششم اختصاص دارد منتشر شد. سازمان سمت این کتاب را در 604ص و به قیمت 61هزارتومان عرضه کرده است. علاقه‌مندان می‌توانند از هفتۀ آینده این کتاب را از مراکز توزیع کتاب‌های سمت تهیّه کنند. نشانی مرکز فروش در تهران: روبه‌روی دانشگاه تهران، حدّ فاصل خیابان‌های فخر رازی و دانشگاه، مجتمع تجاری ـ اداری پارسا تلفن نمایشگاه و فروشگاه: 66408120 و 66408145 و 66417857 @faslefaaseleh
کنکور بلایی بزرگ‌تر از کرونا! کنکور یک‌تنه مقصّر اصلی مصیبت‌های بزرگی در کشور ماست. از جملۀ این مصائب می‌توان به نزول سطح علمی دانشگاه‌ها و جایابی غلط دانشجویان در مراکز علمی و در رشته‌های نامناسب و هدررفتن استعدادهای آنان و واردشدن آسیب‌های روانی جدّی به میلیون‌ها دانش‌آموز و تحمیل هزینه‌های سنگین بر معیشت اکثریّت خانوارهای ایرانی و ایجاد نابرابری آموزشی و انباشته‌شدن ذهن دانش‌آموزان از انبوهی از اطّلاعات کم‌فایده و بی‌فایده و شکل‌گرفتن یک مافیای عظیم در لوای کلاس‌ها و برنامه‌های کمک‌آموزشی اشاره کرد. بدون هیچ تردیدی کنکور بلایی بزرگ‌تر از کرونا و همۀ بیماری‌ها و بلاهایی است که در روزگار مدرن بر جامعۀ ما وارد شده است! شاید یکی از برکات بلای کرونا این باشد که موقّتاً جلوی بلای کنکور را گرفته است. مسئولان و کارشناسان آموزشی و مصلحان و دل‌سوزان کشور اینک فرصتی دارند که فارغ از مسائل جانبی به شیوه‌های تازه‌ای، جز این مصیبت عظما، برای گزینش دانشجو و تربیت نسل آینده بیندیشند. به نظر من اجرایی‌کردن شیوۀ مناسبی به جای کنکور در شرایط فعلی حتّی از کشف واکسن کرونا واجب‌تر و ضروری‌تر و پرسودتر است. بدون شک کنکور تنها و مناسب‌ترین راه گزینش دانشجو نیست. فقط باید مقداری شجاعت داشت و به شیوه‌های تازه اندیشید و راه را برای تجربیّات تازه گشود! @faslefaaseleh
منتشر شد بخش دوم از مجموعۀ چهارجلدی سرّ سخنان نغز خاقانی که به ناگفته‌هایی دربارۀ زندگی و شخصیّت و شعر خاقانی، سخنور بزرگ زبان فارسی در قرن ششم اختصاص دارد منتشر شد. در این بخش به قصاید 34 تا 66 دیوان خاقانی پرداخته شده است. سازمان سمت این کتاب را در 676 ص و به قیمت 75هزارتومان عرضه کرده است. علاقه‌مندان می‌توانند برای خرید برخطّ این جلد و جلد اوّل به وبگاه سازمان سمت مراجعه کنند. نشانی مرکز فروش در تهران: روبه‌روی دانشگاه تهران، حدّ فاصل خیابان‌های فخر رازی و دانشگاه، مجتمع تجاری ـ اداری پارسا تلفن نمایشگاه و فروشگاه: 66408120 و 66408145 و 66417857 @faslefaaseleh
سفر کعبه نمودار ره آخرت است گر چه رمز رهش از صورت دنیا شنوند جان معنی‌ست به اسم صوری داده برون خاصگان معنی و عامان همه اسما شنوند کعبه را نام به میدانگه عام عرفات حجرهٔ خاص جهان‌داور دارا شنوند عابدان نعره برآرند به میدانگه از آنک نعرهٔ شیردلان در صف هیجا شنوند عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ نه چو زنبور کز او شورش و غوغا شنوند ساربانا به وفا بر تو که تعجیل نمای کز وفای تو ز من شکر موفّا شنوند حاش لله اگر امسال ز حج وامانم نز قصور من و تقصیر تو حاشا شنوند دوستان یافته میقات و شده زی عرفات من به فید و ز من آوازه به بطحا شنوند هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایهٔ هیچ که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند ها و ها باشد اگر محمل ما سازی و هم برسانیم به کم زانکه ز من ها شنوند بر در کعبه که بیت الله موجودات است که مباهات امم زان در والا شنوند، بار عام است و در کعبه گشاده‌ست کز او خاصگان بانگ در جنت ماوا شنوند خاقانی شروانی @faslefaaseleh
‌. 📚سرّ سخنان نغز خاقانی: ناگفته‌هایی درباره زندگی، شخصیت و شعر خاقانی شروانی (قصاید ۱-۳۳)📚 🔽کتاب حاضر برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی به عنوان منبع مبنایی برای دروس متون نظم 3 (خاقانی و نظامی) مقطع کارشناسی ارشد، تحقیق در متون نظم فارسی مقطع دکتری هر کدام به ارزش 2 واحد تدوین شده است. 📍سرّ سخنان نغز خاقانی نامی است که از اشعار خاقانی برای این کتاب انتخاب شده است. نویسنده در این اثر تلاش دارد به نگاهی مستند و علمی در زمینه زندگانی و شخصیّت و شعر خاقانی دست یابد و فارغ از مشهورات رایج، این شاعر بزرگ قرن ششم را بشناساند. بسیاری از نکات در این کتاب برای نخستین بار مطرح می‌شود یا اگر پیش از این در جایی بیان شده، به صورت مستدل و مستند نبوده است. آنچه در چهار مجلّد فعلی این اثر آمده تنها بخش قصاید دیوان خاقانی را در برمی‌گیرد. 💳قیمت: ۶۱۰٬۰۰۰ ریال🍃 🌐سایت سمت: www.samt.ac.ir 🛍خرید از: https://bit.ly/39QlpVK
پیدا شد و به خلق جهان نیش‌خند زد آسیب‌‌ها که بر بشر مستمند زد! انسان بی‌لجام اسیر غرور بود از ماسک بر دهان بشر پوز‌بند زد تنها نه ماسک زد به رخ شیخ‌ رند شهر برقع به روی دلبر شوخ و لوند زد راه نفس که بست به پیران ناتوان بر جان کودکان و جوانان گزند زد پیدا شد آن‌زمان که بشر بود و غفلتش بر گوش خلق سیلی بانگ بلند زد گفت ای بشر تو نیستی آن‌کس که از غرور بر آب و خاک و آتش پاکیزه گند زد؟ آسیب و درد بر تن و جان نژند تو ویروس نه، که این روش ناپسند زد! @faslefaaseleh
گاو نه من شیر! گاو نُه من شیر در زبان فارسی، نماد آدم‌هایی است که رفتارهای خوبشان را ضایع و به بدی ختم می‌کنند. این ضرب‌المثل، مثل بسیاری از امثال ایرانی، ریشه در جامعۀ روستایی و مبتنی بر دام‌پروری دارد. مرحوم دهخدا در امثال و حکم ردّپای این مثل را در سخن انوری و مسعود سعد و در این بیت نظامی نشان داده است: چو آن گاوی که از وی شیر خیزد لگد در شیر کوبد تا بریزد برای آنکه به قدمت این مثل قدیمی در زبان فارسی بیشتر پی ببریم، می‌توانیم آن را در سخن آدم‌الشّعرا رودکی سمرقندی هم سراغ بگیریم: گیتی چو گاوِ نیک دهد شیر مر تو را خود بازبشکند به‌کرانه خَنور شیر به‌کرانه: در پایان خَنور: ظرف @faslefaaseleh
گندم ری مرد فریاد برآورد:"مرا یاری نیست؟!" کوفیان هلهله کردند :"...هلا...آری نیست" شمر تکبیر برآورد که در لشکر تو پرچمی نیست به‌پا ، دست علم‌داری نیست! [شمر و تکبیر!؟ بلی بین حقیقت وَ دروغ ای‌بسا، گرچه به‌ظاهر، ره بسیاری نیست] مرد غرّید که تکبیر شما تزویراست ورنه حاشا که شما را به خدا کاری نیست گرمِ سودای خدایید به بازار سیاه آه، مکّاره‌تر از این سرِ بازاری نیست! [غیرتم کشت که چندی‌ست به بازار دروغ می فروشند خدا را و خریداری نیست!] مرد غرّید: "مرا مرگ حیاتی تازه‌ست زندگی‌کردنِ با خواری، جز عاری نیست" عُمَر سعد به ری - امّا – می‌اندیشید -"بهتر از گندم ری هیچ بروباری نیست…" مرد نالید: " تو را هرگز از گندم ری یا که از مردم وی حاصل سرشاری نیست آسیاها همه بر خون شما خواهد گشت نان نفرین‌شدگان لقمۀ همواری نیست" [ زندگی گرچه مصافی‌ست میان بد و خوب کربلا حادثۀ قابل تکراری نیست ، غالباً شمر و یزیدند به جولان اینجا حُر که سهل است ، در این معرکه مختاری نیست!] @faslefaaseleh
یادی از مرحوم محمّدحسین حرمی قسمت این بود بمانم من و اشک نَدَمی شام تارم نشود آینۀ صبح‌دمی می‌دود جاده که شاید به غبارت برسد تو ولی فارغ از این جادۀ پرپیچ و خمی راه چون من نشنیده‌ست به کاهل‌نفَسی جاده همچون تو ندیده‌ست به چابک‌قدمی نمی از خویش فرارفت و به دریا پیوست نه کمی ماند و نه بیشی، نه نمیّ و نه یمی ما اسیران وجودیم و غریبان عدم خوش به حال تو که فارغ ز وجود و عدمی در جهانی که تو هستی همه نور است و سرور هستی از دوش تو افتاد، عجب بار غمی! «جام جم» نیز تو را مستِ میِ خویش نکرد دل ندادی به‌جز از عشق به جامیّ و جمی همۀ عمر همین بود مباهات تو را که غبار قدم راهروان حرمی این جهان با همه بی‌حرمتیش کمتر دید مردی آن‌گونه که بودی تو، بدان محترمی تیره و تار شد آیینه و افسوس که رفت مردی از آینه، از نور...حسین حرمی حاج‌حسین حرمی را سال‌ها قبل، در رادیو شناختم. مدیری بود شریف و دل‌سوز و مهربان و خالص. در سال‌های جوانی به اسارت ساواک درآمده بود و شکنجه و به خاطر پخش اعلامیّه به شش‌سال زندان محکوم شده بود. در سال‌های انقلاب آرام نگرفته بود و از سیستان و بلوچستان تا خوزستان کار و تلاش کرده بود. او که زخم سال‌های جنگ را برتن داشت، مدیریّت رادیو جبهه را هم در دوران دفاع مقدّس در کارنامه داشت. مدّتی مدیر پخش رادیو و در دوره‌ای هم مدیر رادیو تهران بود و قبل از بازنشستگی مدیریّت شبکه 5 سیما را به عهده داشت؛ امّا در همۀ این ایّام جاذبه‌های «جام جم» او را فریب نداد. حرمی عاشق حرم بود و هیچ فرصتی را، هرچند کوتاه، برای زیارت مرقدعلیّ بن موسی الرّضا از دست نمی‌داد. از وقتی که از رادیو رفت، سال‌ها او را ندیده بودم تا همین اواخر که در مراسمی اتّفاقاً او را دیدم. با همان لبخند صمیمی گفت: من حرمی هستم. هنوز مرا در خاطر داری؟! گفتم مگر می‌شود شما را فراموش کرد. کرونا چند روز قبل در 66سالگی او را از ما گرفت. رضوان خدا جایگاه او باد! @faslefaaseleh
گجسته از کوچه‌های بسته به جایی نمی‌رسیم با گام‌های خسته به جایی نمی‌رسیم هرکس که رفت و دید و به مقصد رسید گفت با این نگاه بسته به جایی نمی‌رسیم گفتی که «آن پرندۀ بی‌بال‌زاده‌ایم گیرم قفس شکسته، به جایی نمی‌رسیم»، تا در نگاه خسته‌ات این یأس بی‌فروغ مانند شب نشسته به جایی نمی‌رسیم با همرهان سست‌عناصِر، بریده، گیج، با این دل ‌خجسته به جایی نمی‌رسیم بیگانه خیرخواه شما نیست، ما از این اسکندرِ گُجسته به جایی نمی‌رسیم بربند دست تفرقه، پای نفاق را با حزب و دارو دسته به جایی نمی‌رسیم! @faslefaaseleh
مرگ از جفت حیات خود مگو طاق شده‌ست یا کهنه‌کتابی‌ست که اوراق شده‌ست او کودک نورسیده را می‌ماند در پارچه‌ای سپید قنداق شده‌ست! @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسم رمز آزادی‌ها! با آمدنت شکفته شد شادی‌ها مفهوم گرفت آدمی‌زادی‌ها دشنامِ به تو معنیِ آزادی نیست ای نام تو اسم رمز آزادی‌ها! @faslefaaseleh
ترجمۀ شعرپاره‌هایی از ادونیس رنگ الفبای طبیعت است *** گاهی خورشید از روشن‌کردنت ناتوان است و شمعی تو را روشن می‌کند *** پروانه چمدانی است که رنگ می‌برد . *** سیاه در میان رنگ‌ها از همه مادّی‌تر است امّا بیش از هر رنگی ، نماد عالم غیب است *** زمان در شادی شناور می‌شود و در اندوه رسوب می‌کند *** گل قایقی است شناور در هوا با یک سرنشین: عطر *** همۀ مخلوقات به سمت مرگ می‌روند مگر انسان که مرگ به سویش می‌آید *** زندگانی سنگ بی‌پایان است چون مرده می‌زید *** عشق، ابدیّتی است که لحظه‌ای می‌پاید نفرت، لحظه‌ای است انگار ابدی *** اگر روز سخن می‌گفت مژدۀ شب می داد. *** باشد از تنهایی‌ام بیرون می‌زنم امّا به کجا بروم؟ *** با هر پرسشی دو نیمه می‌شوم: پرسشم و خودم. پرسشم در پی پاسخ است و خودم به دنبال پرسشی دیگر *** صخره‌ها به سرود آب‌ها بی‌اعتنایند. *** شهابی فرومی‌افتد برگی نیز امّا این کجا و آن کجا؟ *** …نسیمی تنبل. تاب ایستادن ندارد نمی‌تواند از این گُل دل بکند از دفتر احتفاء بالاشیاء الغامضة الواضحه @faslefaaseleh
حذف در بزم حال و هلهله جایی نداشتی در عرصۀ مجادله جایی نداشتی آرام و سربه‌زیر، به دنبال کار خلق در وادی مجامله جایی نداشتی در روز جنگ جای تو در متن حادثه چون شد تمام غائله، جایی نداشتی وقتی حراج شد هدف و غیرت و شرف هرگز در آن معامله جایی نداشتی تو نرّه‌شیر شرزه در آن بازی عقیم همچون رجال حامله جایی نداشتی یک‌روز انقلابی و یک‌روز لیبرال در این گروه چون ژله جایی نداشتی در روزگار سازش و لب‌خندهای لوس در محفل مغازله جایی نداشتی روزی چقدر ساده تورا حذف می‌کنند زیرا در این معادله جایی نداشتی @faslefaaseleh