eitaa logo
تک نگاره های فاطمه خدادی
181 دنبال‌کننده
16 عکس
11 ویدیو
1 فایل
طلبه سطح چهار کلام اسلامی ارتباط با نویسنده کانال؛ @f_khodadi
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از مهمترین سوالات در مورد این هست که «چرا ما باید نماز بخوانیم؟» و نوع جواب ما تعیین کننده رفتار فرزندمان است. در مطلب بعدی ان شاء الله به این مسأله خواهم پرداخت.
«چرا باید بخوانیم؟» سوال بسیار پرتکراری است که توسط افراد در سنین مختلف پرسیده می شود و اگر درست پاسخ داده نشود و اقناع کننده نباشد، انگیزه خواندن را به مخاطب نمی بخشد بلکه ممکن است او را در تصمیم بر ترک مصمم تر کند!!😱 بسیار رایج است که گفته می شود «، تشکر از خداست» ولی دلیلی که برای این مدعا گفته می شود صرفا استناد به آیات شریفه سوره مبارکه کوثر است که می فرماید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» ولی دلیلی ندارد که این مطلب به عنوان حکمت و فلسفه تشریع قلمداد گردد. به همین جهت است که وقتی در برابر این سوال جواب داده می شود؛ تشکر از خداست، مخاطب می پرسد: چرا من نباید با زبان خودم از خدا تشکر کنم؟ چرا باید شکل تشکر کردن من را، خدا تعیین کند؟ چرا اگر از او بخاطر نعمتهایش تشکر نکنم، باید مرا عقوبت کند؟ چرا وقتی دچار مشکل هستم، باز هم باید از خدا تشکر کنم و بخوانم؟ اینها سوالاتی است که در برابر جواب سطحی، نادرست و یا لااقل ناکافی به این سوال مهم، به ذهن مخاطب باهوش و کنجکاو امروز، وارد می شود و نمی توان با چنین جوابهایی، توقع خوان شدن نوجوانان و‌جوانانمان را داشته باشیم. ادامه دارد... ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
توصیف در متون روایی ما، توصیف امری که برای سپاس و تشکر از نعمات الهی باشد، نیست. در روایات اسلامی، به عمود خیمه و نیز به دژ محکم خداوند رحمان مثال زده شده است؛ دژی که وسیله راندن شیطان است. یا گفته شده که معیار قبولی برای انسان این است که این ، انسان نمازگزار را از زشتی ها و ناپاکی ها دور کرده باشد. و یا در حدیث نبوی به چشمه ای تشبیه شده است که انسان روزانه در آن استحمام کند! و نیز در حدیثی دیگر وجود نازنین نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله را به کلید بهشت توصیف فرموده اند و فرموده اند که هیچ عملی در نزد خداوند متعال محبوب تر از نماز نیست! در صورتی که اگر را به شکر کردن توصیف کنیم ضمن اینکه با این مشکل مواجه است که با محتوای روایات اسلامی، همخوانی ندارد، این اشکال را هم دارد که شکر از طریق ، یک شکر زبانی است ولی در روایات، نماز به عمل معرفی می شود و نه صرفا یک سری اذکار! همانطور که از خود نماز هم همین امر پیداست. اگر یکبار امتحان هم بکنید و صرفا اذکار را بخوانید، می بینید که حالی که به انسان دست میدهد با حالتی که این اذکار را با همان شکل و شمایل دستور داده شده یعنی در حالت رکوع و سجود و نشستن مؤدبانه در حالت مثلا تشهد و سلام انجام می دهید، قابل مقایسه نیست و با آن کیفیت دستور داده شده، آن حالات معنوی را البته با حضور قلب، به انسان القاء می کند. نکته ی دیگر اینکه از نظر عقلای عالم، اگر یک انسانی در برابر لطف و محبتی که کرده توقع قدردادانی کردن داشته باشد، قبیح است چه برسد که اگر شکر دلخواهش را نبیند و یا نشنود، بخواهد کسی را که متنعم کرده، معذب نماید! و حقیقتاً ساحت قدسی الهی از این اتهام مبرّاست. پس چرا در صورت ترک و یا کاهلی در دچار عذاب الهی می شویم؟ در ادامه توضیح خواهیم داد... ✍️ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
گفتیم جواب سوال «چرا باید نماز بخوانیم؟» شکر نعمات الهی نمی تواند باشد. با توجه به روایاتی که در نگاره قبلی عرض کردم، باید گفت در مورد نماز که هم عمل دارد و هم ذکر و هم دستورات ویژه ای که عمل نکردن به هر کدام، نماز را باطل می کند مثل وقت نماز، شرایط صحت وضو، رعایت ارکان نماز، لباس و مکان نمازگزار ووو و همین طور اقسام متفاوت نماز که فرادی و جماعت، واجب و نافله رو شامل میشود، بهترین توصیف این است که بگوییم، ، برنامه تربیتی خداوند متعال است برای ساختن انسان! خداوند، اشرف مخلوقاتش را موجودی قرار داده که در عین حال که مادی است، ولی با ماوراء ماده می تواند ارتباط بگیرد و می تواند به عوالم نادیدنی عالم سیر کند و آن بخشی از وجود خودش را که مادی نیست، پرورش بدهد. ولی این کار باید همزمان با تربیت و تمرین خاص جسم و‌ وجود مادی او باشد. لذا را به عنوان انسان طراحی کرد که در کنار اعمال و اذکار جسمانی ، با اتصال روحانی و معنوی، ابعاد دیگر وجود انسان را شکوفا کند. وقتی این معنا را درک کردیم دیگر، تکرار برای ما سوال برانگیز نخواهد بود؛ تمرین هایی که برای پرورش روح و جسم توسط مربی داده می شود، هر چقدر تکراری هم باشد، مهارت فرد را افزایش می دهد. با این توصیف، هر وعده ، حکم یک پله نردبان را برای فرد پیدا می کند. انسان، وقتی از آثار نماز بهره مند شد، مشتاق نماز های نافله می شود تا بیشتر از این چشمه نورانی سیراب شود. در هر بار خواندن، انسانی که دائما مشغول امور دنیایی بوده، به خودش متذکر می شود که ماورایی غیر از این عالم ماده هست و وجودی دارد مرا هدایت می کند که هر چه دارم از اوست (الحمدلله رب العالمین...) من باید در برابر او‌ خاضع باشم و او بی عیب و نقصی و بلندمرتبه است.(سبحان ربی العظیم و بحمده.... الله اکبر) و تا انتهای نماز. اگر هر بار با توجه خوانده شود، ایمان فرد را به وجود خداوند متعال قوی تر می کند، برای همین در روایات از آن تعبیر به چشمه ای شده که اگر کسی روزی پنج بار در آن شستشو کند، اثری از غبار و آلودگی در او باقی نمی ماند. ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
یکی از جذاب ترین مطالعات برای بنده، مطالعه احوال تازه مسلمانان است. شنیدن و خواندن حال آنها وقتی اولین را خوانده اند، ما را از غفلت بی توجهی به این نعمت بزرگ الهی، بیدار می کند. در نگاره بعدی، توصیفات دکتر استاد دانشگاه آمریکا که برای اولین بار بعد از اسلام آوردنش خوانده بود را خدمتتان تقدیم می کنم. ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
خوش حال میشوم اگر با نقطه نظرات خودتان،بنده را در امر تبلیغ دین و مفاهیم دینی یاری بفرمایید.🌹 راه ارتباطی با نویسنده کانال؛ @f_khodadi
دکتر جفری لانگ، استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است. وی در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده است. در سن 18 سالگی بی خدا شد. و از طرف یکی از دانشجویان مسلمانش نسخه ی ترجمه شده ای از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و تصمیم گرفت مسلمان شود. اندکی از لحظات مسلمانی اش می گوید: روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای به من داد. ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجویان مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بروی…پیش خودم گفتم: آیا اینقدر سخت است؟ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم پنجگانه را به زودی شروع کنم. آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را. از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم. آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم. نزدیک نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم… در دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم. دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم
ادامه ماجرای خواندن دکتر ؛ در حالی که آب از سر و وصورت و دست و پاهام می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند... وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم و با صدایی پایین "الله اکبر" گفتم.امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟ را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم…یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم : الله اکبر. با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!! پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم. احساس خجالت کردم چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.در همین حال که در رکوع بودم عبارت سبحان ربی العظیم را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم : سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد:حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود. در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم… به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود…احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند. بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد. انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن…نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم سبحان ربی الأعلی :…الله اکبراین را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند. الله اکبر… و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم. الله اکبر… برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم. در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دورآمدم… هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است. موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.
قسمت سوم از ماجرای # نماز خواندن دکتر ؛ گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد. سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خاری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم از ترس و خشم را به بیرون می ریزد. در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست؟ مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم. وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم. قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن.. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم. (برگرفته از کتاب " “Even Angels Ask (حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ. برگردان از ترجمه ی عربی این قسمت از کتاب توسط دکتر عثمان قدری مکانسی.)
از رسول خرد و حکمت و مهربانی ها «شخصی یهودی آمد خدمت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) و مدعی شد که من از شما طلبکارم و الان در همین کوچه بایستی طلب من را بدهی.😳 فرمودند: اولاً که شما از من طلبکار نیستی و ثانیاً اجازه بده که من بروم منزل و پول برای شما بیاورم، زیرا پولی همراه من نیست. یهودی گفت: یک قدم هم نمی گذارم از اینجا بردارید. هر چه با او نرمش نشان دادند او بیشتر خشونت نشان داد تا آنجا که عبا و ردای را گرفت و به دور گردن حضرت پیچید و آنقدر کشید که اثر قرمزی در گردن مبارک پیامبر به جای ماند.😔😔😔 حضرت که قبل از این اتفاق عازم مسجد برای اقامه نماز جماعت بودند، با این پیشامد تأخیر کردند. مسلمین دیدند حضرت نیامدند و وقت گذشت، آمدند مشاهده کردند که یک نفر یهودی جلوی رسول خدا را گرفته است و آن حضرت را اذیت می کند. مسلمین خواستند یهودی را کنار بزنند و یا احتمالأ کتک کاری کنند. 😡 حضرت فرمودند: نه! من خودم می دانم با رفیقم چه کنم. شما کاری نداشته باشید!😍 آنقدر نرمش نشان داد که یهودی همانجا گفت: اشهد أن آلاله الا الله و اشهد انک رسول الله. شما با چنین قدرتی که دارید ، این همه تحمل می کنید! و این،تحمل یک انسان عادی نیست و مسلماً از جانب خداوند مبعوث شده اید.» استاد شهید مرتضی مطهری، کتاب سیره نبوی، ص۱۳۹. https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
هدایت شده از مؤسسه مداحی کریمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛🎞 راهیِ حرم میشم وقتی پر از غم میشم آروم دلم راهیِ حرم میشم وقتی خسته تر از همیشم آروم دلم.. علیه‌السلام
‌‌نه سکوت و بی تفاوتی و نه احساس خصم و دوگانگی دختر نوجوان ۱۵-۱۶ساله ای را در یکی از فروشگاه‌های بزرگ قم دیدم که روی سرش فقط یک کلاه کوچک گذاشته بود. با لبخند به سمتش رفتم و گفتم دخترم باید روسری سر می کردید شما بزرگ شده اید! دختر چیزی نگفت ولی پدر دختر به چشمانم زل زد و گفت همینقدر که شما دیندار هستید کافیست!!!😳 ( دیدم چقدر ما در موضوع داریم و هنوز مردم ما در این شهر علم و دین، از حکمت این دستور اجتماعی اسلام بیگانه اند وای به حال سایر شهرها و استانهای کشور😔) گفتم یک امر شخصی و درونی است و مربوط به رابطه خود افراد با خداوند است، ما کاری با آن نداریم. تذکر بنده در مورد پوشش و لباس هست که یک امر اجتماعی است، برای حفظ حریم زن و مرد در اجتماع، بنابراین حتی اگر شما مسلمان هم نباشید باید با کامل در جامعه ظاهر شوید؛ این، هم حکم خداست هم قانون جامعه ما. مادر دختر هم چیزی گفت... گفتم شما از الان دارید به فرزند خود زیر پا گذاشتن حکم خدا و قانون جامعه را آموزش می دهید، و می دانید عواقب این کار چیست؟؟؟ 👈به نظرم اگر در کنار از نهادها و ارگانهای فرهنگی متولی امر ترویج حجاب، گفتگو در مورد حکمت و فلسفه در جامعه، میان مردم زیاد رواج پیدا کند،می تواند بهترین عامل باشد برای دفع این هجمه سنگین دشمن علیه خانواده و فرهنگ و نظام حاکم بر کشور ما؛ مشروط بر اینکه ما همدیگر را کنار هم ببینیم و نه در برابر هم! هر چند فکر وجود دو قطبی بودن جامعه، در میان همین افرادی که از عمل به دستورات اجتماعی اسلام و قانون مدنی کشور سرباز می زنند،شایع است ولی اگر متدینین جامعه ما، خود را در کنار آنها بدانند و به این دو قطبی کاذب باور نداشته باشند، می توانند این حربه دشمن را هم ناکارآمد کنند به اذن الله و نصرته. ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
از و سفر که بیایی و وارد روزمره خودت بشی، حالت، خیلی تماشایی میشه! یه جوری توی بین دو دنیای کاملا متفاوتی که وصف شدنی نیست!😔 اونجا عالمش با عالم آدمهای اینجا فرق می کنه. حس و حالت شبیه حس و حال بچه های جنگ میشه که وقتی از جبهه برمی گشتند احساس غریبه بودن با شهر و دیار و مردمشون رو می کردند! دوست داشتند دوباره برگردند به همون فضایی که جز خدا تنفس نمی کردند... به یاد اون روزهای نورانی، مداحی ای که دائما توی مسیر مرز مهران تا عراق و از اون طرف توی مرز عراق می شنیدم رو براتون میگذارم؛ به این امید که این احساس غربت، تا اربعین سال بعد، از دنیا و حب دنیایی اش حفظمون کنه.😭
پرسید: چند تا عالم داریم؟ آیا داریم؟ گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی همین حالا به موازات این عالم، یک عالم دیگه و موجودات دیگه هم وجود داشته باشند. گفتم: آره، عالم ملائک،عالم برزخ، عالم دنیا. گفت: غیر از اینها هم هست؟ گفتم: آره، عالم عاقلان دنیا پسند و عاقلان دنیا گریز، عاشقان هوا و هوس و شکم و خور و خواب و عاشقان معنویت و نور و هدایت! دو تا عالم متفاوتند که باز هم هر کدوم عوالم مختلفی توی خودشون دارند کاملا جدای از هم با حال و هوای مختلف و موجودات مختلف! ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
اصولاً جامعه انسانی، نیاز به قوانین و مقرراتی برای اداره خود دارد ولی قهراً یا این قوانین را بر طبق احکام الهی می نویسد یا ضدالهی!!! نگفتم غیر الهی چون غیر از احکام الهی هر چه هست در تضاد و تعارض با احکام الهی است یعنی غیر قابل جمع است با احکام الهی! جالب است که آنچنانی که اهل کفر، بغض و نفرت از اهل ایمان دارند، اهل ایمان چنین حالی ندارند. هر دو گروه تلاش می کنند در جامعه حالت یکنواختی ایجاد کنند؛ هم اهل کفر هم اهل ! ولی تفاوت در عملکرد این دو گروه و استراتژی و تاکتیک آنها از زمین تا آسمان متفاوت است. اهل و به طور مشخص ، اگر بر همسان سازی اجتماع از جهت آیین توحیدی اصرار می ورزد، این کار را به همراه انجام می دهد و تلاش می کند در وهله افراد عقل افراد را قانع و بعد دل آنها را مایل کند ولی در نهایت اگر کسی نپذیرفت، اجباری در دینداری ندارد هر چند برای حفظ کیان جامعه، رعایت احکام اجتماعی را لازم می شمرد ولی در فضای خصوصی افراد تجسسی ندارد. اهل کفر هم به دنبال همسان سازی اجتماع است و لذا کوچکترین رفتار دینمدارانه را تاب نمی آورد ولی در زندگی خصوصی افراد هم وارد می شود و به شدیدترین وجهی برخورد و سرکوب می کند، نمونه اش در برخوردی است که در آلمان انجام شد و در سال گذشته پسر بچه هفت ساله ای را از خانواده اش جدا کردند و به یتیم خانه سپردند فقط به جرم اینکه پدر و مادر در خانه از حرمت همجنس بازی گفته بودند!!! آنها در همسان سازی جامعه بر مبنای کفر، شدت و تلاش خصمانه ای دارند ولی را از انجام برخورد شدید و قوی برای جلوگیری از ترویج فساد و گناه در جامعه، مذمت و محکوم و به انواع تحریم‌ها دچار می کنند. وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ یهودی‌ها هیچ وقت از تو راضی نمی‌شوند؛ مگر اینکه دنباله‌روِ دینشان شوی! مسیحی‌ها هم همین‌طور. به آن‌ها بگو: «فقط راهنمایی خدا راهنمایی واقعی است.» اگر بعد از اینکه این حقایق به دستت رسیده، تابع میلشان شوی، دیگر از طرف خدا هیچ یاری و حمایتی نخواهی شد.(بقره/۱۲۰) https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
اخیراً یکی از اقواممان در بیمارستان در بخش ICU بستری بود و متأسفانه به کما رفته بودند.( و البته چند روز پیش به رحمت خدا رفتند؛ روحشان قرین رحمت الهی) وقتی برای ملاقات به بیمارستان رفتم از منظره ای که دیدم هم تعجب کردم و هم تأسف خوردم!😔 در این بخش، چند تخت قرار داشت که بیماران خانم و آقا در کنار هم در یک اتاق بزرگ نگهداری می شدند و با اینکه همه پرسنل پرستاری مرد بودند و همراهان بیماران از پشت شیشه می توانستند همه بیماران را ببینند، ولی پوشش بیماران زن بسیار بد بود. یعنی در حقیقت با پوشش آقایان فرقی نداشت !!! واقعا تأسف بار است که یک خانمی که عمری خودش را از دید نامحرم حفظ کرده در چنین شرایطی حرمتش رعایت نشود.😳😳😳 و این مسأله در بیمارستان های ما در بخشهای مختلف شایع است و احکام اسلامی لااقل در بخش تطهیر نجاست و لمس و نظر و پوشش اصلا رعایت نمی شود. در بیمارستانهای ما پزشک و پرستار و خدمه بیمارستان همگی محرم تلقی می شوند و حق اعتراض هم به بیمار داده نمی شود در حالیکه این مجموعه ها همگی زیر نظر وزارت بهداشت یک کشور اسلامی، دارند فعالیت می کنند ولی ظاهرا هیچ دستورالعملی در این مورد به بیمارستانها برای رعایت حقوق بیمار ارائه نشده است.😤 خاطرم هست وقتی که برای فرزند دومم در بیمارستان بستری بودم، برای اولین بار دستورالعمل تازه ای جهت شستشوی دست به بیمارستانها ابلاغ شده بود و پرستاران بخش ما در نوبتی که قرار بود ناظری به آنها سرکشی کند با یک دقتی این دستورالعل را با سرشیفت خود مرور می کردند ولی بحث احکام شرعی اساساً در این مجموعه ها مورد دغدغه کسی نیست مگر افرادی که خودشان شخصاً افراد متشرعی هستند. یعنی ما همچنان را داریم تجربه می کنیم. چرا که بسیاری از همین پرسنل بیمارستان افرادی متدین و دیندار و با تعلقات مذهبی هستند ولی کاملا فضای دینداری خودشان را از فضای کاری جدا می بینند! بهانه این چند خط دیدن دقایقی از برنامه شبکه چهار سیما بود که گفتگوی بانویی را نشان می داد که روزهایی را در کما به سر می برد و از این بی مبالاتی مسئولان امر در رعایت پوشش خود شکایت می کرد! اینها چیزهایی است که امروز می شنویم ولی اثر این بی توجهی ها به امور دینی و تقیدات مذهبی به این زودیها برایمان معلوم نمی شود و زمانی می رسد که افسوس هم فایده ای ندارد. ضمن اینکه با دیدن این گونه بی مبالاتی ها این مسأله به ذهن تبادر میکند که وقتی مجموعه ای در امور ظاهری شریعت کوتاهی می کند آیا می تواند در امور مهمتر به رسالت دینی و اسلامی خود که همانا رعایت است عمل کند؟🧐 ✍️ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
«اگر شده در کوچه بمانم،در خانه مصادره‌ای نمی‌روم.»این را دادستان کل انقلاب اسلامی در مقابل پیشنهاد اطرافیان گفته بود،وقتی که بعد از حکم امام،از قم به تهران کوچ کرده بودند. دیگر همه می‌دانستند خط‌قرمزش،بیت‌المال و حق‌الناس است؛ «بعد از حکم دادستانی کل آقای قدوسی که آمدیم تهران، جا و مکانی نداشتیم. بعضی از اطرافیان ‌ایشان پیشنهاد می‌کردند که برویم از خانه‌های مصادره‌شده استفاده کنیم اما آقای قدوسی با قاطعیت در جوابشان گفت: ابداً. اگر شده در کوچه بمانم، در خانه مصادره‌ای نمی‌روم. اصرار که کردند، گفت: بگذارید جنازه‌ام را از منزل مصادره‌ای بیرون نیاورند. خلاصه آن‌قدر گشت تا یک خانه برای اجاره پیدا کرد.» بعد از توقیف مشروبات الکلی،تاکید می‌کرد شیشه‌ها به صاحبانش برگردانده شود!می‌گفت:«مشروب الکلی،حرام است و می‌توان آن را از بین برد ولی شیشه‌ها شامل این حکم نمی‌شود.» با بعضی از افرادی که هیچ خبری از روحانیت و افراد خالص و مخلص آن ندارند، وقتی حرف می زنیم، می گویند یک نفر آدم درست و حسابی توی اینها هست؟ و من با قاطعیت می گویم هم بوده و هم هست، فقط باید چشمت را باز کنی و آنها را ببینی. با افتخار مروری کوتاه بر چند خاطره زیبا از زندگی از زبان همسر مکرمه شان خواهیم داشت. ✍فاطمه خدادی https://eitaa.com/fatemeh_khodadi
یکی از جملات رایج در وقتی که به کسی تذکر مربوط به پوشش می دهیم این است که «شما بروید جلوی رو بگیرید و به دو تا تار موی زنها کاری نداشته باشید!»😳 در مقابل باید به این عزیزان متذکر شد که اولا امروز صحبت از کشف حجاب هست نه دو تا تار مو! ثانیا کسی که از به اندازه رعایت حجاب اسلامی که دستور صریح قرآن و‌ حق جامعه اسلامی هست، حساب نمیبره، به چه دلیل وقتی با میلیاردها تومان پول مواجه شد و یا خلأ قانونی ای رو دید که می تونه دورش بزنه و مال و اموال مردم رو تصاحب کنه، باید خودداری کنه؟؟؟🧐 منظورم اینه که جلوی این کوچک ولی مهم رو اگر بگیریم می تونیم امیدوار باشیم در جامعه، آنقدر تقوایی الهی رواج پیدا بکنه که مردم در خلوتهاشون هم که کسی اونها رو نمی‌بینه از حساب ببرند و به مال مردم دست درازی نکنند! این استدلال ما رو آقا امام (علیه السلام ) قرن‌ها پیش اینطور بیان فرمودند: «مَنْ لَمْ یَتَّقِ وُجُوهَ النّاسِ لَمْ یَتَّقِ اللهَ.» «بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۳۳۶» « کسی که در مقابل مردم بی باک باشد و رعایت مسائل اخلاقی و حقوق مردم را نکند، تقوای الهی را نیز رعایت نمی کند.» ✍ https://eitaa.com/fatemeh_khodadi