eitaa logo
نور مه🌙
61 دنبال‌کننده
196 عکس
20 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های روزانه فاطمه رجبی بهشت آباد ✍️ راه ارتباط با من @RaJaBIBE
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 قرار بود دیشب من و حسن برویم روضه. توی این دو دهه، جز یک‌بار روضه قسمتم نشد. به دلایلی. بعد از نشست مادرانگی دیشب دویدیم که برسیم به روضه. نه تاکسی بود و نه اسنپ. شهر شلوغ بود و ترافیک سنگین. اتوبوس رسید. می‌دانستم اتوبوس به درد منی که باید یک ساعت سر پا بایستم، نمی‌خورد. ولی در آن لحظه تنها راه چاره بود. میانه مسیر سست شدم و افتادم کف اتوبوس. بوی شیرینی‌هایی که خانم‌ها جلو می‌آوردند و می‌خواستند بخورم، حالم را بد می‌کرد. فکر می‌کردند قندم افتاده. گفتم شیرینی برایم خوب نیست. فقط مواظب حسن باشید. بعد از یک بی‌حالی شدید رسیدیم. به روضه هم رسیدیم. روزیِ من نبود. روزی حسن بود. پرسید: چرا اسمم حسن است؟ گفتم: حسن علیه السلام را خیلی دوست دارم. پسر بزرگ فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. دوستش داشت و دلسوزش بود. دوید و انگار از همین سه جمله جوابم بزرگ شده باشد و فهم جدیدی از پسر بزرگ بودن برایش حاصل شده باشد، گفت: پس من می‌روم روضه، تو برو خانه. یک ساعت بعد برگشت با ظرفی از غذا. گفت برای تو آوردم خوب شوی. @fatemehrajabi_beheshtabad