eitaa logo
فصـــلِ جوانـے
648 دنبال‌کننده
767 عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
گاهـی‌ وقـتا‌بایـَد‌‌نقـطه‌بـزارے، بـاز‌شـرو؏کنـے... بـاز‌بـخـندے... بـا‌زبجـنگـے.. شکستـــــــــ وجود نداره، یا میبرے یا یاد میگیرے چطور ببرے!💪🏻👌🏻 «اداره کل امور فرهنگی خانواده های ودجا»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تویی که داری برای آرزوهات سخت تلاش می کنی، شب بیدار می مونی تا پیشرفت کنی، خسته شدی اما جا نمی زنی، از عشق و حالت زدی، به حرف کسی توجه نمی کنی تا به خواسته و لیاقتت برسی، برای تویی که توی این دنیا قابل تحسین تر از بقیه ای و یک لول بالاتری با اینکه مطمئنم می رسی، از ته قلبم آرزو می کنم جوری برسی و در نهایت به خودت افتخار کنی که همه ی اونایی که سد راهت بودنو انرژی منفی می دادن چشماشون از برق زدنت کور شه.👌 ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
18.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥اژدهای زندگی ...!! . آیا شما با واقعیت های کنار اومدید؟؟؟ فلسفه زندگی شما چیه؟ 🎥 ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
وقتی استیون هاوکینگ نابغه فیزیک جهان در سال ۱۹۶۳ به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک مبتلا شد، پزشکان پیش‌بینی کردن که حدوداً دو سال و نیم زنده میمونه! ولی هاوکینگ جنگید و روند رشد بیماری کندتر از انتظار پزشکان پیش رفت، تا جایی که استیون سال ۲۰۱۸ رو هم دید و در ۷۶ سالگی درگذشت! ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرپدرهامان همین که کم می‌آوردند یک سفره موسی بن جعفر نذر می‌کردند ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌نور☀️   صدا🎵      تصویر📸        حرکت🏃           دوباره زندگی😍 بلند شو و روزت رو جوری بساز که دوست داری سلاااااااام 🍀 صبح قشنگت بخیر حال دلت عالی✌🏻 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎ ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
25.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گـول تبلیغات کاشت مو را نخورید! ✅ در این ویدیو دکتر طبایی در مورد اینکه کاشت مو به عنوان بهترین روش ریزش مو نخواهد بود چرا که بدون توجه به مشکلات داخلی بدن نیز ممکن است بیماران بعد از کاشت نیز ریزش مو داشته باشند و توصیه می شود ابتدا علت ریشه ای درمان شود صحبت می کنند. ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠
🔅بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی وهدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد... بزرگ وکوچک در امان نبودند ومورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید وکاری پیدا کردم... 🔅امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛از خونه بسرعت خارج شدم و بطرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!! به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابم افتادم که آب رو هدر ندم .. شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم! 🔅به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم ومنتظر نوبت شدم! وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره ولباس وکلاسشنو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شونو تعریف میکردن! دیدم که هرکسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک وپوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا!!! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! یاد نصحیت پدرم افتادم:مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد واین برام غیر عادی بود😳 🔅 توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی وتلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!! در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم! 🔴 پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ‌دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است. دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید. چه بسا آنها دیگر نباشند...😔 ٠۰✿❀꧁@faslejavani꧂❀✿۰٠