eitaa logo
منبرک فاطمی
6.9هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حضرت (علیه السلام)به گرفتاری های جانکاه گوناگون مبتلا شد،و در همه آنها از امتحان رو سفید بیرون آمدو نتوانست در او کند،تا اینکه ابلیس همه را جمع نموده و از آنها خواست برای فریب دادن ایوب(علیه السلام)چاره ای بیندیشند، 🌴آنها پیشنهاد کردند که از ناحیه او وارد شده و به گمراهی ایوب(علیه السلام)بپردازند،ابلیس این پیشنهاد راپذیرفت، و روزی به صورت نا شناس، به همسر ایوب (علیه السلام) به نام رُحمه گفت: 🌱 «برای رفع گرفتاری و بیماری همسرت، ای به تو می دهم، این بزغاله را به نام من نه به نام ، ذبح کن و گوشتش را به ایوب(علیه السلام) بده، او خوب می شود.» 🌴همسر پذیرفت و آن بزغاله را نزد ایوب آورد و ماجرا را داد.ایوب که پیامبر و مرد خدا بود دریافت که دست در کار است و می خواهد با خوراندن غذای حرام، برای بر قرار کردن رابطه با ایوب پیدا کند، بسیار ناراحت شده و غیرتش به جوش آمد وبه گفت: «وای بر تو از این کار، سوگند به خدا اگر یافتم تو را به جرم چنین صد تازیانه خواهم زد، آیا می خواهی غذای به من بخورانی، وبه این وسیله مرا گمراه سازی نه هرگز من چنین غذایی نمی خورم.»(اقتباس از بحار الانوار، ج 12، ص 368 و 369.) 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅ دقت های حضرت علی(علیه السلام)در حفظ المال، و مراقبت و سفارش اکید او در این که حتی به اندازه یک جو به کسی ظلم نشود، و حق کسی پایمال نگردد، و توجه به نامه 45نهج البلاغه، نامه آن حضرت به استاندار عثمان بن حنیف و··· همه و همه ما را به اهمیت غذای حلال، و شدت پرهیز از حرام راهنمایی می کند.به عنوان نمونه: ☘️عبدالله بن جعفر برادرزاده امام علی(علیه السلام) و دامادش(شوهر زینب – س) بود، روزی نزد علی (علیه السلام) آمد و گفت: «تهی دست شده ام تا آنجا که برای تأمین هزینه زندگیم می خواهم یا الاغ خود رابفروشم، به من کمک کن.» حضرت در پاسخ او فرمود: «نه هرگز، مگر این که به عمویت دستور بدهی تا(ازبیت المال)دزدی کند و به تو بدهد، و علی(علیه السلام) چنین کاری نمی کند.»( الغارات ابو اسحاق اصفهانی، ج 2، ص 67.) 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅ یکی از غلامان امام صادق (علیه السلام) به نام به آن حضرت خبر داد که می خواهم برای تجارت فلان کالا به مصر سفر کنم امام به او اجازه داد، و به او دینار داد تا کالا تهیه کرده و به مصر برای فروش ببرد، او با خریداری آن کالا به مصر رفت، و چون آن کالا در مصر نایاب بود، آن را به دو برابر فروخت، 🌱و سپس به سوی مدینه بازگشت، خوشحال بود که به امام(علیه السلام) خبر می دهد که هزار دینار استفاده کرده است .وقتی که خدمت امام(علیه السلام) رسید و ماجرا را گفت . 🌴امام (علیه السلام) ناراحت شد، و تنها پول خود را گرفت و استفاده آن را که بر اثر گران فروشی به دست آمده بود به مصادف داد وگفت:بردار، من به چنین پولی نیاز ندارم آنگاه فرمود: «یا مصادف!مجادلة السّیوف اهون من طلب الحلال؛ ای مصادف! جنگیدن با شمشیرها، آسان تر از تحصیل مال حلال است.»(فروع کافی، ج 1، ص 374.) آری امام(علیه السلام)پول به دست آمده از گرانفروشی رانپذیرفت. 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅ در تاریخ آمده مهدی عباسی (سومین خلیفه بنی عباس) نیاز به داشت، شخصی به نام قاضی را به حضور طلبید، و منصب قضاوت را به او پیشنهاد کرد، او آن را به خاطر نا مشروع بودنش در آن دستگاه طاغوتی ، مهدی عباسی به او گفت: ☘️«یکی از سه کار را باید انجام دهی 1-قاضی شوی 2-آموزگار فرزندانم گردی 3-یک وعده در کنار سفره ماباما هم غذا شویم.» 🌱 شریک فکر کرد دید سومی آسانتر است، از این رو در یک وعده غذای خلیفه شرکت کرد، و از غذای لذیذ او خورد.کارفرمای غذا گفت: 🌴«باهمین غذا کار شریک خلاصه شد.» آری همین غذای حرام آن چنان شریک را دگرگون کرد که هم قاضی شد و هم معلّم فرزندان خلیفه.و روزی با حقوق پرداز بر سر ماهیانه اش بگو مگو کرد، حقوق پرداز گفت: مگر بار گندم به ما فروخته ای که آن همه پافشاری می کنی؟شریک جواب داد: «سوگند به خدا دینم را که مهم تر از بار گندم است فروخته ام.»(مروج الذّهب، ج 3، ص 310.) 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅ روزی هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی)از سفره خود یک دست غذابرای بهلول(شاگرد معروف امام کاظم(علیه السلام) فرستاد، ☘️ بهلول آن رانپذیرفت و به آورنده گفت:آن راپیش سگ های پشت بینداز تاآنها بخورند.آورنده غذا شد و گفت: «ای ابله!این غذا ویژه خلیفه است، نزد هر یک از صاحب منصب ها می برم به من جایزه می دهند، ولی تو این گونه گستاخی به غذای خلیفه می کنی.» بهلول گفت: «آهسته سخن بگو که اگر سگ های بغداد بفهمند که غذای است، آن را نمی خورند.»( کبریت الاحمر، ص 72.) 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (متوفّی 1355 هـ ق)از علمای ربّانی تشیع، و در تهذیب نفس و باطن، بسیار ممتاز بود، روزی با چند نفر به دعوت صاحب باغی وارد آن باغ شد، او در میان میوه ها علاقه خاصی به داشت، وقتی که وارد باغ شد و خوشه های انگور را دید، احساس بیشتر کرد، با همراهان در جایگاه باغ نشستند و مقداری انگور ، ظرفی پر از انگور آوردند و کنار او نهادند.ولی او از آن انگور ، حاضران تعجّب کردند، و عرض کردند: 🌴چرا نمی خوری؟او فرمود: «میل ندارم» عرض کردند:چرا؟شما که خیلی به انگور بودی .فرمود:آری میل داشتم، ولی اکنون میل ندارم حاضران با اصرار پرسیدند:راز این دگرگونی چیست؟ 🌱آیت الله حائری در این هنگام پس از پرس و جو از زمین و آب و شیوه صاحب باغ و… دریافت که همه اش از راه حلال است.ولی نمی دانست که راز عدم میلش به انگور چیست؟ 🌴نا گاه باغبان آمد و گفت: «من دیدم انگورهای این باغ هنوز نشده، بلکه ترش و شیرین است، ناچار به باغ رفتم از باغ او انگور شیرین چیدم و آوردم، به این نیت که بعداً از او اجازه بگیرم.» به این ترتیب معمّا حل شد، و فهمیدند که آیت الله حائری بر اثر توفیقات الهی به مرحله ای از بصیرت و معنویت رسیده که خداوند او را از خوردن مال حرام یا شبهه ناک مصون داشته است. 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅استاد محمد تقی جعفری (متوفّای 1377 ش)اواخر عمر ایشان را برای درمان به نروژ بردند، در آنجا یکی از دوستان فرزندش دکتر غلامرضا جعفری، استاد را برای شام به خانه خود دعوت کرد، استاد با همراهان به خانه او رفتند، هنگام غذا، استاد گفت بوی می آید، هر چه اصرار کردند از غذا ، سرانجام از آنجا خارج شدند، صبح روز بعد دکتر غلامرضا جعفری با دوستش تماس گرفت و خواهی کرد.دوستش گفت: ☘️خوشحالم از این که استاد جعفری از آن غذا نخورد، زیرا من هر چه تلاش کردم مرغ ذبح شده اسلامی پیدا نکردم به ناچار از مرغ های معمولی استفاده کردم، ولی بسیار ناراحت بودم که مرغ نجس به استاد می دهم. ولی اکنون خوشحالم که استاد از آن نخورد. 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
✅پیامی از امام عصر حضرت بقیة اللّه(عج)است این که: افراد مورد اطمینان نقل کردند: در دامغان در میان محترم شاه چراغی، یک نفر عارف وارسته به نام سید شاه چراغی بود، که هم واعظ و هم شاعر بوده و به عشق و شیدایی نسبت به امام عصر(عج)شهرت داشت. او چهل بار امام زمان (عج)را در عالم زیارت کرده بود، و این مطلب را در اشعار زیبای خود بیان نموده بود.ولی یک وقتی رابطه او با امام عصر(عج)به گونه ای قطع شد که با این که هر پنجاه روز یک بار آن حضرت را در عالم خواب دیدار می کرد، یک گذشت و به سعادت دیدار نرسید. ☘️بسیار ناراحت شده و فریاد جانکاهش از فراق آن حضرت، بلند بود، همواره از عمق جان می سوخت که چرا از او سلب توفیق شده، از ته دل گریه ها و ناله ها کرد تا اینکه پس از یک سال ، در عالم خواب به سعادت زیارت آن بزرگوار نایل گردید، عرض کرد: 🌱آقا جان!من که سوختم، و نزدیک است از فراقت جان بسپارم، چه شد که ناگهان از من بریدی، و با من قطع رابطه کردی؟ رازش چیست؟ قربانت گردم!امام(علیه السلام)در پاسخ او به این مضمون فرمود: «ای سیّد طاهر!چرا به هر می روی؟چرا از هر غذایی می خوری؟تو به خانه کسی رفتی که غذایش مشکل داشت و حرام بود، از آن خوردی، نتیجه اش جدایی من از تو شد، سرانجام تا یک سال پاک کردی و آب از دست رفته را به جوی خود باز گرداندی و در نتیجه به مقصود رسیدی»( ارتباط معنوی، از حسین گنجی، ص 84.) آری این نیز یک پیام دیگر از امام عصر(عج)در مورد پرهیز شدید از غذاهای حرام یا شبهه ناک است، بار دیگر به دعای آن حضرت توجه کنیم که نشأت گرفته از قرآن و گفتار پیامبر(ص)و اولیای خدا است، و همنوا با این دعای معروف پیامبر(ص)است که سزاوار است هر شبانه روز به ویژه در سجده آخر نماز خوانده شود، و از آن پیروی گردد، و آن دعا چنین می باشد: «اللّهمّ اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک؛خدایا مرا به وسیله حلال خودت از حرام خودت بی نیاز ساز، و در پرتو فضل و کرمت ما را به غیر خودت محتاج نگردان. 🌹در مسیر بندگی👇 ♦️@FATEMI133 ♦️@a_fatemi24
حسادت شغل دوم ما https://eitaa.com/fatemi222/899 اولین خون به خاطر حسادت ریخته شد https://eitaa.com/fatemi222/5388 رابطه تواضع و حسادت https://eitaa.com/fatemi222/6695 حسادت مقدمه گناهان https://eitaa.com/fatemi222/5367 حسادت در برادران یوسف https://eitaa.com/fatemi222/12909 درمان عملی حسادت https://eitaa.com/fatemi222/13503
صیغه نذر چگونه ادا می‌شود؟ پرسش با سلام؛ سوالی کردم درباره نذر که در جواب نوشته بودید (اگرصیغه نذر شرعی خوانده شده باشد، انجام آن واجب است). منظور از صیغه نذر چیست؟ پاسخ اجمالی صیغۀ نذر این چنین است: «للّه علیّ هکذا»، و منظور از هکذا آن است که: «آنچه را مى‌خواهد که نذر کند بعد از «للّه علیّ» بگوید».[1] مثلاً بگوید: «ان شفى اللّه مریضى فللّه على صوم یوم»؛ یعنى اگر خداوند مریض مرا شفا بدهد یک روز، روزه بر گردن و عهده من باشد.[2] گفتنی است؛ لازم نیست صیغه نذر به عربى خوانده شود، بلکه به فارسی هم کفایت می‌کند، پس اگر گفته شود: «چنانچه مریض من خوب شود، براى خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم یا یک روز روزه بگیرم»، نذر، صحیح است. البته باید «براى خدا» به زبان گفته شود و قصد آن در دل کافى نیست.[3] [1]. بهبهانی کرمانشاهی، آقا محمد علی، مقامع الفضل، ج 1، ص 346، مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، چاپ اول، 1421ق. [2]. اصفهانی (مجلسی اول)، محمد تقی، یک دوره فقه کامل فارسی، ص 172، مؤسسه و انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1400ق. [3]. لنکرانى، محمد فاضل موحدى‌، رساله توضیح المسائل‌، ص 483، قم، چاپ صد و چهاردهم، 1426 ق.
🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین 🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین امروز امام زمانم سلام میده... اما... به بدن های بی سر... روی خاک... سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن... سه روز روی زمین کربلا بود... 🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت 🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين 🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین ان شاء الله امام زمان میاد... انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره... 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین یا بن الحسن... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت سه روز بدن عزیز زهرا... بی غسل و بی کفن... روی زمین گرم کربلا... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت 🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت 🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها 🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا... مثل یه همچین روزی... وقتی بنی اسد اومدند کربلا... نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند... اما بدن عزیز زهرا حسین... روی زمین کربلا... میخواستند بدن ها رو دفن کنند... اما بدنها رو نمیشناختند... آخه سر در بدن ندارند... متحیر ایستادند... یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد... 🔸بنی اسد بیاید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم... این بدن بی سر... بدن بابای غریبم حسینه... این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره... این بدن قاسمه... اون بدنی که کنار شط فرات... دستهاش رو جدا کردند... بدن عمو جانم عباسه... بنی اسد... برید یه قطعه بوریا بیارید... 🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند: بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند... سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه... بنی اسد دارن نگاه میکنند... دیدند امام سجاد رفت داخل قبر... میخواد با پدر وداع کنه... ای وای دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین... هی صدا میزنه وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... وقتی از قبر بیرون اومدند... با دستان مبارک نوشتند... هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً 🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم 🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم الا لعنت الله علی القوم الظالم @FATEMI133
آمد برای دفن ولی قد خمیده بود از راه رفته با غم و غصه رسیده بود ابدان هر شهید به خون غوطه‌ور شده خطی به خاک، زان همه خونها کشیده بود گفتا بنی اسد که این جسم اکبراست این قاسم است و این عون و جعفراست این است بریر و حنظله این جون و این حبیب این جسم غرق خون وهب یار بی سراست عبد خدا یتیم حسن بین قتلگاهست این کشته‌ی فتاده بخون غرق درنگاهست دستش جدا شده چو علمدار کربلا این نازدانه یک تنِ تنها خودش سپاهست ناگه فتاد چشم امامِ تمام عشق بر پیکری که خاک رهش شد پیام عشق صد پاره پیکری که زکین زیر و رو شده گفتا بنی اسد که بُوَد این بنام عشق این پاره پاره تن که بود نور هر امید باید کفن شود به دو دستانم این شهید حالا که نیست قطعه کفن ای بنی اسد باید که بوریا و حصیری بیاورید جسمی کنار علقمه افتاده بی حرم فرق شکسته دیده‌ام این غم کجا برم آمد کنار علقمه با حال انکسار گفتا چه آمده به سرت یاس پرپرم شاعر : مرتضی محمودپور