eitaa logo
نور مه🌙
59 دنبال‌کننده
205 عکس
23 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های روزانه فاطمه رجبی بهشت آباد ✍️ راه ارتباط با من @RaJaBIBE
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 کتاب را به خاطر قلم نویسنده نخواندم. به خاطر خود شهید خواندمش که در طریق الی الله، اخلاص حرف اول را می‌زند و آدم را به نفس خود مسلط می‌کند. آن‌قدر که توی وصیتنامه اش می‌نویسد هرکس چله زیارت عاشورا بگیرد و ثوابش را به من هدیه کند، تمام تلاشم را می‌کنم حاجتش را از خدا بگیرم و اگر هم نشد، روز محشر برایش جبران می‌کنم. و در جایی دیگر خطاب به دوستش گفت من هم مثل رسول (شهید رسول خلیلی) توی این دنیا می‌مانم و کار راه می‌اندازم. کتاب را نباید شتاب‌زده خواند. با کلمه کلمه هر فصل باید چندین روز زندگی کرد و تمرین اخلاص.
🌙 ما را به جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده‌ایم از این اختیارها...
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را🖤 هشتم شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع🖤
✍️فاطمه رجبی مرلوپونتی فیلسوفی است که به سوژگی خیلی دقت می‌کند و می‌گوید جهان را با تن تجربه می‌کنیم. ولی نمی‌شود اساس نوشتن را بر این نظریه نهاد و منتظر نشست کی جنگ شود تا از جنگ نوشت، یا مثلا اسبی پیدا کنیم و سوارش شویم و حسمان را وقت نشستن بر آن نوشت. گاهی توی بعضی پاراگراف‌های متنم می‌ماندم مشکل کار چیست که به دل نمی‌نشیند و مثل گزارش شده و نه یک روایت. نکند مرلوپونتی واقعا راست می‌گوید و باید همه زندگی راوی را خودم تجربه کنم تا خوش آب و رنگ از کار درآید. دیشب که از نمایشگاه کتاب برگشتم، خوانش «کتاب آب هرگز نمی‌میرد» را شروع کردم و امروز کتاب «خاتون و قوماندان». کتاب را زمین نگذاشتم و هرجا به کار روایتم می‌آمد، علامت زدم که متنم را اصلاح کنم. آب هرگز نمی‌میرد پر از جزییات ریزی است که فقط نویسنده‌ای چون حمید حسام آنها را می‌بیند و به امثال من هم یاد می‌دهد این‌گونه ببین و بنویس. خاتون و قوماندان پر از عاشقی است. ایراد کارم، نداشتن حس انگیزی بود. خودم را به راوی روایتم نزدیک نمی‌کردم و از حس و حالش در موقعیتی که بود، نمی‌نوشتم. هرجا حرف از عشق است، کمیتم لنگ است و زبانم الکن. همان کمرویی و شرم دهه شصت همراهم هست و ول‌کنم نیست. دلم می‌خواهد عاشقانه بنویسم، اما یک راوی خجالتی ای که هیچ شور عاشقانه‌ای ندارد، از آب درمی‌آید. همان خودم توی متنم منعکس می‌شود و دوست دارم کاغذها را تکه‌تکه کنم. ما آدم‌های متفاوتی هستیم و پدیده‌ها را متفاوت می‌بینیم. داستان جدای از زیست نویسنده نیست، اما همه‌اش تجربه تن نیست. مطالعه و تخیل نیز دخیل اند.
✍️فاطمه رجبی ساعتی با شهدا «شهدا کلیدداران کعبه شیدایی هستند و کعبه شیدایی کربلاست». شهید آوینی. در گیرودار تلاطم‌های زندگی امروزی، بتوانی وسط هفته و دقیق وسط ساعت روز، یک ساعت را بیرون بکشی و مال خودت کنی در جهتی الهی و شهدایی، کنار کسانی که دوستشان داری، یعنی رزقی پربرکت. اینکه روزت را با زیارت عاشورا شروع کنی و ساعتی بعد دعوتت کنند مهمان لطف شهدا شوی، یعنی رزقی ویژه شامل حالت شده است. نماز ظهر را که در نمازخانه دانشگاه آزاد اسلامی قم خواندیم، رفتیم زیر همان طاق همیشگی؛ پای همان قرار هفتگی؛ کنار مزار دو عزیز گمنام و گرامی‌داشت یاد یک شهید بزرگوار دیگر، شهید سیدمصطفی حسینی. با حضور فرزند شهید، سرکار خانم اعظم‌سادات حسینی و جمعی از دانشجویان و مسئولان فرهنگی دانشگاه. محمدحسن هم پای ثابت همه نشست‌ها و مراسم‌ها و شادی و عزاهاست. دمش گرم که همراهی می‌کنه ❤️ زندگی‌تان شهدایی🌹  
ناباکوف می‌گوید اینکه قبل از خواب کتابی برای خواندن داشته باشی که دوستش داری، از دل‌انگیزترین حس‌هاست. رمان درباره زنی به نام والریاست که در گیرودار کارهای خانه و بچه‌داری، دلش می‌خواهد هر روز توی یک دفتر اتفاقات روزانه‌اش را بنویسد. اما چون می‌ترسد مورد تمسخر همسر و فرزندانش واقع شود، هر روز بعد از نوشتن اتفاقات، آن را در جایی از خانه پنهان می‌کند. «زندگی‌ام همیشه به نظرم بی‌معنی رسیده و جز عروسی‌ام و تولد بچه‌ها، حادثه درخور توجهی در آن اتفاق نیفتاده است. برعکس از وقتی که از روی اتفاق، نوشتن دفتر یادداشت را شروع کرده‌ام، کشف کرده‌ام که گاهی هر لغت، هر اشاره کوچک، چقدر ممکن است پرمعنی باشد. همان لغت ها و اشاره‌ها که در گذشته هیچ به آنها اهمیت نمی‌دادم. شاید درک واقعی زندگی، همان فهم و ادراک بی‌اهمیت ترین وقایع روزانه باشد».
✍️فاطمه رجبی اولین مواجهه من با دنیای جستار شخصی، کتاب «فقط روزهایی که می‌نویسم» از آرتور کریستال بود. نویسنده‌ای که از همان خط اولین جستار بسیار معروفش که در باب تنبلی و انواع آدم‌های تنبل است، هر اهل قلمی را متوجه می‌کند کریستال به همین راحتی این جستارها را ننوشته و شمار رفرنس های متن، نشان از عمق مطالعه و اندیشه‌ او دارد. امروز صبحم را با خواندن چندباره تنبلی شروع کردم و به خودم آمدم بهتر است از این به بعد بیشتر از خانه بیرون بیایم و در محافل ادبی شرکت کنم. نمی‌خواهم مثل کریستال، برچسب تنبلی به من هم بچسبانند که تو نوشتن را انتخاب کرده‌ای که کار نکنی.
✍️فاطمه رجبی به نصیحت آرتور کریستال گوش دادم و امشب به نشست ادبی کانون نویسندگان رفتم. نشست درباره قالب شعر سه‌گانی بود. استاد فولادی که مبدع این قالب شعری هستند، درباره پیشینه این قالب صحبت کردند و اشعاری نیز خواندند. قالب سه‌گانی چیزی مثل هایکو هست، شعری فرد و سه تایی، نه جمع و دوتایی. سه‌گانی در سه شاخه کلاسیک، نیمایی و سپید سروده می‌شود. اشعاری که خوانده شد، گاه حکیمانه و گاه عاشقانه بود و در لخت سوم، ضربه نهایی را می‌زد؛ مثل ضربه رباعی؛ مثل ضربه پایانی یک داستان.
✍️تنبلی خوانی بیشتر ماها می‌خواهیم به قله برسیم، اما اراده صعود نداریم. ادعای پدرم که می‌گفت من به نوشتن رو آورده‌ام تا کار نکنم، کاملاً هم اشتباه نبود. واقع‌بین باشیم. بعضی از پسرها و دخترها نویسنده می‌شوند، چون تنها دفتر کاری که دوست دارند، داخل سرشان است. و حتی در این حالت هم رفت‌وآمد دشواری پیش رو دارند. چون همان میل و انگیزه‌ای که آنها را به نوشتن سوق می‌دهد، می‌تواند مانع کار کردنشان شود. احساس نارضایتی کلی از جهان که ریشه همه نوشتن هاست، می‌تواند نویسنده را پایین بکشد، از انگیزه تهی کند و به صرافت بیندازد که آیا اصلاً ارزشش را دارد یا نه. این، هم برای نویسنده‌هایی که مثل فرفره سری دوزی می‌کنند، صادق است و هم آنها که مثل بارتلبی خلافش را ترجیح می‌دهند. لِم کار این است که آدم این تهدید را به فرصت تبدیل کند. رابرت برتون پرتلاش می‌نوشت: «من از اندوه می‌نویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم».
می‌توانی چشمه را رود، می‌توانی رود را دریا ببینی؛ عشق کاری می‌کند زیبا ببینی.
یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته، خدا شاهده❤️ شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌿
مهدی جان مرا هزار امید است و هر هزار تویی اللهم عجل لولیک الفرج