#از_مجموعه_نامه_هایی_به_دخترم_سارا
👇
حول و حوش سال ۱۳۹۲، وقتی با آدمای اطرافم راجع به زلزله صحبت میکردم، بسیاریشون هنوز فیلم زلزلههای مهیب ژاپن، در میان جزایر کمانی آتشفشانی که مسبب زلزلههای بزرگ دریایی و... هستند رو ندیده بودند. باورشون نمیشد در همین آسیای خودمون با وجود رخ دادن زلزلههایی مهیب، انسانهایی به دنبال کشف چرایی رخ دادن زلزله هستند و تلاش میکنند که آسیبهای احتمالی ناشی از آن رو به حداقل برسانند. باورشون نمیشد، هستند آدمهایی که باور عملی به خدا رو با علم در آمیختند و به نوعی اینطوری به نظم و علیت موجود در جهان خلقت، احترام میگذارند. اون زمان وقتی میگفتم زلزله قابل پیش بینی و پیشگیری هست، دلگیر و ناراحت میشدند، چون زلزله رو نه از دریچهی مباحث علمی و موجود در اصول اولیهی خلقت، که تنها از طریق برداشتهای سینه به سینه، فقط و فقط عاملی برای جزای بد و تنبیه یا امتحان خدا قلمداد میکردند و بهم یادآوری میکردند: « بدون اذن خدا هیچ اتفاقی نمیافته، عمر ما دست خداست و از رگ گردن بهمون نزدیکتر هست و باید به خودش توکل کنیم و دعا کنیم که به دست بلایای طبیعی مورد تنبیه یا آزمایش قرار نگیریم.» تلخی عجز از انتقال مفهومی که ریشهدار و علمی درونم شکل گرفته بود و باور به اینکه اعتقاد علمی، عملی و کاربردی به وجود خدا، در بسیاری از آدمهای اطرافم، بخاطر بیتوجهی به مفاهیم اصولی علوم تجربی، نظم و علت نهفته در خلقت، کم هست، باعث میشد بیاختیار بیتی از مولانا، در سرم طنین افکن بشه: گفت پیغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوی اشتر ببند.
در سکوت از خودم میپرسیدم چطوری به خدا توکل کردند بدون اینکه علم و عمل رو در هم آمیخته باشند؟! مگه میشه دانش ذهنی به وجود خدا، باور به قدرت و عظمتش در بکارگیری برهان علیت و نظم، در ما نهادینه بشه و بعد با وجود اعتقادی عمیق و ریشهدار، خودمون رو از یادگیری علوم تجربی و مطالب نهفته در چگونگی جهان خلقت، بینیاز بدونیم؟!
.
@fateme_khojasteh_p
.