eitaa logo
فصل فاصله
304 دنبال‌کننده
323 عکس
35 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر به شوق تو این اشتیاق شکل گرفت چه شد، چگونه، چرا این فراق شکل گرفت؟! اگر تمام‌شدن سرنوشت یک ماه است چرا به جای طلوع این محاق شکل گرفت دل از نگاه تو لرزید، عشق پیدا شد شهید چشم تو شد، درد و داغ شکل گرفت از آن زمان که جهان را خدا پدید آورد چقدر حادثه در این رواق شکل گرفت چقدر حادثه رخ داد تا رخ تو شکفت و این قشنگ‌ترین اتّفاق شکل گرفت نسیم زلف تو بر شوره‌زار خاک گذشت که طرح سبزترین کوچه‌باغ شکل گرفت دوباره حسّ عجیبی شبیه دل‌تنگی دوباره عطر تو در این اتاق شکل گرفت محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
زبان فارسی و دانشگاه‌ها زبان فارسی اگر بخواهد بماند و در چرخۀ مدرنیته و دنیای امروز حذف نشود، چاره‌ای ندارد جز آنکه ظرفیّت‌های علمی خود را تقویت کند و به زبان علم تبدیل شود؛ درغیراین‌صورت تردیدی نکنید که رفته‌رفته به یک لهجۀ محلّی برای محاورات عادی و روزمرّه تبدیل خواهد شد و توان خود را به عنوان یک زبان زنده از دست خواهد داد. چنین زبانی استعداد ادبیّات آفرینی خود را نیز در گذر زمان از دست خواهد داد و اهل ادبیّات و شعر و رمان نیز ترجیح خواهند داد، مثلاً، از زبان انگلیسی برای آفریدن و خواندن آثار ادبی استفاده کنند که هم از تنوّع آثار بیشتری برخوردار است و هم گویشوران و خوانندگان بیشتری دارد. در چنین حال‌وهوایی علاقه‌مندان به آثار کهن فارسی نیز احتمالاً به ترجمه‌های انگلیسی آن‌ها روی خواهند آورد و ترجمۀ شاهنامه و گلستان و بوستان و مثنوی را که برایشان قابل فهم‌تر است، به جای اصل این آثار خواهند خواند! سرنوشت تلخ فارسی در شبه قارّۀ هند و پاکستان و عقب‌نشینی و حذف این زبان در برابر زبان مهاجم انگلیسی در این سرزمین، به‌خوبی واقعی‌بودن این نگرانی و مستندبودن آن را ثابت می‌کند. متأسّفانه دانشگاه‌های کشور ما که بیشترین وظیفه و سهم را در تقویت بنیۀ علمی زبان فارسی به عهده دارند در این زمینه سخت کوتاهی می‌کنند و هیچ تلاش ملموسی در این عرصه از خود نشان نمی‌دهند. دیگر نخبگان فرهنگی کشور نیز، اگر تلاش‌های فرهنگستان زبان و ادب فارسی را برای ساخت اصطلاحات علمی، در حوزه‌های مختلف علمی به سخره نگیرند، عملاً کار قابل ذکری برای گسترش ظرفیّت‌های علمی این زبان، یا تشویق جامعه در این عرصه انجام نمی‌دهند. البیتّه عدّه‌ای هم هستند که با دامن‌زدن به تعصّبات قومی و زبانی و سره‌گرایی افراطی و عربی‌ستیزی عوامانه کار را خراب‌تر می‌کنند و ذهن جامعه را از زبان مهاجمی که سیلاب اصطلاحات و کلماتش را روزانه به زبان مردم جاری کرده، به سمت زبانی منحرف می‌کنند که سال‌های سال است چندان اصطلاح تازه‌ای به زبان فارسی صادر نکرده است. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
کارستان قیصر! یکی از کارهای مهمّی که قیصر امین‌پور و چندتن از یارانش، همچون سلمان هراتی و سیّدحسن حسینی انجام دادند، شکستن مرزهای انحصار در شعر بود. پیش از این بزرگان، جریانات شعری مشخّصی در طیّ چنددهه، در ادبیّات ما شکل گرفته بود که هر یک سروسالار و به اصطلاح «پدرخوانده» یا پدرخوانده‌هایی داشت. این پدرخوانده‌ها که هریک از قدرقدرتان ژورنالیسم به شمار می‌آمدند، کسانی بودند که جایگاه شاعر و ناشاعر را در معرکۀ ادبیّات تعیین می‌کردند و می‌توانستند، اگر بخواهند، کسی را به مقام شاعری بر بکشند، و اگر نخواستند، حتّی اگر طرف بزرگی چون سهراب سپهری باشد، با نقدهای تندوتیز از حیثیّت شعری ساقطش کنند. امین‌پور و دوستانش در چنین هنگامه‌ای جریانی را به وجود آوردند که ضمن اینکه از تجربیّات نحله‌های شعری دیگر بسیار آموخته بود و بهره می‌برد، در چهارچوب هیچ‌یک از جریانات یادشده نمی‌گنجید. نخستین واکنش‌ها به این جریان که در سال‌های پس از انقلاب شکل گرفت، طعن و تعریض و ریشخند بود. چه‌بسا شعر این جریان را با «نوحه‌های برادر آهنگران» مقایسه کردند و آنان را «محتشم‌های کاشی نورسیده» و امثال آن لقب دادند و شاعران جیره‌خوار دولت و حکومت خواندند و .... از یاد نمی‌برم یکی از ناشران روشنفکری پایتخت انتشار مجموعۀ شعر او را مشروط به حذف غزلی کرده بود که در منقبت امام رضا سروده بود! امّا قیصر و دوستانش، علی‌رغم برخی شاعرکان منسوب به انقلاب که دامن به نان و نام و سکّه آلوده بودند، با سلوک زاهدانۀ خود ثابت کردند که هم ذاتاً شاعرند و سخنشان عیار بالایی از ادبیّت و هنر دارد و هم بی‌اعتنا به ارباب قدرت‌اند. اینان همچنین با سرودن اشعار اعتراضی تعهّد اجتماعی خود را در برهه‌های مختلف به مردم و دردهایشان نشان دادند. وقتی قیصر درگذشت، همان جماعت پدرخواندگان، شهرت و محبوبیّت او را که بی‌اجازۀ آنان شکل گرفته بود، به بیلبوردهای شهرداری نسبت دادند، امّا بچّه‌های فلان روستای دور که در غم درگذشت او معصومانه اندوهگین شده بودند، کجا بیلبوردهای شهرداری تهران را دیده بودند؟! برخی نیز محبوبیّت او را ناشی از انتشار تعدادی از شعرهایش در کتاب‌های درسی دانستند، امّا مگر او تنها شاعری بود که شعرش را در مدارس درس می‌دهند؛ چرا دیگران به چنین محبوبیّتی نرسیدند؟! برخی دیگر از جماعت پدرخواندگان و اتباعشان نیز انگشت بر تبلیغات رسانه‌ای و صدا و سیما نهادند که قیصر همه عمر از آن گریزان بود! جفای پایانی را برخی از دوستان قیصر بعد از مرگ به او کردند که کوشیدند او را تائب از گذشته و پیوسته به مشرب دیگر پدرخواندگان جلوه دهند و با دل‌سوزی‌های بی‌مورد خود استقلال فکری قیصر را ناخواسته یا خواسته زیر سوال بردند! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
خسروانی باربَد خسروانی‌ها اشعار سه‌مصراعی کهن ایرانی هستند که همراه با موسیقی و آواز اجرا می‌شدند. ابن خرداذبه مورّخ و جغرافیدان و موسیقی‌شناس قرن سوم، در کتاب اللهو والملاهی این خسروانی را به باربَد ، یکی از کهن‌ترین شاعران و خنیاگران ایرانی، منسوب کرده است که نباید انتساب بی‌اصلی باشد: قيصر ماه مانذ و خاقان خُرشيد [= خورشید] ان [=این؟] من خذاي ابر مانذ كامغاران [کامگاران] كخاهذ [= که خواهد] ماه بوشد [=پوشد] كخاهذ [=که خواهد] خُرشيد و سرودة او را این‌گونه ترجمه کرده است: قيصرُ يشبه القمرَ و خاقانُ الشَّمسَ الّذي هوَ مولاي يشبهُ الغيمَ المتمكِّنِ إذا شاءَ غطا القمرَ وإذا شاءَ الشَّمسَ ترجمۀ فارسی عبارت خردادبه این‌گونه است: قیصر روم ماه را ماند و خاقان چین خورشید را خدایگان کامگار من امّا ابر را ماننده است اگر خواهد ماه را بپوشاند وگر خواهد خورشید را محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
چند نکته دربارۀ شوخی‌های رایج با فرهنگستان زبان و ادب فارسی به‌تازگی دیدم که در پایین تصویری که تعدادی از مصوّبات فرهنگستان را دربر داشت، این عبارت طنزآمیز نوشته شده است: «دندان‌آبیتو روشن کن تا پیامکی درمورد خمیراک برات بفرستم؛ البتّه باید با دوگوشی صدای برگک رو گوش بدی تا آویزه‌ت سالم بمونه!» دربارۀ شوخی‌هایی از این‌دست که یقیناً با نزدیک‌ترشدن به ایّام انتخابات در فضای مجازی بیشتر و بیشتر خواهد شد، نکاتی گفتنی است: الف. دلیل خنده‌دار بودن این عبارت بی‌ربط‌بودن معادل‌های پیشنهادی فرهنگستان نیست. طنز عبارت عمدتاً به دلیل ازدحام واژگان فرهنگستانی در یک عبارت کوتاه است. اگر این اصطلاحات، با همۀ تازگی و غرابتشان، در یک سطر ازدحام نمی‌کردند و معنی برخی از آن‌ها هم در بین دو هلال و در کنار معادل فرنگیشان ذکر می‌شد، این‌قدر خنده‌دار و بی‌اندام جلوه نمی‌کردند. فرهنگستان همواره توصیه کرده که معادل‌های پیشنهادیش را، تا زمانی که جانیفتاده‌اند، درکنار هم و بدون فاصلۀ مناسب به کار نبرند. به عنوان مثال، در همین عبارت، واژۀ «پیامک» به دلیل جاافتادن آن در میان مردم هیچ حسّاسیّتی را برنمی‌انگیزد. ب. بی‌ربط‌بودن کلماتی که در کنار هم در عبارت مذکور آمده‌اند، دلیل دیگر خنده‌داربودن آن است؛ اگر این کلمات از لحاظ منطقی با هم تناسب داشتند، این عبارت این‌قدر مضحک به نظر نمی‌رسید؛ بنابراین آنچه در این‌جا نابه‌هنجار است واژه‌های فرهنگستان نیست، بلکه چینش غیرمنطقی کلمات در کنار یک‌دیگر است. بدیهی است که اگر کسی کلمات بی‌ارتباط را، حتّی اگر اصطلاحاتی شناخته‌شده هم باشند، در محور یک جمله در کنار هم بنشاند، حاصل سخن او چیزی از جنس «تزریق‌گویی» شاعران قدیمی و عباراتی از این دست خواند شد: ز شلوار زنبور و افسار ببر قفس می‌توان ساخت، امّا به صبر! ج. این اشکال بر کار فرهنگستان وارد است که ضرورتی وجود ندارد که برای برخی واژگان معروف و جاافتادۀ فرنگی، مثل "آپاندیس"، باوجود اینکه معنای لفظی آن بر مردم عادی آشکار نیست، جعل اصطلاح کند. توان علمی فرهنگستان باید بر اساس قاعدۀ الأهمّ فالأهمّ مصروف معادل‌سازی در حوزۀ اصطلاحات تخصّصی دیگری بشود که مردم هنوز به آن‌ها انس ذهنی نگرفته‌اند و می‌توان با معرّفی معادل‌های منطقی و زیبا جلوِ رواج صورت فرنگی آن‌ها را گرفت. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
سخنان بی‌تعارف استاد موحّد اخیراً جلسه‌ای در زمینۀ نقد کتاب در کشاکش دین و دولت نوشتۀ استاد گرامی محمّدعلی موحّد برگزار شد و دوتن از استادان دانشگاه که حوزۀ تحقیقاتشان ارتباط مستقیمی هم با موضوع کتاب نداشت مطالبی دربارۀ این اثر بر زبان آوردند. استاد بعد از شنیدن گفته‌های این دو منتقد محترم، سخنانی فرمودند که با رسم و شیوۀ جلسات متداول نقد کتاب و تعارفات معمول در آن‌ها تفاوت دارد. ایشان، حسب آنچه در خبرگزاری‌ها آمده، ابراز داشته‌ا‌ند: «مایه ناامیدی من است که سخنانم چنان‌که باید در نظرها دیده نشده است و این هم چه‌بسا به خود من بازگردد که نتوانسته‌ام آنچه در ذهن داشته‌ام را، چنان‌که باید، به رشتۀ تحریر درآورم. برداشت‌هایی که آقایان قادری و رحمانیان از سخنان من به عمل آوردند، چنان بود که منِ ِ صاحب‌سخن از آن راضی نمی‌باشم. اینکه ایشان وجه‌نظر و موقف بنده را نواندیشی دینی دانستند سراسر اشتباه است و شهدالله که من در نگارش این اثر چنین رویکردی نداشته‌ام، بلکه من از منظر یک مورخ آبجکتیو به این مسئله ورود کردم؛ ولو اینکه این آبجکتیوبودن هرگز نتواند به نحو تمام و کمال برآورده شود.» این صراحت امر مبارکی است. ایکاش دیگر بزرگان زبان و ادب فارسی و متفکّران پیشینۀ ما، از جمله فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و ...هم زنده بودند و در جلساتی که به نام آن‌ها و و آثارشان برگزار میشود حضور مییافتند و به ما میگفتند که آیا به همۀ سخنانی که دربارۀ آنان و آثارشان گفته و نوشته میشود باور دارند و به آن راضی هستند؟! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
شکوفه کرد جهان، عطر سیب پیدا شد به بوی سیب دل بی‌نصیب پیدا شد زلال بود جهان مثل آب و آیینه در آن تجلّی روی حبیب پیدا شد جهان بهشت برین بود، با تبسّم تو به یک کرشمه دلِ بی‌شکیب پیدا شد هنوز تازه جهان بوی عشق یافته بود که با رسیدن شیطان رقیب پیدا شد برای لقمه نانی که ‌تر شود در خون گناه و گندمِ آدم‌فریب پیدا شد به اوج قلّه رسیدیم و در هبوطی تلخ کویر و رنج و فراز و نشیب پیدا شد تمام قصّه همین بود اگرچه بعد از آن هزار حرف عجیب‌وغریب پیدا شد محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
مرحبا قاسم سلیمانی پهلوان بزرگ ایرانی عشق از عمق جان ثناگویت میزند بوسه ها به بازویت باطل‌السّحر فتنۀ داعش پاسدار قلمرو آرش شیرمردیّ و کوه پابرجا حافظ کربلا و سامرّا آفرین بر شکوه و صولت تو بر بلندای عزم و غیرت تو گرنه آن رزم و عزم و کوشش بود شام و لبنان دیار داعش بود همه را نقره‌داغ می‌کردند رو به خاک عراق می‌کردند مقصد بعد مکر آل یهود فتح دروازه‌های تهران بود نقل افسانۀ عمالقه نیست به خدا این سخن مبالغه نیست باری این بار مکر غیر گذشت فتنۀ آمده به‌خیر گذشت با شما هر طرف که روکردیم برگ‌های برنده روکردیم با تو هرچند خوابش آشفته چشم بیدار فتنه‌ها خفته دستی این‌سوی در عدن داری دستی آن‌سوی در یمن داری با چنین عزم و رزم طوفانی پرچم اقتدار ایرانی از تو لرزان به‌سان عزرائیل پیکر وحشیان اسراییل مالک اشتر زمان سردار ریشۀ فتنه از میان بردار عزم تو جزم و کوه‌فرساتر دست‌وبازوی تو تواناتر بهمن1393 محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh