eitaa logo
فصل فاصله
305 دنبال‌کننده
324 عکس
35 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
ای من به‌فدای ناشکیبایی تو در این شب تیره بی‌هماوایی تو یک روز بدون شک مرا خواهد کشت اندوه فراق و درد تنهایی تو @faslefaaseleh
درد انسان درد بی‌درمان درمان‌سوزی است شعله در دامان‌زدن عین گریبان‌سوزی است کوره‌های دلگداز و روح‌سوز شکّ و وهم دائما" از هر طرف مشغول ایمان‌سوزی است پیش از این گر هندوانِ مرده را می‌سوختند زنده‌زنده، عصر ما، عصر مسلمان‌سوزی است شعله در طومار عقل و دانش خود می‌زند از جهالت هر کسی در کار قرآن‌سوزی است داده رجحان خارزار جهل را بر باغ عقل هر کسی از جهل سرگرم گلستان‌سوزی است در کنار شعله‌های جهل هورا می‌کشد کودکی دیوانه سرمست دبستان‌سوزی است! آنچه می‌سوزد در این آتش شعور آدمی‌ست درحقیقت این زمان دوران انسان‌سوزی است این حماقت‌های تکراری به پایان می‌رسد بعد از این، با یاری حق، عصر شیطان‌سوزی است @faslefaaseleh
زیباست نگاه اعتمادآور تو من مست صدای اعتیادآور تو هرچیز در این جهان که زیبا باشد در چشم و دل من است یادآور تو @faslefaaseleh
سه شماره از فصلنامۀ علمی پژوهشی «نامۀ ‌فرهنگستان» منتشر شد شماره‌های ۸۲ و ۸۳ و ۸۴ نامۀ فرهنگستان ویژۀ ادبیّات تطبیقی، تحقیقات ادبی و ادبیّات انقلاب اسلامی منتشر شد. نامۀ فرهنگستان به سردبیری محمّدرضا ترکی در هر شماره، زیر نظر یکی از استادان فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با یکی از این عناوین منتشر می‌شود: ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات تطبیقی، تحقیقات ادبی، دستور، زبان‌ها و گویش‌های ایرانی، شبه‌قاره، فرهنگ‌نویسی، مطالعات آسیای صغیر، مطالعات واژه‌گزینی @faslefaaseleh
امروز چقدر این هوا گرم شده‌ست آسفالت به زیر پایمان نرم شده‌ست بدجور زده‌ست زُل به دنیا خورشید مانند بشر چقدر بی‌شرم شده‌ست! @faslefaaseleh
سه چلچراغ افروختیم تا که در این خانه ما چراغ آشفت خواب ظلمت دیرینه را چراغ چشمان ما به ظلمت شب خوگرفته بود دخمه کجا، سپیده کجا و کجا چراغ؟ اینجا سه چلچراغ به ما نور می‌دهند: شمس‌الشّموس و حضرت معصومه، شاچراغ معصومه شمع و احمد موسی فروغ او در تنگنای ظلمت شب‌ها رضا چراغ خاموش کی شود به هیاهوی بادها وقتی که روشن است به نور خدا چراغ هرقدر ظلمت شب یلدا غلیظ‌تر تابد فزون به وسعت آیینه‌ها چراغ وقتی که بسته‌ای دل و دیده به روی نور دیگر مپرس در دل ظلمت چرا چراغ...؟ هرگز نبیند این وطن آسیب از بلا تا روشن است در دلش از کربلا چراغ @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با فاصله‌های ناشکیبایی من خورده‌ست گره جنون و شیدایی من تا چند بدون تو ورق خواهد خورد دفترچۀ خاطرات تنهایی من @faslefaaseleh
صفای حال‌وهوای صمیمی حرمت! دلم هنوز همان‌جاست؛ در رواق غمت غم تو حسّ زلالی‌ست، مثل آرامش قشنگ و ساده ولی پرشکوه و باعظمت مرا لیاقت آن کو که خادمت باشم کمر مگر که ببندم به خدمت خَدَمت سری چگونه برآرد میان سرداران کسی که سر ننهد عاشقانه بر قدمت بپوش چهرۀ زیبای خود مبادا خلق مسیح‌سان به خدایی کنند متّهمت فرشتگان خدا می‌روند و می‌آیند کبوترانه به صحن‌ و سرای محترمت از احتشام که داری در آسمان و زمین فرشتگان خدایند جملگی حشمت مرا که کوه گناهی به دوش خود دارم به‌ فضل و لطف کشاندی به جانب حرمت زلال بودم اگر، مثل آینه، خورشید نشانده بود مرا زیر سایۀ کرمت گناه مانع لطف تو نیست آقاجان! کرم کن و بِنَوازم به لطف دم‌به‌دمت خیال کن که یکی قطره از پلیدی محض رسیده است به آبیّ بی‌کرانِ یمت من آن نمم که به دیدار این یم آمده‌است به جان حضرت معصومه می‌دهم قسمت @faslefaaseleh
آرام و صبور از کنار تو گذشت چون سایۀ گنگی از حصار تو گذشت شب نیز رفیق نیمه‌راهی‌ست مرا من ماندم و او در انتظار تو گذشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقل حیران شده این نکتۀ تدقیقی را: از که آموخته این مرغک این نغمۀ موسیقی را @faslefaaseleh
هرگز آیا بعد از این هجران بعد از این اندوه بی‌پایان دیگر احساس سعادت می‌کنیم؟! یا به این دلتنگی جانکاه این تنهایی خودخواه رفته‌ رفته عادت می‌کنیم؟! @faslefaaseleh
به یاد رئیس‌علی دلواری یک ناوگان کاغذی از شهر خواب‌ها از بندر دروغ و دیار نقاب‌ها لنگر کشید و عازم دریای فارس شد از باد بادبانش، از آتش طناب‌ها با این خیال خام که خورشید بخت اوست همواره بی‌غروب‌ترین آفتاب‌ها آمد به سوی عرصۀ سیمرغ آن مگس در وسعتی که ریخته پرّ عقاب‌ها آن‌جا که از مهابت رستم شکسته است رنگین‌کمان هیبت افراسیاب‌ها نقشی تباه مانده از آن ناو کاغذی بر موج‌خیز وحشی طوفان بر آب‌ها نام تو ای رئیس‌علی جاودانه ماند یر سطرسطر خاطره‌ها و کتاب‌ها @faslefaaseleh
[ ویراست خانم نانی‌زاد برای مرحوم مهدی قاسمی شاعر بی غل و غش اصفهانی ] 👇 ————————————————-- شاعر اهل بیت باشی... پست بذاری توی پیاده روی که: در راه رسیدن به تو ای کاش بمیرم! و برسی به عمود ۶۱۰ ایست قلبی کنی و تمام! چقدر قشنگ به آرزوت رسیدی! آقای ... شادی روحشون صلواتی بفرستیم کاش روح ما هم اینجوری شاد بشه ما رو اینجوری بخرن👌 .
مروارید یا خزف؟! یک نفر دُر، یکی صدف شده‌است دست‌خالی‌تر از خزف شده‌است یک نفر گوهری در اعماق است یک نفر روی آب کف شده‌است یک نفر آفتاب نورانی دیگری شب، مع‌الاسف، شده‌است یکی انگارۀ دروغ و نفاق یکی اسطورۀ شرف شده‌است یک نفر شد شهید و آن‌یک گفت: کشتۀ جنگ بی‌هدف شده‌است! طعنه زد بر شهید مظلومی که فدای شهید طَف شده‌است طعنه زد بر کسی که خاطره‌اش قاب عکسی به روی رف شده‌است یک‌طرف آن‌که رانده مردانه هرکه را با وطن طرف شده‌است، یک‌طرف هم کسی که همّت او صرف خواب و خور و علف شده‌است آن‌که گندید و آن‌که پر واکرد؟ چه کسی این‌میان تلف شده‌است؟! خوش به حال کسی که بدرقه‌اش همّت شحنۀ نجف شده‌است @faslefaaseleh
ظلمتی بیهوده می‌تابد از این فانوس‌ها بندانگشتی‌ست اینجا عمق اقیانوس‌ها گوش عالم کر شده، بی‌نکتۀ سنجیده‌ای زین خروش سنج‌ها و این غریو کوس‌ها کِرم‌های پیله‌اند این کاسبان فلسفه سودی از آنان نمی‌بینی مگر افسوس‌ها مدّعیّ فلسفه، لیک از غرور و از سفه منکران راز «یاسبّوح» و «یاقدّوس‌ها» همگنانِ غار افلاطون و چون اصحاب کهف خفته امّا در شب آشفتۀ کابوس‌ها نکته‌های تازۀ این فیلسوفان کهنه‌تر از حدیث کاهنان در عهد دقیانوس‌ها طوطیانی چندحرف از این و آن آموخته زاغکانی خویشتن‌آراتر از طاووس‌ها نیست درمان و دوایی درد اینان را که نیست چارۀ درد جهالت نزد جالینوس‌ها نکبت است این حکمت نابالغ این کودکان همچنان چون هیئتِ منحوس بطلمیوس‌ها @faslefaaseleh
گفتگوی محمّدرضا ترکی با ایسنا/ ۱ مهر ۱۴۰۲👇
محمدرضا ترکی می‌گوید: هیچ منع و محدودیتی برای انعکاس تلخی‌های دفاع مقدس وجود ندارد، اما نباید این بعد فرعی اصل و اصالت یک رویداد بزرگ ملی را در محاق فروببرد. این شاعر و پژوهشگر در پاسخ مکتوب به سوال ایسنا مبنی بر این‌که «کلیتی به نام جنگ عراق با ایران داریم که این جنگ هشت سال به طول انجامید، در این هشت‌سال اتفاقات زیادی افتاد مثلا چندین عملیات، شهید شدن بسیاری از افراد بویژه جوانان یا به اسارت گرفته شدنشان و همچنین افراد بسیاری که پشت جبهه در حال مبارزه بودند. یکی از محل‌هایی که جزئیات هر یک از این‌ها  می‌تواند بازتاب پیدا کند، رمان و داستان است. داستان‌ها و خاطرات بسیاری هم نوشته شده است. چقدر نویسنده‌ها در بازتاب این جزئیات توانمند بوده‌اند؟ تا چه حد می‌توان وارد این جزئیات شد تا واقعیت جنگ را برای آیندگان و نسل جدید بیان کرد؟ و آیا محدودیتی برای بیان این جزئیات وجود دارد؟» نوشته است: «اجازه بدهید با بعضی پیش‌فرض‌های شما موافق نباشم. جنگ هشت‌ساله ملت ایران یک دفاع مشروع و قانونی بود. این جنگ را نباید «جنگ عراق و ایران»، به معنی جنگ دو ملّت یا کشور نامید. این جنگ بین دولت بعث عراق، به نمایندگی از قدرت‌های جهانی و ملت ایران اتفاق افتاد. مردم عراق و ایران هرگز جنگی نداشته‌اند و نباید دولت متجاوز بعثی را نماینده مردم و کشور عراق تلقی کرد. از یک منظر کلی، رویدادهای دفاع مقدس را به دو دسته اصلی و فرعی، یا منفی و مثبت، باید تقسیم کرد. بخش فرعی همان است که شما اشاره کرده‌اید. در طی هشت‌سال شمار زیادی از مدافعان ایران به شهادت رسیدند و اسیر و مجروح و...شدند. همچنین بسیاری از هموطنان ما آواره شدند و شاهد خسارت‌های سنگین اقتصادی بودیم و.... در بخش اصلی و کلی، اما، یک حماسه بزرگ تاریخی آفریده شد و ملت ایران تقریبا با دست خالی توانستند سایه تجاوز را از سر کشورشان دور کنند و علی‌رغم تحمل آسیب‌های فراوان ضمن حفظ تمامیت ارضی، آینده کشورشان را پایه‌گذاری کنند. این اتفاق برای کشورهای دیگر هم افتاده و کشورهای زیادی موفق شده‌اند از زیر خاکستر جنگ‌های ملی، سرنوشت استقلال و پیشرفت‌های بعدیشان را رقم بزنند. این دو بخش اصلی و فرعی هردو مهم و ارزشمندند و باید به هر دو پرداخت. روایت‌هایی که تنها به یکی از این ابعاد توجه می‌کنند، یعنی فقط به عوارض منفی جنگ می‌پردازند یا فقط ابعاد مثبت آن را بیان می‌کنند غیرمنصفانه و ناقص و یکسویه هستند و نمی‌توانند در اغلب موارد روایتی واقع‌گرا و جذاب و باورپذیر از جنگ را به مخاطب ارائه کنند و ناکام می‌مانند. تصور بفرمایید آتش‌سوزی بزرگی در جایی رخ داده و عده‌ای داوطلبانه لباس آتش‌نشان پوشیده و خود را به دل حریق زده‌اند و بعد از فداکاری بسیار و دادن قربانیان زیاد توانسته‌اند، جلو خسارت‌ها را بگیرند و جان عده زیادی را نجات داده و کاری کرده‌اند که دیگر تا سال‌های طولانی آن آتش‌سوزی تکرار نشود. روایت واقعی در ماجرای مثالی ما آن است که هم ابعاد آتش‌سوزی و خسارات آن را نشان دهد و هم عظمت فداکاری آتش‌نشانان و آثار مثبت آن را ثبت کند. اگر کسی به بهانه ثبت جزئیات تنها عدسی دوربینش را روی پیکرهای سوخته آتش‌نشان‌ها و قربانیان آتش متمرکز کند و با گزینش تصاویری سهمناک از آتش و خون تنها راوی فاجعه باشد و ابعاد انسانی فداکاری‌ها را نادیده بگیرد، قطعا روایت منصفانه‌ای از رویداد را به ما نشان نداده و بخش اصلی واقعه را ناجوانمردانه سانسور کرده‌است. اگر کسی هم واقعه را به‌گونه‌ای روایت کند که گویی آن آتش بزرگ چون آتش حضرت ابراهیم تنها گلستانی سرسبز آفریده هم تصویر درستی از واقعیت تاریخی نشان نداده‌است. روایت واقعی جنگ روایتی نیست که تنها تلخی‌ها و خسارت‌ها را سیاهه می‌کند و حماسه‌ها و پیروزی‌ها و فداکاری‌ها و بروز شرافت یک ملت را نادیده می‌گیرد. نویسندگان و شاعران و هنرمندان حتما باید دفاع مقدس را، چنان‌که بوده و اتفاق افتاده در قالب یک حماسه ملی بنگرند. باید توجه داشت که ادبیات «ضد جنگ» که همواره تصویری سیاه از جنگ نشان می‌دهد همیشه به معنی «ادبیات صلح» نیست. بسیاری مواقع نویسندگان و هنرمندانی که با بیان مبالغه‌آمیز و یک‌طرفه تلخی‌های جنگ حقانیت یک ملت و دفاع مشروع و مظلومانه او را زیر سوال می‌برند، عملا با متجاوزان ستمگر در یک سنگر قرار می‌گیرند و در زیر تظاهر ریاکارانه به دشمنی با جنگ و صلح‌طلبی عملا به تایید تجاوز و تخطئه یک دفاع مشروع می‌پردازند و در ستم به یک ملت با دشمنان جنگ‌طلب او همدستی می‌کنند. اگر دفاع هشت‌ساله ملت ایران جنگی بود برای کشورگشایی و تجاوز و دست‌اندازی به سرزمین‌های دیگر، چنان‌که اغلب جنگ‌ها در دنیای امروز از همین قبیل‌اند، جا داشت کسانی با برملا کردن خسارت‌های انسانی و اقتصادی آن و شرح جزئیات منفی آن نوعی ادبیات اصیل ضدجنگ، از آن نوع که در جهان در مورد جنگ ویتنام و امثال آن آفریده شده، به وجود بیاورند،
اما وقتی جنگ ما دفاع مقدسی بوده برای حفظ مرزها و شرافت و موجودیت یک ملت، تخطئه این نبرد مظلومانه، هرچه باشد ادبیات صلح‌خواهانه و ضدجنگ، به معنی مثبت آن، نیست، بلکه نوعی تحریف تاریخ و پوشاندن جامه تجاوز بر تن قربانی و دست کم مساوی تلقی کردن متجاوز و مدافع و قربانی و جلاد است. این برخورد خود نوعی تجاوز یا همدستی با متجاوز است. ملت ایران هرگز مثل دیگران در پی انکار خسارات و پوشاندن ابعاد تلخ جنگ نبوده و نیست. به همین‌دلیل است که این ملت ده‌ها سال است در اعماق میدان‌های خنثی‌نشده مین، با تقدیم شهدای تازه، به دنبال پلاک‌های گم‌شده و پاره‌استخوان‌های شهدای خویش است و آنچه را می یابد با افتخار بر سر دست می‌گیرد و علنا تشییع می‌کند؛ این اتفاقی است که در جاهای دیگر دنیا نمی‌افتد. بنابراین هیچ منع و محدودیتی برای انعکاس تلخی‌های دفاع مقدس وجود ندارد، اما نباید این بعد فرعی اصل و اصالت یک رویداد بزرگ ملی را در محاق فروببرد و باعث شود روایتی مخدوش و مطابق با روایت‌های دشمنان و جنگ‌آفرینان متجاوز برای نسل‌های آینده که خود شاهد این حادثه نبوده‌اند به یادگار بماند.» انتهای پیام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی از مرحوم استاد اسماعیل سعادت بر شانه‌اش همای سعادت داشت مردی که خالصانه سه عادت داشت: "سعی" و "سکوت" و "نظم" سه خصلت بود کز هر کمال و وصف زیادت داشت همچون هما گشوده پر دانش بر قلّه‌های عشق سیادت داشت عزلت گرفته همچو هما در خویش در معبد سکوت عبادت داشت همچون هما به جیفۀ این زاغان هرگز نه رغبتی، نه حسادت داشت از قیل‌وقال مدّعیان فارغ تنها به پیر عشق ارادت داشت ۵ مهرماه ۱۴۰۲ @faslefaaseleh
📸 تصاویر دیده نشده از سهراب سپهری @jahaannews jahannews.com
خانۀ شیشه‌ای تا چند دم از فریب و نیرنگ زدن در گوش زمانه نعرۀ جنگ زدن در خانۀ شیشه‌ای نشستن، آن‌گاه بیهوده به سوی دیگران سنگ زدن! @faslefaaseleh
خانۀ عنکبوت از رخوت یک سکوت هم سست‌تر است از سایۀ یک سقوط هم سست‌تر است می‌گفت که کوهم و....خلایق دیدند از خانۀ عنکبوت هم سست‌تر است! @faslefaaseleh
غیر قابل ترمیم! تحقیرشده، پر از هراس و بیم است تنها راهش فرار یا تسلیم است فرمود که این شکست سنگین شما یک رخنۀ غیر قابل ترمیم است! @faslefaaseleh
نشست تخصصی بزرگداشت مقام خواجه شمس‌الدین محمد حافظ امروز پنجشنبه 20 مهرماه در پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری برگزار شد. محمّدرضا ترکی در این نشست با عنوان" تأملی در پرداختن از معشوق به ممدوح در شعر حافظ" سخن گفت. به گزارش خبرگزاری میراث آریا محمدرضا ترکی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش: برخی بر حافظ ایراد گرفته‌اند که چرا در پایان غزلیات عرفانی یا عاشقانه ناگهان به مدح ممدوح می‌پردازد و از ارزش سخنش می‌کاهد، به سنت شعر فارسی اشاره کرد که شاعران معمولا بعد از تغزل و تشبیب به ستایش ممدوح گریز می‌زنند. او افزود: این تخلص به مدح‌ها که امروزه برای ما غریب می‌نماید، در گذشته در عالم شعر امری متداول بوده است. ترکی تصریح‌ کرد: نکته دیگر اینکه در بسیاری مواقع فاصلۀ محسوسی میان ممدوح و معشوق در شعر حافظ وجود ندارد و او ممدوح را تا سطح معشوق والایی می‌بخشد. البته این اتفاق در مورد ممدوحان خاص مثل شاه شجاع انجام می‌شود. این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران اظهار کرد: البته همۀ ممدوحان در نظر حافظ شایستگی ندارند که مشمول عواطف خاص او قرار بگیرند.غزل حافط در سیر تغزل فارسی نوعی قصیده مینیاتوری یا نوعی «غزل‌قصیده»  است، در چنین حال و هوایی است که حافظ در غزل خویش از معشوق به ممدوح می‌پردازد. @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سهل است که خانۀ تو را ویران کرد یا اینکه تو را در وطنت زندان کرد امّا نتوان عشق تو را کرد انکار امّا نتوان حقّ تو را کتمان کرد! @faslefaaseleh