eitaa logo
فصل فاصله
306 دنبال‌کننده
326 عکس
35 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن‌شناس نه‌ای جان من! خطا اینجاست سیبویه (140-180ه ق) بی‌شک یکی از بزرگترین زبان‌شناسان و دستورنویسان جهان است. دیدگاه‌های نحوی این دستورنویس نابغۀ ایرانی هنوز و علی‌رغم گذر قرن‌های طولانی، از استحکام و اتقان فراوانی بهره‌مند است. از نظر سیبویه در تشخیص صحیح و غلط، سخن فصحای زبان - مثلاً زبان‌آوران جاهلی و اعراب اصیل بادیه – حجّت است؛ حتّی اگر در بدو امر برخلاف قواعد رایج نحوی به نظر آید. بر اساس این دیدگاه دقیق و عمیق، گفتار زبان‌آوران و فصحا خود اصل و معیار است و نحویان و دستورنویسان باید قواعد خود را بر اساس آن تنظیم کنند و نه برعکس! به همین دلیل است که سیبویه جای جای در کتاب خویش به سخنان و عبارات أعراب بادیه که زبان آنان خالص از لغزش های متداول بوده است استدلال می کند. شمس قیس رازی به دیدگاه سیبویه در باب درست شمردن سخن شاعران و پذیرش ضرورت‌های شعری این‌گونه اشاره کرده است: " …سیبویه، رحمه الله، می‌گوید: هرچه شعراء عرب در مواضع ضرورت و مواقع اضطرار از جنس حذوف و زیادات و تبدیل حروف و تغییر حرکات به اشعار خویش درآورده‌اند و استعمال آن جایز شمرده … هریک را وجهی درست دانسته‌اند و در وجوه تصاریف لغت آن را محملی راست تصوّر کرده…" بنابر نظر سیبویه آنچه بر زبان فصحای اهل زبان جاری شود درست است؛ حتّی اگر در بدو امر مخالف با ظاهر قواعد لغت و دستور زبان به نظر برسد. بر این اساس، سخن بزرگان ادب فارسی، از کسانی چون فردوسی و ناصرخسرو و خاقانی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ و…گرفته تا نویسندگان و شاعران بزرگ این روزگار، در دستورنویسی اصل است و نمی‌توان براساس یافته‌ها و بافته‌های ناقص دستورنویسان، سخن آنان را، هرجا به‌ظاهر از قواعد دستوری فاصله گرفته، به خطا منسوب کرد. سیبویه حتّی گام را از این هم فراتر می‌گذارد و خروج‌های آشکار شاعران را از قواعد با عنوان “ضرورت شعری” توجیه می‌کند. لازمۀ سخن وی این است که شاعران فصیح و صاحب‌سخن – و نه مدّعیان نوپا که از سر ضعف‌های زبانی و ناآشنایی با اصول زبان مرتکب هر تعبیری می‌شوند– رخصت دارند که آگاهانه قواعد ظاهری زبان را نادیده بگیرند و درواقع قواعد تازه‌ای تأسیس کنند. نحو و دستوری که سیبویه پیشنهاد و پایه‌گذاری می‌کند، دانشی عبوس نیست که چوب خطا و درست را بالای سر برده و دائماً فتوای غلط‌بودن را، بدون در نظر گرفتن تحوّلات تاریخی زبان و ذوق، حتّی در مورد کلام و خطاب بزرگترین سخنوران زبان صادر می‌کند، بلکه دانشی است منعطف که در کنار قواعد کلّی، استثناها و انعطاف‌های زبانی را نیز در نظر می‌گیرد و با پذیرش صحّت و اعتبار کلام اهل زبان در جستجوی قواعدی برمی‌آید که هرچه بیشتر بر کلّیّت زبان و جنبه‌های گوناگون آن صادق آید. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
بلبله، قِنینه، صراحی هان غل و غل حلق خامان را که با خیرالعمل غل‌غل حلق صراحی را برابر ساختند برخی آوندها و ظروفی قدیمی، مثل بلبله و قِنینه و صراحی، به دلیل گردن بلند و دهانۀ تنگ و ساختار درونیشان به گونه‌ای ساخته می‌شدند که وقتی مایع درون آن‌ها به ظرف دیگری ریخته می‌شد آوای قل‌قل خاصّی از آن‌ها به گوش می‌رسید. این نغمه برای شاعران گذشتۀ ما بسیار خوشایند بوده است و بارها به آن اشاره کرده‌اند. صراحی معمولاً از جنس شیشه و قنینه از کدو و خیزران و نی ساخته می شده است. خاقانی دربارۀ صدای بلبله سروده است: بلبله در سماع مرغ‌آسا از گلو عِقدِ گوهر افشانده‌ست بلبله در قلقل آمد قل‌قل ای بلبل نفس تازه کن قولی که مرغان قلندر ساختند مرغ شد اندر هوا رقص‌کنان صبح‌دم بلبله را مرغ‌وار وقت سماع است هم خاقانی گاهی صدای بلبله را به بغبغوی کبوتر یا نغمۀ بلبل مانند کرده است: بلبله کبکی‌ست خون گرفته به منقار کز دهنش نالهٔ حمام برآمد مرغ قنینه بلبل عید است پیش شاه گل در دهن گداخته و ناله دربرش و گاهی آن را به صدای قهقهه یا سرفه تشبیه می‌کند: چون به صبوح بلبله قهقهه کرد و خنده‌ نی خنده کند نه قهقهه، صبح چو نوگل طری حلق و لب قنینه بین سرفه‌کنان و خنده‌زن خنده بهار عیش دان، سرفه نوای صبح‌دم و گاهی نیز از صدای بلبلۀ شراب به یاد صدای موذّنان می‌افتد: ها بلبله مؤذَن شد و انگشت به گوش آمد حلقش ز صلاگفتن افگار نمود آنک این ظروف را بسیاری مواقع به شکل پرندگانی مثل کبوتر می‌ساخته‌اند: از مسام گاو زّرین شد روان گاورسِ زر چون صراحی را سر و حلق کبوتر ساختند چون مرغ قنینه زد صلای می با پیر مغان موافقی باید براساس متون شعری موجود ظروفی مثل قنینه و بلبله و صراحی هم ظرف نوشیدنی بوده و هم احیاناً نوعی ساز و هم ابزارهایی برای سرگرمی حاضران در بزم ها. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
خاقانی و اتّهام دخترستیزی! شهوت شهرت است یا حرص لایک‌گرفتن با ضایع‌کردن نام نیک رفتگان، هرچه هست، باعث شده که عدّه‌ای به بهانۀ حادثه‌ای تلخ و غیرقابل توجیه، داس نفرت‌پراکنی در دست بگیرند و بر فرهنگ و ادبیّات گذشتۀ ما بتازند و این فرهنگ و ادبیّات را به زن‌ستیزی و دخترکشی متّهم کنند و با ادبیّاتی که خشونت کلامی از آن می‌بارد این فرهنگ و ادبیّات را به خشونت منسوب بدارند! از میان شاعران زبان فارسی، گویا خاقانی متّهم درجه اوّل زن و دخترستیزی است. برخی به استناد ابیاتی از او، وی را به خشنودی از مرگ دختر سه‌روزۀ خود متّهم می‌کنند و به او دشنام می‌دهند؛ این درحالی است که خاقانی از معدودشاعرانی است که ممدوح زن دارد و غمگنانه‌ترین سروده‌ها را در رثای همسرش آفریده و در زندگی شخصیش بیشترین دغدغه‌ها را نسبت به زندگی و رنج‌های دخترانش داشته است. خاقاني قطعاً مخالف رسوم جاهلي و برخوردهاي ناصواب با دختران بوده است. او در منظومۀ تحفة‌العراقين (ص218) صراحتاً اين رفتار جاهلانه را زشت و ناپسند شمرده است: آن كرده به من پدر كه درپيش كردند عرب به دختر خويش اين حال درست كن ز قرآن آن‌گه «واذا المُؤُده» برخوان چگونه مي‌توان باور كرد كسي كه اين‌گونه در بارۀ رفتار عرب جاهلي مي‌انديشد و به آيات «وَإذَا المَوْءُودَةُ سُئلَتْ. بِأيّ ذَنْبٍ قُتلَتْ» (تكوير:9-8) در ردّ آن استناد مي‌كند، باورمندانه از «دفن البنات» و «نعمَ الخَتَن القَبر» سخن بگويد و از مرگ يك دختر سه‌روزه، واقعاً و از ته دل، ابراز خرسندي كند؟! من طیّ مقاله ای در مهرنامه استاد محمّدجعفر یاحقی با عنوان "دیهیم هفتاد" پاسخ این اتهامات ناروا به خاقانی را داده ام و وقت خوانندگان عزیز را در اینجا نمی گیرم و عزیزان را به این کتاب و نیز جلد اوّل کتاب سرّ سخنان نغز خاقانی که در آستانۀ چاپ است ارجاع می دهم. امّا عرض خاکسارانۀ من که کوچکتر همۀ معلّمان ادبیّاتم در اینجا به برخی دوستان جوان و جویای نام است که این روزها روشنفکر شده‌اند و ادبیّات فارسی را که غزلیّات آن سراسر ستایش زن است، با اتّهام ستیزه با زنان می‌نوازند! استادان گرامی! من و شما نان ادبیّات فارسی را می‌خوریم و اگر مختصر اعتبار و آبرویی داشته باشیم، از رهگذر رودکی و منوچهری و فردوسی و سنایی و عطّار و خاقانی و کمال و ...آثار آن‌هاست. لطفا جوگیر نشوید. چنددانه لایک و احسنت و زه و آفرین کاربران دنیای مجازی ارزش جسارت به ساحت این بزرگان و نمک‌به‌حرامی در حقّ آنان را ندارد. اگر سواد و عرضۀ دفاع از این بزرگان را نداریم، در معرکه‌ای که دیگران، با اهدافی خاص، برپاکرده‌اند، عربدۀ مستانه نکشیم، و اگر خود را متولّی این امامزاده می‌دانیم، اندکی بیشتر از دیگران حرمت آن را نگاه داریم. محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
بختک او رنج قفس نمی‌تواند بکشد از معرکه پس نمی‌تواند بکشد بر سینۀ او نشسته یک بختک شوم مردی که نفس نمی‌تواند بکشد! محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
به نام پدر تو را چون تک‌درختی زیر بار زندگانی بارور دیدم تو را یک‌عمر همچون گردبادی بی‌پناه و دربه‌در دیدم اگرچه خُلق تو، مانند دستت، گاه‌گاهی، تنگ هم می‌شد ولی همواره بعد از اخم‌هایت خنده‌ات را چون شِکر دیدم برایم قصّه‌های خنده‌داری گاه گفتی تا بیارامم ولی من زیرچشمی چشم‌هایت را، شبیه ابر، تر دیدم برایم کوه بودی، پرشکوه و ریشه‌دار و ساکت و نستوه تو را بگذار تا ساده، صمیمی، مختصر گویم: «پدر» دیدم نمی‌دانم چه شد، آیینه‌ای گویا به من دادند از اوهام در آن آیینه تصویر تو را آشفته و زیروزبر دیدم در آن کابوس وحشتناک تصویر تو را همچون هیولاها، به یک دست تو داس مرگ و در دستی دگر گویا ‌تبر دیدم پدر! بر من ببخشا گر تو را در این مَجازآباد پرنیرنگ شبیه قاتلی بالفطره با چشمانی از خون شعله‌ور دیدم اگر در شاهنامه بر زمین افتاد سهراب جوان، اینجا به دست این «اُدیپانِ» مجازی خون رستم را هدَر دیدم مجازآباد ما گویا به‌غیر از صفحۀ سرخ حوادث نیست که در هر سطر آن خونی روان از دختری خونین‌جگر دیدم در این شهنامه رستم می‌درد هرشب گلوی دخترانش را . که از سهراب‌ هم او را به خون دخترانش تشنه‌تر دیدم تورا در قاب این آیینه‌های کوچک و کودن نباید دید پدر! من فهم این آیینه‌ها را از تو منگ و مختصر دیدم محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
به مناسبت 30 خرداد 1348 سالگرد خاموش‌شدن صدای محزون و معصومانۀ محمّدصدّیق منشاوی استاد بزرگ قرائت قرآن این نغمه از کجاست چه سرشار است این جویبار زمزمه این راوی... گویی خود خداست که می‌خواند با صوت آسمانی مِنشاوی محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh
🔻جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «سالهای بی‌ترانگی» سرودۀ «محمدرضا ترکی» ▪️ جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر سرودۀ روز چهارشنبه از ساعت ۱۷ برگزار می‌شود. این جلسه با حضور دکتر ، و دکتر در خبرگزاری مهر برگزار خواهد شد. خبرگزاری مهر واقع در خیابان نجات‌اللهی، بعد از سمیه، کوچه بیمه، پلاک ۱۸ است. لازم به ذکر است که این جلسه با رعایت تمام پروتکل‌های بهداشتی و حفظ فاصله اجتماعی برگزار می‌شود. 🔗 «سالهای بی‌ترانگی» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/سالهای-بی-ترانگی ☑️ @ShahrestanAdab
نشست نقد و بررسی مجموعهء شعر سالهای بی ترانگی در خبرگزاری مهر برگزار شد.
سفرنامۀ رنج ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد در کوچه‌های بستۀ حیرت رها نکرد در لحظه‌های تلخ و نفس‌گیر گم‌شدن سرگشته را بدون هدایت رها نکرد راند از بهشت آدم و گندم بهانه بود او را در آن سراچۀ غفلت رها نکرد نوحی هزارسال فراخواند خلق را وی را در آن نواحی غربت رها نکرد او را کشاند در دل طوفان و لحظه‌ای در موج‌خیز لُجّۀ وحشت رها نکرد حتّی کشید در دل آتش خلیل را امّا در آن شرار شرارت رها نکرد یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند او را در آن سرای مصیبت رها نکرد موسای درمحاصره را تا به نیل برد امّا میان نیل هلاکت رها نکرد برد آبروی مریم معصومه را، ولی در تنگنای آن‌همه تهمت رها نکرد عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته او را میان موج عداوت رها نکرد او را کشاند در دل یک غار هولناک امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد جز ‌تار عنکبوت نشد یار غار او او را بدون پردۀ عصمت رها نکرد از جمع دوستان دل‌آگاه خویشتن کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد گندیدن است آفت ماندن در این جهان ما را رماند و در دل آفت رها نکرد یاریّ او که می‌رسد از راه، ناگزیر مظلوم را بدون حمایت رها نکرد دستی که خاضعانه به سویش دراز شد آن دست را بدون اجابت رها نکرد محمّدرضا ترکی @faslefaaseleh